شایا گلدوست
«ابراز علاقه از سوی دوستم که یک زن همجنسگرا است، فرصتی شد تا از سرکوب و انکار خودم دست بردارم اما در مقابل، با مسایل زیادی روبهرو شدم که تا قبل از این به آنها فکر نکرده بودم. جدا شدن از آن پیلهای که سالها برای خودم ساخته بودم، پیلهای که خود واقعی من را از خودم و از دیگران پنهان میکرد، کار سادهای نبود. جدا شدن از نقشی که سالها ایفا میکردم و ورود به دنیایی تازه و پر اضطراب، با احساسهای خوب و بد، باعث ایجاد فشار روحی و درگیریهای روانی برایم شد.»
«رویا» زن دوجنسگرایی است که از تجربه دشوار خود در شناخت و پذیرش گرایش جنسی خود میگوید؛ گرایشی که او را در معرض قضاوت و خشونت قرار داده است:
«سالها گرایش جنسی خود را انکار کردم چون در محیط بستهای زندگی میکردم که حتی نمیتوانستم به این موضوعات فکر کنم، چه برسد به اینکه به زبان بیاورم. حالا در ۲۷ سالگی با گرایش عاطفی و جنسی به دختری که سالها دوستم است، به این اطمینان رسیدهام که یک دوجنسگرا هستم. شاید همیشه میدانستم اما نمیخواستم بپذیرم. فکر میکردم که دوستم درکم میکند و میتواند دوجنسگرایی من را بپذیرد. تصور میکردم او که خود به عنوان یک همجنسگرا این تبعیضها و خشونتها را تجربه کرده، لااقل کسی است که میتواند من را بفهمد. اما در کمال ناباوری دیدم که او نیز مانند اکثر افراد، دیدگاه مثبتی به این موضوع نداشت و از همه خشونتها و توهینهایی که افراد دوجنسگرا به خاطر گرایش جنسی خود تجربه میکنند، چیزی برایم کم نگذاشت.»
«گرایش جنسی» که از آن با عنوان «هویت جنسی» نیز نام برده میشود، یک طیف بسیار گسترده است. بر خلاف آنچه تصور میشود، انسانها تنها به جنس و جنسیت متفاوت با خود گرایش جنسی و عاطفی ندارند و دامنه گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی میتواند بسیار گسترده باشد. در یک سر این طیف، دگرجنسگرایی و در سویی دیگر، همجنسگرایی است و بین آنها نقاط بیشمار زیادی وجود دارد که افراد گرایش عاطفی و جنسی خود را آنگونه تعریف میکنند و یا حتی بر روی این طیف شناور و در حرکت هستند. همچنین گرایش جنسی میتواند در گذر زمان و بر اساس تجربیاتی که افراد در زندگی، در مسیر شناخت و پذیرش خود کسب میکنند، دستخوش تغییر شود.
«دوجنسگرایی» در واقع یک واژه چتری است و «دوجنسگرا» به افرادی گفته میشود که به بیش از یک جنس یا جنسیت کشش عاطفی و یا جنسی دارند؛ نه لزوما به یک شکل، نه لزوما به یک اندازه و نه لزوما همزمان. با وجودی که دوجنسگرایان بخش بزرگی از جامعه رنگینکمانی را تشکیل میدهند اما معمولا نادیده گرفته میشوند و این امر میتواند آثار مخربی بر سلامت روانی فردی و اجتماعی آنها بگذارد.
رویا در ادامه میگوید: «از قضاوتها خستهام. میدانم که این احساس مختص به من نیست. همه افراد دوجنسگرا به شکلی تجربیات مشابه با من را داشتهاند. وقتی گرایش جنسی خود را به دوستم گفتم، برداشتش این بود که من آدم متعهدی نیستم و فقط به دنبال لذتجویی و داشتن تجربیات متفاوت جنسی هستم. از نظر او، ذهن من درگیر پسرها و مردها است و در نهایت به سمت رابطه با یک مرد میروم. جملهای که گفت، دقیقا این بود که "دوجنسگراها متعهد نیستند".»
فشارهایی که افراد دوجنسگرا در پروسه شناخت، درک و پذیرش خود تجربه میکنند، تنها از سوی جامعه دگرجنسگرا نیست، بسیاری از اعضای جامعه رنگینکمانی نیز دوجنسگرایان را مورد قضاوت و خشونت قرار میدهند و آنها را نمیپذیرند و طرد میکنند. این امر باعث میشود که این افراد در شناخت تمایلات و گرایش جنسی خود با چالشهای بسیار جدی روبهرو شوند و حتی اقدام به انکار خود کنند یا اینکه گرایش جنسی خود را از دیگران مخفی کرده و برای پذیرفته شدن و مورد قبول واقع شدن در بین اعضای جامعه رنگینکمانی، خود را هم جنسگرا معرفی کنند.
رویا میگوید: «از دوران دبیرستان متوجه این بودم که گرایش جنسی متفاوتی با دیگران دارم اما نمیخواستم باور کنم. شاید از همین قضاوتها میترسیدم. وقتی دوستم به عنوان یک همجنسگرا برایم آشکارسازی کرد، کنجکاوی من روی خودم بیشتر شد؛ اینکه که هستم؟ چه میخواهم؟ گرایش و تمایلاتم چهطور است و... هر چهقدر بیشتر فکر میکردم، بیشتر متوجه تفاوتهایم با دیگران میشدم. چند سال پیش با پسری در ارتباط بودم اما به دلیل فشارهای جنسی که در آن رابطه حس میکردم و نمیخواستم که تن به رابطه جنسی اجباری دهم، ارتباط ما به جایی نرسید. نمیدانم شاید ایراد از طرز تفکر من بود. به دلیل باورهای اشتباه و تابوی رابطه جنسی که سالها برای ما ساختهاند، نمیتوانستم در آن رابطه راحت باشم. البته گرایش جنسی من که همیشه سعی در نادیده گرفتن و حذف آن داشتم نیز بیتاثیر نبود.»
با وجودی که در سالهای اخیر سعی میشود به تنوع گرایشهای جنسی بیشتر پرداخته شود و این موضوع باعث شده است تا همجنسگرایان تا حدودی پذیرفته شوند و به حقوق خود دست پیدا کنند اما همچنان گرایش جنسی و عاطفی به بیش از یک جنس و یا جنسیت، یک تابوی بزرگ محسوب میشود. متاسفانه اینطور تصور میشود که دوجنسگرایان تمایل دارند با هر شخصی وارد رابطه جنسی شوند و اینگونه با برچسب «هوسباز»، طرد و به حاشیه رانده میشوند.
علاوه بر این، تصور میشود که افراد دوجنسگرا نمیتوانند یک رابطه عاطفی پایدار با شریک جنسی خود داشته باشند و دنبال رابطه با افراد متعدد هستند. این تصورات اشتباه شرایط را برای افرادی که خود را دوجنسگرا هویتیابی میکنند، در جوامع مختلف بسیار دشوار میکند.
رویا خودشناسی و پذیرش خود را مدیون اطلاعات و کسب آگاهی درباره موضوعات جنسی و جنسیتی و در کل جامعه رنگینکمانی میداند. میگوید وقتی آگاهی وی افزایش یافت، به خودش این اجازه را داد تا بزرگتر و آزادتر فکر و به احساسی که همیشه در وجودش بوده است، واقع بینانهتر نگاه کند.
میگوید عشق هم برایش راهگشا بوده است: «نمیدانم میتوانم اسمش را عشق بگذارم یا نه اما کشش عاطفی و جنسی به یک زن به من کمک کرد تا برای پیدا کردن پاسخ همه سوالهایی که سالها در ذهنم بود، بیشتر تلاش کنم. محیط زندگی هم در این ناآگاهی بیتاثیر نبود؛ جامعهای با فرهنگ بسته و سنتی که در آن خبری از آموزشهای جنسی و جنسیتی وجود ندارد. در مقابل، مغزم سالها با اجبار ازدواج با یک مرد پر شده بود. در چنین فضایی چه طور میتوانستم از خودم انتظار خودشناسی داشته باشم. حالا که چند سالی است از آن محیط و آن طرز تفکرهای اشتباه دور هستم، شاید تصمیم گیری برای زندگی خودم کمی راحتتر باشد؛ با وجودی که میدانم دوجنسگرا بودن با وجود نگاههایی که مدام تو را قضاوت میکنند، کار سادهای نیست.»
مطالب مرتبط:
جایگاه زنان رنگینکمانی در جنبشها و مطالبات حقوق زنان
یک زن ترنس ناشنوا؛ چون ناشنوا هستم فکر میکردند از سلامت عقلی برخوردار نیستم
چرا پرچم رنگینکمانیها در خیابانهای تهران پهن شده بود؟
چه طور خودمان را بپذیریم و با بدن خود آشتی کنیم؟
اینجا جهنم است؛ روایت مهسا، زن ترنس ساکن تهران
مسبب رنج پیدا و پنهان ترنسها کیست؟
تجربه ناخوشایند یک ترنس؛ هویت جنسیتی مردانهام بازیچه نادانی ماموران پلیس شد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر