یکی از تاکتیکهای پروپاگاندا، «سادهسازی اطلاعات» است، چون جایی برای تفکر انتقادی باقی نمیگذارد. سادهسازی به دانش یا افزایش درک ما نسبت به مساله کمک نمیکند، زیرا امکان فکر کردن نسبت به مساله را از ما میگیرد. رسانهها میدانند که مخاطبان عموما دنبال کاهش پیچیدگی هستند، بنابراین از این علاقه مخاطب، تاکتیکی ساختهاند به نام «ساده کردن اطلاعات به منظور تحقق اهداف».
به این عبارت دقت کنید: «طبق آخرین آمار، ما نزدیک به ۶۰ هزار دانشجوی ایرانی خارج از کشور داریم و نزدیک به ۴۵ هزار دانشجوی خارجی در داخل ایران است که نشان میدهد تراز ما منفی بوده اما روزبهروز بهتر میشود.»
از این سادهتر نمیتوان صورت مسالهای به نام «فرار مغزها» را پاک کرد. اما خبرگزاری «تسنیم» در گفتوگویی تفصیلی با «بهرام صلواتی»، مدیر «رصدخانه مهاجرت ایران»، این مهم را محقق کرده است.
برای ما روشن نیست آنچه در این گزارش آمده، کل مصاحبهای است که انجام شده یا برشهایی از یک مصاحبه طولانیتر است. اما روشن این است که تسنیم در سراسر این مصاحبه کوشیده است به مخاطب این مطلب را بقبولاند که چیزی به نام فرار مغزها در ایران وجود ندارد؛ یک عده میروند و یک عده جای آنها میآیند!
خبرگزاری تسنیم به نقل از مدیر رصدخانه مهاجرت ایران نوشته است: «فرار مغزها یا مهاجرت یک طرفه دیگر معنا و مفهومی ندارد. آنقدر ارتباطات، وسایل حملونقل، جریان آزاد اطلاعات و... شکل گرفته است که همه کشورهای جهان اتباعی از آنها از کشور خارج میشوند و از آنطرف نیز اتباع سایر کشورها وارد آن کشور خواهند شد.»
در مطالب قبلی «مرور رسانهها» که در «ایرانوایر» منتشر شدهاند، به این نکته پرداخته شده است که «دیس اینفورمیشن» یا «اطلاعات جعلی»، تنها ارایه عامدانه اطلاعات نادرست به مخاطب نیست بلکه ممکن است به اشکال زیر نیز محقق شود:
- فرمبندی گمراهکننده اطلاعات درست و غلط برای رسیدن به نتیجهای معین.
- با مخفی کردن عامدانه بخشی از اطلاعات و ارایه بخشی دیگر؛ یعنی برش هدفمند واقعیت با اهداف از پیش تعیین شده.
بعید است مدیر رصدخانه مهاجرت ایران که در «دانشگاه صنعتی شریف» به فعالیت مشغول است، نداند که این بازی با آمار است. فارغ از درستی و نادرستی آماری که اعلام میکند که خود نیاز به «فکتچک» و «درستیسنجی» نیاز دارد، اصل ادعا گمراه کننده و در جهت فریب افکار عمومی است. چراکه او عامدانه توضیح نمیدهد دانشجویانی که از ایران میروند، از چه کیفیتی برخوردار هستند و دانشجویانی که از خارج کشور جذب دانشگاههای ایران میشوند، از چه کیفیتی برخوردار و چه کمکی به رشد علم در ایران میکنند.
او توضیح نمیدهد که سالانه چند مقاله علمی در مجلات معتبر دنیا توسط همین دانشجویانی که ایران را ترک کردهاند، منتشر میشود و چند اختراع و کشف علمی به ثبت میرسد و در مقابل، دانشجویان خارجی راه یافته به دانشگاههای ایرانی چه خروجی دارند.
مدیر رصدخانه مهاجرت ایران برای اثبات ادعای بیمنطق بودن حساسیتها نسبت به مساله مهاجرت در ایران میگوید: «ما در پناهجوفرستی، رتبه ۱۴ را داریم و در عین حال، پناهجوپذیر نیز هستیم. تا قبل از بحران سوریه، رتبه پنج پناهجوپذیری را داشتیم چراکه افغانستانیهای زیادی به عنوان مهاجران اجباری و حتی مهاجران غیرقانونی ساکن ایران هستند. جمعیتی نزدیک به یک میلیون نفر رسمی و سه میلیون نفر غیررسمی پناهجو یا پناهنده یا مهاجر افغانستانی در داخل ایران داشتیم. بنابراین ایران هم کشوری پناهجوپذیر و هم پناهجوفرست است.» نکته درست این ادعا این است که ایران هم پناهجوفرست است و هم پناهجوپذیر. پس حتما نتیجه میشود گرفت که نباید نگران بود؟! یک عده میروند، یک عده میآیند!
اما واقعیت به این سادگی نیست. آنها که میروند، نخبگان علمی، اقتصادی، هنری و ورزشی و البته بخشی هم انسانهای معمولی با تواناییهای معمولی هستند. آنها که میآیند، همانطور که در همین گزارش هم به آن پرداخته شده است، عموما آوارگان افغانستانی هستند؛ یعنی آنچه عامدانه نه خبرنگار خبرگزاری تسنیم میپرسد و نه توسط بهرام صلواتی به آن میپردازد، مساله سرمایهای است که از دست میدهیم و سرمایهای است که به دست میآوریم.
البته اینجا اساسا نمیخواهیم کیفیت مهاجران ساکن ایران را داوری کنیم، چه بسا در میان آنها نیز نخبگانی وجود دارند که این نخبگی را به منصه ظهور میرسانند و یا به دلیل دیده نشدن، فرصت بروز تواناییهای خود را پیدا نمیکنند.
مدیر رصدخانه مهاجرت ایران تنها با چیدن آمار کنار هم (فارغ از درستی یا نادرستی)، تنها بعد «کمیت» مساله را مورد توجه قرار میدهد و میگوید: «رتبه دانشجوفرستی ما به شکل قدر مطلق، ۱۸ است و رتبه ۳۳ را در دانشجوپذیری داریم که نشان میدهد تراز ما منفی بوده است اما روزبهروز بهتر میشود.»
نکته در این جا، پنهان کردن بخش عمدهای از واقعیت و ساده کردن مساله با هدف گمراه کردن مخاطب و پاک کردن صورت مسالهای مهم به نام فرار مغزها است.
این گزارش رسانهای را میتوان نمونهای از پروپاگاندا دانست، زیرا سعی میکند تفکری را به نفع حکومت تبلیغ کند، با تاکتیک سادهسازی اطلاعات، اجازه تفکر انتقادی را از مخاطب عام بگیرد و با مخفی کردن بخشی از واقعیت، افکار عمومی را به کنترل در آورد.
بنابراین، برای این که در دام پروپاگاندا نیفتیم، همواره باید در مواجهه با تولیدات رسانهها به طور عام و رسانههای حکومتی به طور ویژه، با نگاه انتقادی برخورد کنیم و همواره از خود بپرسیم نویسنده، اعتبار آن رسانه، پیامی که منتقل میکند و اهداف پنهان پیام چیست؟ داشتن تردید نسبت به درستی و کامل بودن اطلاعات، رمز حفاظت از خود در برابر پروپاگاندا و دیس اینفورمیشن است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر