«تراژدی» بخش لاینفک هنرهای نمایشی، ادبیات و موسیقی است. به این دلیل که راهی است برای پاکسازی روح و روان آدمی. «پارادوکس تراژدی» یعنی همین واقعیت که آدمی پس از گریه کردن احساس بهتری دارد. پ
چرا مردم از تماشای فیلمهای غمانگیز با شخصیتهای غیرقابل قبول و پایانهای ناخوشایند لذت میبرند؟ این پارادوکس تراژدی است که ما را پای این گونه فیلمها و نمایشها مینشاند و یا حتی به گوش دادن به ریتمهایی حزنانگیز در موسیقی سوق میدهد.
تجسم مرگ و یا به تصویر کشیدن صحنه مرگ برای هر انسانی دردناک است ولی هنر این درد را برای ما قابل پذیرش میسازد. از این رو است که داستانسرایی از تراژدیهای زندگی میتواند بهترین راه برای پذیرش عمیقترین و دشوارترین جنبههای تجربه انسانها برای مخاطبان باشد.
رمان «دل دلدادگی» نوشته «شهریار مندنیپور»، یکی از بهترین نمونهها برای درک پارادوکس تراژدی است؛ داستانی که با قطع اعضای بدن قربانیان زلزله رودبار آغاز میشود و سراسر مصیبتهایی را روایت میکند که در عالم واقع پذیرش آنها بسیار دردناک است. مخاطب ممکن است ساعتها با این داستان اشک بریزد ولی آن را زمین نگذارد.
حالا تجسم کنید حکومت و دستگاه تبلیغاتی-رسانهای آن بخواهد از تراژدی، پروندهای بسازد برای مقابله به مثل. چنین روایتی نه پاکسازی روان بلکه کارکردش بازی با روان مخاطب است.
رسانهها و محققان کانادایی طی دو ماه گذشته در چندین گزارش از کشف گورهای دسته جمعی کودکان بومی خبر دادهاند که طی سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۷۵ در مدارس کاتولیک کشته شدهاند. مدارس کاتولیک که در سال ۱۹۷۸ تعطیل شدند، با هدف دور کردن کودکان بومی از خانه و جوامع خود و ممنوع کردن صحبت به زبانهای مادری یا انجام اقدامات فرهنگی خاص تاسیس شده بودند.
گزارشهای متعددی از سوء استفادههای جسمی، عاطفی و جنسی در این مدارس منتشر شدهاند.
به تازگی نیز گزارشهای تراژیک از آن چه بر هزار و ۵۰۰ کودک بومی کانادایی در این کشور گذشته است، انتشار یافتهاند. این گزارشها به طور گسترده مورد توجه رسانههای حکومتی در ایران قرار گرفتهاند.
پس از دو سه هفته فعالیت رسانهای روی ماجرای وحشتناک کشف گورهای دسته جمعی کودکان بومی کانادا توسط رسانههای حکومتی، «میزان»، خبرگزاری وابسته به قوه قضاییه گزارشی منتشر کرده است با عنوان «راهکارهای پیگیری نسلکشی بومیان کانادایی در دیوان کیفری بینالمللی»!
این گزارش، نشستی را روایت میکند که در آن چند حقوقدان داخلی توضیح میدهند که چهگونه ایران میتواند علیه کانادا به اتهام «جنایت علیه بشریت» در دیوان کیفری بینالمللی اعلام جرم کند.
در این گزارش آمده است: «انتقال اجباری کودکان بومی و جدا سازی آنها از خانوادههایشان را میتوان به عنوان عنصر مادی جرم نسلزدایی تلقی کرد که ایجاد تحول در فرهنگ بومیان و ممزوج کردن آن با فرهنگ کلیسا به عنوان عنصر روانی نسلزدایی تلقی میشود که البته باید بازه زمانی وقوع این مساله را از حیث قانون حاکم نیز تفکیک کرد. با این حال، اگر دلایل کافی برای اثبات نسلزدایی نباشد، این اقدامات را میتوان به عنوان جنایت علیه بشریت قابل تعقیب دانست. به این ترتیب، میتوان برای تمام افرادی که در طراحی سیاستگذاری و مساعدت و اجرای این اقدامات مجرمانه نقش داشتهاند، مسوولیت کیفری را مبتنی بر بند ۳ ماده ۲۵ اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی در نظر گرفت.»
یعنی تنها بخش تراژدی کشتار کودکان بومی طی یک بازه زمانی ۱۰۰ ساله که برای حکومت ایران جالب توجه بوده، دستمایه قرار دادن بعد کیفری آن برای انتقام از دولت کانادا است. اینجا داستانسرایی نه به منظور انتقال تجربه تلخ بشری با هنر رسانه، برای پیشگیری از تکرار آن در آینده و التیام روح و روان مخاطبانی که با خواندن این خبر آزرده خاطر شدهاند، انجام شده بلکه برای پیدا کردن راهی جهت مقابله به مثل با دولت کانادا در محاکم بینالمللی است.
به عبارت دیگر، برای دروازهبانان اخبار خبرگزاری میزان و سایر رسانههایی که این گزارش را منتشر کردهاند، تنها عنصری که مهم نبوده، «مخاطب» است؛ یعنی این گزارش نه برای اطلاعرسانی یا آگاهیبخشی به مخاطب داخلی منتشر شده بلکه تنها کارکرد رسانهای آن، انتقال پیام به طرف کانادایی است که پروندههای متعدد کیفری علیه ایران طی این سالها گشوده و پیگیر آنها است.
در واقع، اگر مخاطب روی این گزارش کمی تامل کند و بپرسد چرا این خبر در میان اخبار ایران و جهان گزینش شده است؟ به این پاسخ میرسد که کانادا طی یک سال گذشته پرونده شلیک عمدی پدافند هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به هواپیمای مسافربری اوکراینی که منجر به کشتار جمعی از شهروندان ایرانی کانادایی شد را به جد دنبال میکند و ایران هنوز نتوانسته است از تبعات حقوقی و اخلاقی این پرونده رهایی یابد. بنابراین، گشودن پرونده قدیمی کشتار کودکان بومی کانادا در مدرسهای در این کشور هر چند ۵۰ تا ۱۰۰ سال از آن گذشته باشد، برای حکومت ایران میتواند مهم باشد. وقتی کانادا پرونده قتل «زهرا کاظمی»، روزنامهنگار ایرانیکانادایی در زندانی در ایران را فراموش نمیکند، چرا جمهوری اسلامی مدعی خون کودکان بومی کانادا نباشد؟!
رسانههای وابسته به حکومت جمهوری اسلامی نشان دادهاند هنر استفاده از تاکتیک پارادوکس تراژدی را ندارند و روایت آنها از تراژدی، بازی با روح و روان مخاطبان است. هرچند مطمئن نیستیم که باید آن را پای بیهنری آنها نوشت یا پای استراتژی شادیزداییشان از جامعه.
مطالب مرتبط:
مرور رسانهها: روایت جعلی قتل قاسم خضیری؛ رونویسی از ماجرای صانع ژاله
مرور رسانهها: خبرگزاری فارس و کاربرد نادرست داستان تخیلی
مرور رسانهها: داستانپردازی خبرگزاری تسینم درباره زندگی برادران افکاری در زندان
مرور رسانهها: گزارش گمراهکننده خبرگزاری فارس از رشد علمی ایران
مرور رسانهها: خبرگزاری میزان و پروژه تبلیغاتی حمایت رئیسی از واحدهای تولیدی
مرور رسانهها: جام جم و گمراه کردن عامدانه مخاطب
مرور رسانهها: خبرگزاری تسنیم؛ فریب مخاطب با تیتر جعلی
مرور رسانهها: راه حفاظت از خود و دیگران در مقابل خبرگزاری خطرناک فارس چیست؟
مرور رسانهها: خبرگزاری حوزه و تکنیکهای آخوندی برای حمایت از شورای نگهبان
مرور رسانه: خبرگزاری فارس و فریمبندی فریبکارانه اطلاعات
مرور رسانهها: کلیشههای جنسیتی در بیلبوردهای خیابانی؛ ترویج ایدههای حکومت
مرور رسانهها: اعتراضات مردمی به قطعی برق؛ سانسور و دیگر هیچ!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر