شایا گلدوست
یکی از مسایل و مشکلات اعضای جامعه رنگینکمانی یا «الجییتیکیو+» (LGBTQ+) یا همان اقلیتهای جنسی و جنسیتی که تبدیل به دغدغهای برای آنها از سنین کودکی، نوجوانی و حتی در بزرگسالی میشود، شرایط بسیار بد آنها در محیطهایی مانند مدرسه و مراکز آموزشی است. زمانی که فرد از اجتماع کوچکی مثل خانواده وارد اجتماع بزرگتر میشود، در جامعهای مثل ایران که با فقر اطلاعات درباره موضوعات جنسی و جنسیتی مواجه است، با مشکلات بسیار زیادی روبهرو است. شروع فصل پاییز و آغاز مدارس بهانهای است برای پرداختن به این موضوع.
***
«من از سال دهم به دلیل ترنس بودنم توی یک مدرسه دخترونه بدترین حرفها رو شنیدم و تحقیر آمیزترین نگاهها رو تجربه کردم؛ از معلمها، از بچهها و همینطور از والدینشون...
هر روز و هر زنگ تفریح توی دفتر مدرسه بودم. کار به جایی رسیده بود که نمیذاشتن زنگهای تفریح هم با بچههای دیگه برم توی حیاط و وقت بگذرونم. انگار از آزار و اذیت من لذت میبردن. هر اتفاق بدی که توی مدرسه میافتاد، من رو میکشوندن دفتر مدرسه و بازخواستم میکردن، بدون هیچ دلیل منطقی.»
اینها بخشی از مشکلاتی است که «سروش» به عنوان یک مرد ترنس در دوران تحصیل تجربه کرده است.
معادل فارسی «ترنس» یا «ترنسجندر»، «تراجنسیتی» است. زن ترنس فردی است که با بدن و اندام جنسی منتسب به مردانه متولد شده است، در حالی که هویت جنسیتی و جنسیت خود را یک زن میداند و در واقعیت، یک زن است. مرد ترنس هم به شخصی گفته میشود که با بدن و اندام جنسی منتسب به زنانه متولد شده است اما هویت جنسیتی و جنسیت خود را مردانه تعریف میکند و در واقعیت، یک مرد است.
در نسخه جدید طبقهبندی بیماریهای سازمان بهداشت جهانی ICD-11، ترنس بودگی از لیست اختلالات هویتی خارج شده است و یک ناهمگونی مستمر بین جنسیتی که فرد خود را با آن میشناسد و جنسیتی که از بدو تولد بر اساس اندام جنسی به او نسبت داده شده است، تعریف میشود.
ترنسها در پروسه «تطبیق جنسیت» یا «بازتایید جنسیت»، تمایل دارند پوشش، آرایش و پیرایشی را داشته باشند منطبق با جنسیتی که خود را با آن تعریف میکنند. در مواردی، این احساس نیاز تا مصرف داروهای هورمونی و انجام برخی جراحیها بر روی بدن تا تغییر کامل اندام جنسی برای به دست آوردن و به رسمیت شناخته شدن هویت جنسیتی حقیقیشان پیش میرود.
شرایط بد روحی و روانی خود فرد و احساس سردرگمی که نسبت به گرایش جنسی و هویت جنسیتی خود دارد و تفاوتی که در مقایسه با همبازیها و همسن و سالهای خود احساس میکند، او را در دوران مدرسه با فشارهایی روبهرو میکند که در بسیاری از مواقع غیرقابل تحمل هستند. حتی اگر خودش متوجه این تفاوت نباشد، دیدگاه منفی و دوقطبی جنسی و جنسیتی که در لایههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و مذهبی حاکم است، این احساس متفاوت بودن را به او منتقل میکند.
تابوی حرف زدن از مسایل جنسی و جنسیتی و عدم مسوولیتپذیری سیستم حاکم در دادن آموزش صحیح و درست به کودکان از سنین پایین و به روز نبودن مباحث جنسی و جنسیتی در مقایسه با منابع علمی روانشناسی روز در دنیا، شرایطی را بهوجود آورده است که فردی از جامعه رنگینکمانی از همان سنین کودکی به خاطر گرایش جنسی و یا هویت جنسیتی خود، تبعیضها، خشونتها و آسیبهای روحی و روانی و در مواردی، حتی فیزیکی را تجربه کند. نگاه عموم به این افراد منفی، بیمارانگارانه و یا دارای انحراف اخلاقی و جنسی است.
سروش میگوید: «به من میگفتن تو مریضی و مشکل روانی داری. آخرش هم کارم رو به حراست آموزش و پرورش کشوندن. اونجا هم که مثل یه انسان با آدم برخورد نمیکنن. در نهایت باهام کاری کردن که خودم مجبور شدم از مدرسهای که بهش عادت داشتم و همه دوستام اونجا بودن برم و این برام خیلی خیلی سخت بود. ولی خوشحالم که تونستم با موفقیت این دوران رو پشت سر بذارم و دیگه پام رو توی هیچ مدرسهای نذارم. اما آرزومه که بتونم یه روزی در آینده یه مدرسه برای بچههای رنگینکمانی تو ایران تاسیس کنم که بتونن با آرامش و به دور از قضاوتها و تبعیضها و توهینهایی که من و امثال من تجربه کردیم، تحصیل کنن.»
تمام این مشکلات با بالارفتن سن، در دوران نوجوانی و جوانی و به ویژه در دوره پرتنش بلوغ بیشتر از پیش میشوند. چرا که خانواده و جامعه از فرد انتظار این را دارند که با کلیشهها و چارچوبهای رایج زنانگی و مردانگی در جامعه منطبق باشد و یا این که گرایش جنسی خود را با معیارهای دگرجنسگرامحور هویتیابی کند (دگرجنسگرایی، یعنی داشتن تمایل عاطفی و جنسی به جنس مخالف) و با هنجارهای جامعه و فرهنگ و مذهب سازگار باشد. این در حالیاست که ممکن است شخص گرایش جنسی خود را متفاوت با آنچه جامعه هنجار میداند احساس کند و یا هویت جنسیتی و جنسیت خود را با آنچه از بدو تولد برمبنای اندام جنسی به او نسبت دادهاند، متفاوت تعریف کند.
ترس از طرد شدن از جامعه و پذیرفته نشدن از سوی اجتماع همسالان، شرایطی را بهوجود میآورد که همیشه با نقابی بر روی آنچه واقعیت وجودی او است، زندگی کند. این فشارها علاوه بر آنچه از محیط به او وارد میشود، عاملی است برای آسیبهای روحی و روانی که ممکن است اثرات مخرب خود را در سالهای بعد بیشتر نشان دهد و در تمام طول زندگی همراه فرد باشد.
«آوا» یک زن ترنس است و از روزهای سختی که در مدرسه در تعامل با بچهها و معلمان داشته است، میگوید: «به خاطر مدل حرف زدن و راه رفتن و تفاوتهایی که در ظاهر با بقیه پسرها دارم، مدام مورد تمسخر و خندههای بچهها قرار میگرفتم. باور کنین که همه سعی خودم رو میکردم تا نقش یه پسر رو به خوبی ایفا کنم تا کسی اذیتم نکنه ولی انگار همه چیز بدتر میشد و بیشتر جلب توجه میکردم. بچهها مدام با کلمه تحقیرآمیز "اوا خواهر" صدام میکردن و میخندیدن و هیچ کس حتی معلمها هم ازم حمایت نمیکردن. گاهی هم با بچهها همدست میشدن.»
تمام آنچه گفته شد، میتواند در محیطی مثل مدرسه به عنوان یکی از اولین اجتماعاتی که فرد بعد از خانواده آن را تجربه میکند، با توجه به تفکیک جنسی و جنسیتی که در ایران در مدارس و مراکز آموزشی وجود دارد، شدیدتر باشد.
این در حالی است که سیستم آموزشی حاکم در کشور هیچ احساس مسوولیتی در قبال این قشر از جامعه نداشته و قانون مشخصی هم در حمایت از این افراد وجود ندارد.
ادامه دارد...
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر