گروه کوچکی از فعالان محیطزیست در قلب یکی از شلوغترین شهرهای جهان هر ماه برای نظافت یک نقطه از شهر داوطلب میشوند. یک گروه بینالمللی کوچک که هر عضوش اهل یک گوشه این دنیا هستند.
«رها اخوان طباطبایی» هم از اعضای این گروه است؛ زن ایرانی ۴۴ ساله که فعالیت محیطزیستی گوشه کوچکی از زندگی پرماجرای او است.
رها یکی از افرادی است که کف بخشی از دریای «مرمره» را از زباله پاک کرده و اولین زن ایرانی است که موفق شده است کانال «کاتالینا» را به طول ۳۴ کیلومتر در ۱۵ ساعت شنا کند.
او همه این فعالیتها را در کنار کار آکادمیک خود انجام میدهد؛ استاد مدیریت اجرایی «دانشگاه سابانجی» در استانبول.
گفتوگوی «ایرانوایر» با رها اخوان، حول محور محیطزیست، شنا، رکوردها و احساسات متناقض او وقت عبور از مسیرهای آبی که مهاجران غیرقانونی برای رسیدن به کشورهای فرانسه و بریتانیا طی میکنند، است.
***
همان ابتدای گفتوگو میگوید: «خیلیها که من را در شبکههای اجتماعی دنبال میکنند، فکر میکنند کار من شنا است، در حالی که من مربی شنا نیستم. شنا در دهه پنجم زندگی، وقتی درس خواندن و کار کردن به نقطهای رسید که فکر میکردم به سرانجام رسیده و کمی فراغت پیدا کردهام، به بخشی از زندگی روزمره و تفریحم تبدیل شد؛ تفریحی که من را عوض کرد.»
او درباره این که چه شد که تصمیم گرفت کف بخشی از دریای مرمره را داوطلبانه از زباله تمیز کند، به «ایرانوایر» میگوید: «گروه تمیز ترکیه که مسبب آشنایی من و شما با هم شد، یک گروه فیسبوکی است که اعضای آن ماهی یک بار برای فرهنگسازی قرار میگذارند و میروند یک جایی را تمیز میکنند؛ ساحلها، پارکها و جنگلها را. من و دوستانم که در دریا شنا میکنیم، زیر آب را میبینیم که در طول مسیرمان چهقدر بطری شیشهای و در بطری و پلاستیک و انواع آشغالها جمع شده است؛ طوری که مثلا برای ما تبدیل به نشانه شدهاند؛ مثلا قبل از شنا به دوستانم میگفتم برویم تا باتری سبزها یا بطری نارنجیها! در یکی از این برنامهها، من و دوستانم تصمیم گرفتیم به جای جنگل و پارک، کف دریا را تمیز کنیم. انتشار عکسهای این کار خیلی با استقبال مواجه شد و خیلیها من را این طوری شناختند.»
رها متولد امریکا است. پدر و مادرش هر دو در «دانشگاه برکلی»، در مقطع فوقلیسانس درس میخواندند که با هم آشنا شدند و ازدواج کردند. او در سانفرانسیسکو به دنیا آمد و وقتی سه ماهه بود، درست شش ماه قبل از انقلاب ۱۳۵۷ به ایران بازگشتند: «تمام کودکی و نوجوانی من در یک آپارتمان قدیمی گذشت که در حیاطش استخر کوچکی داشت. استخر را از اوایل تیر ماه پر از آب میکردند و پاییز همزمان با باز شدن مدارس خالی میشد. من از وقتی دو سالم بود، در استخر بازی میکردم و بعد کمکم به کلاس شنا رفتم.عاشق آب بودم. کسی از آب نمیتوانست مرا بیرون بکشد؛ حتی وقتی آب استخر پر از برگ بود و دیگر کسی دلش نمیکشید آنجا شنا کند. اما بزرگ که شدم، دیگر رفتن به استخر رو باز برایم غیرممکن شد.»
بلوغ در دهه ۶۰ برای همنسلان ما روزگار سختی بود. نمایش برجستگیهای بدن و برهنگی حتی در حیاط خانههای شخصی امکانپذیر نبود. به همین دلیل، او هم از حضور در استخر خانه منع شد: «حسرت محروم شدن از استخر حیاط پیوند خورد به کنکور. من همه جان و توانم را گذاشته بودم برای این که دانشگاه صنعتی شریف قبول شوم. تمام سالهای دبیرستان تلاش کردم و بالاخره مهندسی صنایع دانشگاه شریف قبول شدم. این زمانی بود که شنا یک بار دیگر راه خود را به زندگی من باز کرد.»
رها میگوید در فرمهای ثبت نام، شنا را به عنوان یکی از مهارتهای خود ثبت کرده بود: «چون شنا و تنیس را بلد بودم، نوشتم و مدتی بعد از تیم شنای دانشگاه با من تماس گرفتند و گفتند که برای تیم شنا به دنبال عضو هستند. بعد از تست، مربی تیم گفت تو پتانسیل داری اما فعلا اسمت در لیست ذخیره است. حتی یادم هست گفت تو فقط وظیفهات این است که اگر اشتباهی افتادی توی آب، غرق نشوی.»
سالهای تحصیل به چشم بر هم زدنی گذشتند و رها اخوان مشغول کار شد؛ کاری که با محل زندگی او فاصله داشت و ساعتهای طولانی زمان از او میگرفتند؛ آنقدر که شنا دوباره فراموش شد. مدتی بعد تصمیم گرفت یک بار دیگر به تحصیل بازگردد: «تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به امریکا بروم. از دانشگاه کارولینای شمالی، در رشته مهندسی صنایع و سیستمها پذیرش گرفتم و چون مدارک نجات غریق و شنا را ترجمه کرده بودم، به عنوان نجات غریق در استخر دانشگاه به صورت نیمه وقت مشغول به کار شدم. بعد از فوق لیسانس هم دکترا را در همان دانشگاه خواندم. اواسط دوره دکترا در شرکت اینتل کاری پیدا کردم و برای زندگی به آریزونا رفتم. هوای آریزونا اغلب گرم است و من شنا کردن در استخر روباز را تجربه کردم. از آن دوره شنا به روتین زندگی من تبدیل شد. اولین مسابقات سهگانهای که سه رشته شنا، دو و دوچرخهسواری بود را همان سالها شرکت کردم اما سال ۲۰۰۷ میلادی وقتی احساس میکردم زندگی من بر مدار است، بهشکلی ناگهانی پدرم را از دست دادم و از همه چیز فاصله گرفتم.»
دوران رکود و خستگی و تحمل فقدان پدر برای رها اخوان همراه میشود با حضور در کنفرانسی در کشور کلمبیا: «امریکای جنوبی دنیای دیگری بود. آنقدر همه چیز برایم جذاب بود که وقتی بعد از دو بار دعوت به کنفرانس از من خواستند به عنوان استاد در دانشگاه آنجا مشغول کار شوم، بیدرنگ پذیرفتم.»
رها اخوان از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶ در کلمبیا کار و زندگی کرد و یک بار دیگر به علاقهاش برگشت: «مسابقات سهگانه که من در امریکا شرکت کرده بودم، در کلمبیا به خاطر دوچرخهسواران و دوندهها و شناگران زیاد، خیلی پرطرفدار است و همیشه یکی از برندگان این مسابقات، کلمبیایی است. من مدتی تمرین کردم تا روزی که در یک مسابقه در دریای کارائیب شرکت کردم. شناگرها را میبردند در یک جزیره و ما باید مسافتی را شنا میکردیم و بعد در ساحل سوار دوچرخه میشدیم و در نهایت مسابقه با دویدن به پایان میرسید.»
تجربه شنا در آبهای آزاد برای رها اخوان منحصر به فرد بوده است: «شنا در آبهای آزاد من را عوض کرد. نگاه کردم و دیدم تا کیلومترها این سو و آن سو فقط آب است و آب. فکر شنا در آبهای آزاد برای من تبدیل شد به یک دغدغه و وقتی در نهایت از دانشگاه سابانجی در استانبول برای کار قرارداد گرفتم و آمدم اینجا، یکی از همکارانم گفت در ترکیه سالی یک بار مسابقهای برگزار میشود به اسم شنای بین قارهای که فاصله بین پل بغاز تا پل بسفر را شنا میکنند.»
اقامت رها اخوان در استانبول او را با تیمی از شناگران هر ساله این مسابقه آشنا کرد؛ افرادی که همزمان برای شنا کردن در کانال مانش تمرین میکردند و حضور در مسابقه شنای بین قارهای استانبول و غوطهور شدن در آبهای سرد تنگه بغاز برایشان حکم تمرین برای حضور در کانال مانش بود: «اولین بار که دو کیلومتر در بسفر و بغاز شنا کردم، از شدت سرما، شوک و خستگی جان نداشتم؛ آنقدر که وقتی بیرون آمدم، رفتم توی یک کافه و یک قهوه خوردم، سرم را گذاشتم روی میز و خوابیدم و دو سه ساعت بعد برگشتم خانه. حالا آن مسافت حتی برای گرم کردن بدن هم کافی نیست.»
رها اخوان درباره تجربه خود در کانال مانش میگوید: «یکی از همین دوستانی که در استانبول با من تمرین میکرد، یک بار کانال مانش را شنا کرد. بعد دوستان دیگر به من گفتند قرار است مانش را امدادی شنا کنیم؛ یعنی مثلا طول کانال هر چهقدر باشد، بین اعضای گروه تقسیم میشود و به نوبت شنا میکنیم تا برسیم. بعد از آن هم طول کانال شمالی بین ایرلند و اسکاتلند را که خیلی آب سردی دارد، شنا و شروع کردم به تمرین تنهایی برای مانش. اما با این که همه تمرینها و کارهایمان را کردیم، سال ۲۰۲۰ به خاطر پاندمی کرونا اجازه ورود به بریتانیا به ما داده نشد.»
به گفته رها، برنامهریزی برای شنا در کانالهای مشهوری مثل مانش یا «جبلالطارق» نیازمند زمان زیادی است: «من مدتها تمرین کرده بودم و وقتی اجازه ورود ندادند، از نظر روحی خیلی به هم ریختم. مربی من وقتی دید اینطور شده، گفت حالا که بدنت آماده است، بیا و کانال کاتالینا را شنا کن. چون من پاسپورت امریکایی داشتم و او هم از مکزیک میتوانست وارد شود. حدود هشت ساعت در ماه اکتبر و در تاریکی مطلق شنا کردم. جز من، فقط یک مرد ایرانی هست که این کانال را سه یا چهار بار شنا کرده است.»
از رها اخوان میپرسیم آیا میداند کانال مانش که برای شنا در آن برنامهریزی میکند، محل عبور هزاران مهاجر غیرقانونی است که از سر ناچاری با هر وسیله ممکن به دل دریای بیرحم میزنند و اصلا درباره خانواده «ایراننژاد» که در همین مسیر همگی جان باختند، چیزی میداند؟ پاسخش تاملبرانگیز و دردناک است: «خیلی از شناگرها که این مسیر را میروند، به قایق مهاجران برمیخورند. ما برای شنا در این مسیرها باید یک قایق از ماههای قبل رزرو کنیم که برای غذا رساندن و کنترل رعایت مقررات مسابقه کنار ما حرکت کند. گاهی فکر میکنم من برای این که فقط یک رکورد بزنم و بگویم مانش را شنا کردهام و بقیه هم بگویند آفرین، چنین هزینهای میکنم اما همزمان، آدمهایی هستند که اینقدر مستاصل شدهاند که حاضرند خودشان را با چنین خطری مواجه کنند، فقط برای داشتن زندگی کمی بهتر.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر