در ماه مه ایران وایر با همکاری موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده یک میزگرد آنلاین با موضوع « راه حل نهایی نازیها برای یهودیان اروپا» برگزار کرد. امید شمس، پژوهشگر دوره دکترای حقوق «دانشگاه پورتسموث» بریتانیا یکی از شرکتکنندگان در این وبینار بود. در این یادداشت روایت او را از این میزگرد میخوانیم.
***
۱۸ ماه مه در وبیناری شرکت کردم که به ابتکار ایرانوایر و به عنوان بخشی از «پروژه سرداری» با موضوع هولوکاست برگزار شد. در این وبینار «ادنا فریدبرگ»، تاریخدان موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده درباره اردوگاههای مرگ در آلمان نازی و فرایند قتلعام یهودیان، اقلیتهای روما و سینتی، مخالفان سیاسی و معلولان ذهنی صحبت کرد.
فریدبرگ به طرحهای نخستین نازیها برای از میان بردن جامعه یهودیان آلمان اشاره کرد و نهایتا پروژه نسلکشی یهودیان را که با اسم رمز «راه حل نهایی برای مساله یهودیان» شناخته میشد، به تفصیل شرح داد. او سیر تحول نقشههای نازیها را به روشنی توضیح داد که از وادار کردن یهودیان آلمان به ترک کشور از طریق تحملناپذیر کردن شرایط زندگی آغاز میشد، با عظیمترین پروژه نابودسازی دستهجمعی غیرنظامیان در تاریخ انسان مدرن به اوج میرسید.
نقطه عطف سخنان فریدبرگ، دستکم برای من، جایی بود که او به چالش لجستیکی چنین طرح هراسانگیزی میپرداخت تا گستردگی جنایتی که رخ داده را روشنتر کند. او به جلسهای در سال ۱۹۴۲ اشاره میکند که در آن اعضای بلندپایه رژیم نازی تلاش میکنند تا برای گسترش همه جانبه و نظاممندتر کردن قتل عامی که بیش از یک سال بود، آغاز شده بود، تصمیمگیری کنند. او به فضایی اشاره میکند که در آن عدهای با تخصصهای مختلف دور هم جمع شدهاند تا در کمال خونسردی برای بهترین و موثرترین شیوه کشتار میلیونها انسان غیرنظامی برنامهریزی کنند. فریدبرگ موضوعاتی را که در این جلسه مورد بحث قرار گرفته بود، چنین مرور کرد: این کشتارها در کجا باید صورت بگیرند؟ قربانیان چگونه باید به اردوگاههای مرگ منتقل شوند؟ با چه شیوهای کشته شوند؟ اجساد چگونه جمعآوری و معدوم شوند؟
این پرسشها ناظر بر شکلگیری کارخانجات مرگ است؛ نقشهای برای تاسیس سلاخخانه برای انسانها در مقیاس صنعتی. نفس تشکیل جلسهای با چنین هدفی در بالاترین سطوح یک دولت در دوران مدرن به قدر کافی هولناک و بهتآور است. اما آنچه بر این هولناکی این تصویر میافزاید، این حقیقت است که نازیها با پروژه «راه حل نهایی»، قتل انسان را صنعتیسازی و به تبع آن تجاریسازی میکنند. به عبارت دیگر، کشتار میلیونی غیرنظامیان را همچون یک پروژه پرسود صنعتی پیش میبرند که طبعا بدون همکاری صدها شرکت و پیمانکار و بدون نیروی انسانی هزاران هزار نفر امکانپذیر نیست.
حالا دیگر با جنایتی طرف نیستیم که تنها به دست مشتی هیولای شیطانصفت با افکاری جنونآمیز رخ داده باشد. ما با پروژههای پرسودی طرف هستیم که هر کدام بخشی از پازل بزرگ یک نسلکشی بیسابقه را تکمیل کردهاند. ما با فاجعهای انسانی طرف هستیم که هزاران نفر از مردم آلمان و سرزمینهای اشغالی به نحوی از انحاء در رخ دادنش سهیم شدهاند. چه کسانی این اردوگاهها را ساختهاند؟ چه کسانی اتاقهای گاز را ساختهاند؟ چه کسانی مایحتاج جوخههای مرگ را تامین کردهاند؟ چه تعداد از این افراد حقیقتا از آنچه در این اردوگاهها میگذشته و از نتیجه خدماتشان بیاطلاع بودهاند؟
از فریدبرگ درباره «آریانیزاسیون»، پروژهای عظیم با هدف توقیف اموال کل جمعه یهودیان آلمان، و ارتباط احتمالی آن با «راه حل نهایی» پرسیدم. بسیار شنیدهام که جامعه آلمان از آنچه در اردوگاههای مرگ در کشورهای اشغال شده میگذشت مطلع نبودند. اما بیاطلاعی از پروژه گسترده توقیف اموال یهودیان در آلمان چیزی نبود که از چشم شهروندی پنهان بماند. فریدبرگ تایید کرد که بی اطلاعی از اینکه «همسایه شما و کل خانوادهاش را نازیها بردهاند و حالا خانهاش با تمام وسایلش به بهای ناچیزی توسط دولت به حراج گذاشته شده» تقریبا ناممکن بود. او به نکته مهمی در ارتباط میان این دو پروژه اشاره کرد. اینکه بر اساس نظرسنجیهای به دست آمده از آن زمان چیزی حدود ۲۰ درصد از جامعه آلمان کاملا به برنامه سیاسی و ایدئولوژیک نازیها معتقد بودهاند. اما باقی کسانی که در برابر این جنایات سکوت کردند یا آن را نادیده گرفتند یا بهواسطه روابط کاری و تجاری با حکومت این پروژهها را تسهیل کردند، انگیزههایی در حد منافع شخصی و فرصتهای بیشتر برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی داشتند.
برای من این وجه از موضوع به غایت آشنا بود. آنچه در چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی بر مخالفان سیاسی و اقلیتهایی چون بهاییان رفته است و پروژه نظاممند کشتار دستهجمعی، سرکوب، آزار و توقیف اموال و داراییهای آنها نشانگر وضعیتی مشابه است. همچنین شکلگیری اَبَرنهادهای غولآسایی چون بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام که به نام موسسات عامالمنفعه برای توقیف اموال اقلیتها و مخالفان سیاسی شکل گرفتند و به واسطه ثروت حاصل از قتلعام و غارت این گروهها، بازوهای اختاپوسی خود را در تمامی سطوح اقتصاد و بازار کسب و کار ایران و جهان گسترش دادهاند، نشان میدهد، چگونه افراد جامعه به واسطه روابط کاری و تجاری خود با پروژههای جنایتکارانه حاکمیت گره میخورند. بخش مهمی از صنعتیسازی جنایت اینگونه رخ میدهد که درست مثل هر فرایند تولید صنعتی در مقیاس کلان، اجزای خط تولید از هم جدا و در نتیجه با محصول نهایی کار خود بیگانه میشوند. هر فردی تنها پیچی را سفت میکند یا چرخی را به حرکت در میآورد که محصول نهایی آن یک ماشین مرگ غولپیکر است.
این نکته ما را با سیاهترین جنبه حکومتهای تمامیتخواه روبرو میکند. اینکه آنها نه تنها قادر به انجام پلیدترین جنایات در ابعادی وصفناپذیر هستند؛ بلکه میتوانند بخش وسیعی از جامعه را حتی بدون باور به چنین ایدههای شیطانی شریک در اجرای آنها کنند. این نظامها به واسطه بلعیدن تمامی سطوح و اجزای جامعه درون نظام کنترل خود، افراد عادی جامعه را بر سر این انتخاب میگذارند که یا از بخش قابل توجهی از منافع در دسترس چشم بپوشند یا به واسطه کار کردن با بخشی از نظام حاکم، در حرکت ماشینهای مرگ سهیم شوند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر