شایا گلدوست
من، «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنشگر جامعه رنگینکمانی، هر هفته دوشنبه در اینستاگرام «ایرانوایر» با یکی از اعضای جامعه رنگینکمانی درباره مسایل و مشکلات مربوط به این قشر گفتوگو میکنم. ميهمان این برنامه، «میدا ملک»، خواننده، نویسنده و بازیگر کوییر و از موسسان سازمان مردمنهاد «کوییرکده» در کانادا است. با او درباره نفرتپراکنی علیه جامعه رنگینکمانی در جوامعی مانند ایران صحبت میکنیم.
***
فضای تنگ و تاریکی که با هزاران تلاش در طی سالها به جامعه رنگینکمانی ایرانی داده شده است، در موارد بسیاری تنها تاب این را دارد که افراد از تجربه زیسته تلخ و مسایل و مشکلات خود صحبت کنند. همچنین اگر جامعه قبای روشنفکری به تن کند، تنها با ارفاق اجازه صحبت از موضوعات جنسی و جنسیتی را به افراد رنگینکمانی میدهد. حضور این افراد با هویت جنسی و جنسیتی آشکار در عرصههای سیاسی، اجتماعی، هنری و… معمولا با برخوردهای تند و زننده از سوی جامعه دگرجنسگرا و همانسوجنسیتی مواجه میشود؛ گویی زیست انسانهایی که خود را عضوی از جامعه رنگینکمانی میدانند، تنها میبایست به موضوعات جنسی و جنسیتی محدود شود و پا را از مرزهایی که برایشان ترسیم شده است، فراتر نگذارند.
این دلیلی است که بسیاری از افراد رنگینکمانی موفق و صاحب نام در زمینههای مختلف هنری، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره هرگز آشکارا از گرایش جنسی و یا هویت جنسیتی خود سخن نمیگویند. اما واقعیت این است که هویت جنسی و جنسیتی تنها بخشی از ماهیت وجودی هر انسانی را تشکیل میدهد. افراد رنگینکمانی نیز مانند همه انسانها، استعداد و تواناییهای متفاوتی در زمینههای مختلف دارند که اگر فضای مناسب، به دور از تبعیض و سرکوب به آنها داده شود، میتوانند بدرخشند. اما جامعه دگرجنسگرای همانسوجنسیتی تا چه اندازه از این حضور احساس خطر کرده و با آن مقابله میکند؟
از میهمان برنامه درباره تجربهاش پس از گفتوگو با یک رسانه فارسی زبان به عنوان یک هنرمند رنگینکمانی آشکار پرسیدم.
- پس از انتشار مصاحبهام به عنوان یک خواننده کوییر مورد حملههای بسیار زیاد از سوی جامعه ایرانی قرار گرفتم. چیزی که در این حملهها برایم بسیار جالب بود، این بود که جنس و مدل متفاوتی داشت با حملههایی که من و همسرم «صدف» به عنوان یک زوج دریافت میکنیم. زوج بودن من و صدف انگار جای متفاوتی از جامعه را آزار میدهد و حضور من به تنهایی در عرصه موسیقی جایی دیگر را. خیلی از حملهها با این ماهیت بودند که گویی من یک انسان واقعی نیستم و این گونه تصور میشود که من یا یک انسان مریض هستم و نیاز به درمان دارم یا این که از کشور بیگانهای پول دریافت میکنم تا چنین تصویری را به نمایش بگذارم؛ تصویری که از نظر آنها واقعی نیست و «ادا» است. این خشونتها و نفرتها بیشتر شبیه به خشونتهایی بودند که در جمهوری اسلامی تجربه کرده و با آن بزرگ شدهام؛ خشونتی که به عنوان یک انسان که خود را مرد هویتیابی نمیکنی، در هر لحظه از زندگی تجربه میکنی؛ خشونتی که مدام میگوید اگر قدمت را کمی فراتر بگذاری، جایت در شعلههای جهنم است. برای من به عنوان یک دهه هفتادی که شستوشوی مغزی متفاوتی را در آن سیستم تجربه کردهام، آزار این نفرتپراکنیها متفاوت بود. من به عنوان یک هنرمند در فضایی با مخاطب بیشتر، از مشکلات خودم و جامعهام گفتم و گویی این برای خیلیها خوشایند نبود؛ حتی افرادی که به من نزدیک هستند. به شخصه سالها است که روی خودم کار میکنم که در مقابل چنین حملات و خشونتهایی مقاوم باشم و کمکهای همسرم صدف در این مسیر برایم راهگشا بودهاند.
همانطور که گفتی، این حملات در بسیاری از مواقع سازماندهی شده و برای آسیبرساندن و در نتیجه حذف کردن ما از سوی سیستم حاکم انجام میشوند. برای مقابله با این نفرتپراکنیها چه میکنی؟
- من فکر میکنم ریشه این خشونتها و نفرتپراکنیها، ناآگاهی است. متاسفانه وقتی درهای آگاهی بسته شوند، تعصب جای آن را میگیرد. اوایل بسیار سخت بود. هرچه که زمان گذشت، ما راههای بیشتری برای مقابله با این خشونتها پیدا کردیم. اول این که من و صدف بسیار خوشبختیم که یکدیگر را داریم و این ما را قویترمیکند. علاوه بر این، دوستانی داریم که در چنین مواقعی میتوانیم از آنها کمک بگیریم و با آنها صحبت میکنیم. عشق و حمایتی که از اطرافیان میگیریم، به ما کمک میکند که از این اتفاقات بگذریم. وقتی فضا تا این اندازه مسموم و خشن میشود، گاهی فاصله میگیریم تا سلامت خود را حفظ کنیم. البته که بعد از این نفرتپراکنیها، من مدام به خودم میگفتم این بوس تغییر است، همه تغییرات در بزرگترین جنبشهای دنیا از همینجا شروع میشود. من تصمیم گرفتم که جلو باشم و طبیعتا این آتش بیشتر من را میسوزاند. اما خیالم راحت است که نفر پشت سر من کمتر میسوزد و پشت سری کمتر و همینطور در نهایت این آتش نفرت یک جایی خاموش میشود.
البته لازم است بگویم که همیشه این نفرت پراکنیها و خشونتها از سوی جامعه دگرجنسگرای همانسوجنسیتی نیستند، خیلی وقتها خود اعضای جامعه رنگینکمانی نیز به یکدیگر خشونت میورزند و دلیل این امر نیز همان ناآگاهی و عدم آموزش است. جامعه رنگینکمانی ایرانی بسیار نوپا است و قدمهای ابتدایی را برمیدارد. جنس این خشونتها و نفرتپراکنیها ناامیدکنندهتر است و متاسفانه تاثیر منفی بیشتری میگذارد. تفرقه تنها نیروی ما را کاهش و فضای سرکوب را برای عاملان سرکوب افزایش میدهد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر