شایا گلدوست
«گوگوش» از مشهورترین خوانندگان موسیقی پاپ ایرانی که از او به عنوان شاهماهی موسیقی ایران یاد میشود، اخیرا در گفتوگویی با «هما سرشار»، نویسنده و روزنامهنگار مطرح ایرانی-آمریکایی، از زوایای ناشناخته زندگی شخصی خود پرده برداشته است. او که در این مصاحبه بیشتر با زبان «فائقه آتشین» سخن میگوید، از دردها و مسیر پُر پیچ و خمی که از او «گوگوش» را ساخته، حرف میزند. خوانندهای که با وجود بیست و یک سال سکوت، جایگاه خود را در هنر و موسیقی ایرانی حفظ کرده و همچنان در بین چهار نسل محبوب است.
این گفتوگو بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی و در میان کاربران فارسیزبان در توییتر و اینستاگرام داشته است. از تحسینها و ابراز عشق به خواننده محبوب خود تا قضاوت زندگی شخصی زنی ایرانی که دهه هفتاد زندگیاش را پشت سر گذاشته است.
جدا از علاقه شخصیام به «گوگوش» که پیشینهای از روزهای نوجوانی و لحظات شاد و غمگین زندگیام دارد، اجرای ترانه «بهشت» توسط او در سال ۱۳۹۲ او را در بین اعضای جامعه رنگینکمانی محبوبتر کرد. ترانهای از «روزبه بمانی» که گوگوش در موزیکویدیوی آن، علنا حمایت خود را از جامعه رنگینکمانی به تصویر کشیده است.
در مصاحبه اخیر، بخش کوتاهی از صحبتهای او توجه من و بسیاری از اعضای جامعه رنگینکمانی را به خود جلب کرده است. آنجا که «سرشار» درباره آهنگ «آقا جون» از او سوال میکند. آهنگی که ترانه آن را «محمد صالحاعلا» نوشته و چون در بحبوحه انقلاب از شرکت ترانه به بازار عرضه شد، به «روحالله خمینی» نسبت داده شده است. گوگوش در این گفتوگو با تکذیب این موضوع اشاره میکند که این آهنگ بسیار قبلتر از اینها ساخته و ضبط شده بود و هیچ ارتباطی به خمینی ندارد. او میگوید که صدای خود را با خواندن این ترانه به «بیژن صفاری» تقدیم کرده است؛ «بیژن صفاری» که شاید بسیاری نام او را به عنوان یک هنرمند شنیده باشیم.
«بیژن صفاری» که بود؟
بیژن صفاری، روشنفکر، نقاش و معمار ایرانی و استاد سابق دانشکده هنرهای تزیینی، متولد سال ۱۳۱۲ در تهران بود. او از جمله مدیران فرهنگی و هنری دوره پهلوی و از نزدیکان «فرح دیبا» بود. او فرزند تیمسار سناتور «محمدعلی صفاری» بود. صفاری در «بوزار» و مدرسه ویژه معماری در سوییس و فرانسه تحصیل کرد و زمانی که به ایران بازگشت، شرکت معماری خود را به راه انداخت. وی فعالیتهای هنری خود را با نقاشی آغاز کرد. او در دانشگاه تهران معماری تدریس میکرد و از اعضای هیات امنای «بنیاد شهبانو فرح» بود. او همچنین مشاور سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران از ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۶ بود. او طراح مجموعه تئاتر شهر و بوستان دانشجو در تهران است. همچنین عضو تیم برنامهریز جشن هنر شیراز و مسئول تئاتر آن بود.
صفاری در کنار «مارکو گریگوریان»، «سیراک ملکونیان»، «سهراب سپهری»، «پرویز تناولی» و «منوچهر شیبانی» از اعضای گروه هنرمندان معاصر ایران بودند و مدیریت کارگاه نمایش را به عهده داشت.
این تشکل تئاتری با هدف کمک به نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و طراحان برای خودآزماییها و تجربههایی خارج از محدودیتهای متداول حرفه نمایش از ۱۴خرداد۱۳۴۸ آغاز به کار کرد و یک دهه پیش از انقلاب موج تازهای در اجرای تئاتر پدید آورد. وی پس از انقلاب به فرانسه مهاجرت کرد و سرانجام در روز دوم اردیبهشت ۱۳۹۸ در سن ۸۶ سالگی در شهر پاریس درگذشت. اما آنچه زندگی او را چه در زمان حیات و فعالیت هنری در ایران و چه حتی پس از مرگش مورد توجه قرار میدهد، همجنسگرا بودن و جشن عروسی به یادماندنی او در تهران پیش از انقلاب است.
ماجرا از چه قرار بود؟
بهمن ۱۳۵۶ هتل «کمودور» در خیابان تخت جمشید میزبان جشن و برنامهای بود که توجه بسیاری از خبرنگاران و رسانههای هنری را به خود جلب کرد. آن شب رستوران فیروزه در بالاترین طبقه هتل، با نمایی ۳۶۰ درجه از تهران، محل وقوع رویدادی شد که آن موقع در هیچ جای جهان سابقه نداشت و هر چند این روزها که در سراسر جهان امری عادی شده، ممکن است سالهای سال طول بکشد تا دوباره در ایران تکرار شود. این اتفاق ازدواج دو مرد همجنسگرای ایرانی با یکدیگر بود. لازم به توضیح است که برخی شواهد و اسناد نشان می دهد که این ازدواج در سال ۱۳۴۷ انجام شده است. اما آنچه بیشتر از هرچیز اهمیت دارد برگزاری این مراسم در ایران آن زمان است.
به نقل از گزارشی که در «رادیو رنگینکمان» منتشر شده است، بیژن صفاری و دوستپسرش «سهراب محوی»، یکی دیگر از طراحان کاخ نیاوران، تصمیم میگیرند، چندین ساله شدن رابطه عاشقانه و پیوندشان را جشن بگیرند و این جشن را در قالب ازدواجشان با یکدیگر جلوه دهند. از آنجا که ثبت این ازدواج در سندهای قانونی غیرممکن بود و از طرفی دیگر این دو دلداده میخواستند تا آنجا که ممکن است آن مراسم، به ازدواج، شبیهتر باشد، آخوندی را هم دعوت کردند تا خطبه عقدشان را بخواند و این دو را راهی خانه بخت کند. گرچه این ایده در ابتدا با مخالفت دوستان و خانواده هر دو طرف روبهرو شد، اما سرانجام به واقعیت پیوست.
در این گزارش که در گفتوگو با چند تن از میهمانان این مراسم ویژه تهیه شده است، شب عروسی اینچنین توصیف میشود:
«آفتاب غروب کرده بود و از کوچه پس کوچههای خیابان تخت جمشید صدای موسیقی میآمد. بیژن صفاری، فرزند تیمسار سناتور محمدعلی صفاری از نزدیکترین نمایندگان مجلس سنا به پادشاه فقید بود و سهراب محوی، فرزند یکی از متمولترین تاجران آن زمان، هر دو از نزدیکترین دوستان هنری شهبانو فرح و پای ثابت بسیاری از مجالس و میهمانیهای دربار شاهنشاهی ایران بودند. پیشنهاد برگزاری مراسم عقد و عروسی در هتل کمودور از آن جهت مطرح شد که بیژن صفاری، طراح پارک دانشجو بود که در چند قدمی هتل کمودور واقع بود و یکی از معماران هتل مجلل کمودور.»
در میان مهمانان، چهرههای سرشناس کم نبودند. بسیاری از مقامات به جای خود نماینده و یا دوست نزدیکی را فرستاده بودند. فرح پهلوی، پیام تبریکش را توسط دوست نزدیک و مشاور خود، «لیلی متیندفتری» فرستاده بود و از دربار هم «سروناز پهلوی» از برادرزادگان شاه حضور داشت. از میان دوستان سرشناس این زوج، «کیوان خسروانی» هم بود که خود از چهرههای سرشناس جامعه همجنسگرایان و طراح مشهورترین لباسهای ملکه وقت ایران به شمار میآمد.
حدود ساعت ۹ شب، دو مرد با پوششی یکسان، دست در دست یکدیگر، در میان هلهله میهمانان وارد شدند. تنها عکاس رسمی هتل، از مراسم عکس میگرفت و میهمانان از عکاسی این رویداد، منع شده بودند. زوج هنرمند قرار بود بعد از مراسم عروسی، با کالسکه به پارک دانشجویی که به دست آنها ساخته شده بود، بروند و در نخستین ساعات بامداد در پارکی که تا به امروز نیز پاتوق همجنسگرایان به شمار میآید، جولانی بدهند. برف بهمنماه نتوانست مانع آنها شود و در میان چشمهای متعجب مردم کوچه و خیابان، سوار بر کالسکه، تا پارک دانشجو رفتند.
خبر این عروسی به سرعت در نشریات مخالف آن دوران تیتر شد. نشریه «مجاهد»، ارگان سازمان مجاهدین خلق ایران، اوج فساد رژیم پهلوی را در ازدواج دو همجنسگرا دانست. هفتهنامه فکاهی «توفیق» با دستکاری در ترانهای معروف، این جشن عروسی را مایه ننگ دانست و رادیوی صدای ملی، رادیوی منتسب به حزب توده، چند روز بعد از به هدر رفتن منابع مالی قشر زحمتکش سخن گفت و گویندهاش با آب و تاب به شنوندگان گفت: «درباریان آنقدر به خوشگذرانی مشغولند که حوصلهشان از تفریحات روزمره سر رفته و به مراسم عجیب و غریبی از جمله ترتیب دادن ازدواج دو مرد روی آوردهاند.»
فضای سیاسی متشنج آن زمان، پیش از رویدادهای سال ۵۷، تیمسار سناتور محمدعلی صفاری، پدر یکی از دامادها را مورد شدیدترین حملات قرار داد و ماجرا آنقدر بالا گرفت که تازهدامادها که برای ماه عسل به خارج از کشور رفته بودند، هرگز به ایران بازنگشتند. اینکه زندگی این زوج همجنسگرا به کجا کشیده شد، جز دوستان نزدیکشان کسی نمیداند. بیژن صفاری در سال ۱۳۹۸ در پاریس درگذشت؛ در حالی که سهراب محوی در کهنسالی ساکن آمریکا بود.
هتل کمودور تهران که میزبان یکی از بیسابقهترین اتفاقات در تاریخ ایران بود، حالا یکی از ساختمانهای وزارت جهاد حکومت است؛ حکومتی که نهتنها همجنسگرایان را به رسمیت نمیشناسد، بلکه مجازات اعدام را در قانون اسلامی خود برای آنها در نظر گرفته است. اما ماجرای ازدواج این دو دلداده که با آب و تاب فراوان، به مجموعه شواهد سازمان موسوم به اسناد انقلاب اسلامی پیوسته است و میکوشد تا وجهه حکومت پیشین را تخریب کند، به عنوان سندی تاریخی از زیست و مبارزات جامعه رنگینکمانی ایران به یادگار مانده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر