محمدتنگستانی
از دهه هشتاد بعد اینطرف رسانهها و مدیاهای چاپی کمتر در جامعه ادبی نقش مهمی ایفا کردند. نیازی به انتشار، شعر و داستان در مجلات چاپی کمتر احساس میشد، به این دلیل که اینترنت تریبونهای متعددی را در اختیار نویسندگان گذاشته بود. با گستردگی و عمومیت شبکه اجتماعی، شعرها و داستانها بیشتر در اینگونه شبکهها بودند که در دسترس مخاطبین قرار گرفتند. ازآنجاکه در فرهنگ ما نویسندگی و شاعری هنر و تخصصی همگانی ست، با تکثیر این تریبونها و عدم نظارتی کارشناسانه، شاعر و نویسندگان بیشماری در این شبکهها پا به عرصه ادبیات ایران گذاشتند. شاعران و نویسندگانی که شاید قبل از هر چیزی دچار فقر مطالعه، اندیشه و یا حتی عدم ابتداییتری مؤلفههای ادبی بودند. انتشار شعر و داستان در این شبکهها نه نیازی به صدور مجوز داشت و نه دبیر سرویسی در روزنامه و یا مجلهای که نگاهی کارشناسی به این آثار داشته باشد. از طرفی دیگر، به دلیل عوض شدن مؤلفههای شعر و بحران عدم مخاطب در ادبیات، رسانههای چاپی کمتر به ادبیات اهمیت دادند، در دو دهه گذشته بنا به دلایل مخالف ازجمله فضای سیاسی ایران مجلات و نشریات کمتری را سراغ داریم که به ادبیات امروز ایران پرداخته باشد. آنها هم که اندکی به این موضوع پرداختند اغلب جهت پر کردن صفحههایی ادب و فرهنگشان بوده است، به این شکل که از خود اهالی ادبیات، یادداشتها و مقالاتی غیراصولی بدون پرداخت حقالتألیف به نویسنده منتشر کردند. این اشتباه از سوی برخی، از سردبیران و مدیرمسولان سبب شد در رزومه کاری اکثر نویسندگان و شاعران امروز ایران روزنامهنگاری در فلان مجله و روزنامه ذکر و درج شود. هم روزنامهنگار تولید شد و هم کیفیت مطالب منتشرشده کم و کمتر شد. بهعنوانمثال بارها برای تهیه ویژهنامههایی که در «ایرانوایر» برای شما آماده و منتشر میکنم، به دوستان شاعر، نویسنده و منتقدم سفارش مطلب دادهام. وقتی به آنها میگویم که در قالب هزار و دویست کلمه باشد، پا پس میکشند و میگویند در هزار و دویست کلمه هیچ حرفی نمیشود زد. این پا پس کشیدن به نظر من، به علت عدم آگاهی نسبت به استانداردهای رسانه، عدم شناخت از ساختار نقادی در مدیا و وقت مخاطب و انتظار مخاطب از یک مدیاست، نه ناتوانی نوشتاری و عدم تسلط بر مختصر نویسی.
گستردگی تریبونهای ادبی علاوه بر نکات مثبت مثلاً دور زدن سانسور نکات منفی زیادی هم داشت. مانند زیادشدن شاعران و گمشدن شاعران واقعی در عرصه ادبیات جدی ایران امروز، یکی از همین نکات منفی است که در این گزارش به آن پرداختهام. وقتیکه تریبون عرضهکننده شعر و یا داستانی از اعتبار کافی برای جلب رضایت مؤلف و مخاطب برخوردار نباشد قاعدا آن اثر ماهیت و ارزش خود را در ماندگاری از دست خواهد داد.
با گسترش این تریبونها عام مردم شروع به نوشتن و ارائه دل نوشتههایشان بهعنوان شعر و داستان کردند و نقادی در حوزهای، که نه تخصص آنها بود و نه اطلاعاتی ابتدایی در آن زمینه داشتند. بهطوری که اگر به صفحه شاعر و نویسندهای در شبکه اجتماعی فیسبوک مراجعه کنیم، جدا از تعداد لایکها که میتواند دلایل مختلفی بهغیراز خود متن داشته باشد، به «زیبا بود شاعر، درود، مرسی لذت بردم، خاکبرسرت این هم شد شعر» خلاصه میشوند. و کمتر دیده میشود در این یکشنبه بازارهای ادبی، نقدی اصولی بر پایه تئوریهای ادبینوشته شده باشد. در این گزارش به این موضوع پرداختهام که چرا در دو دهه اخیر نقادی در رسانهها نقش کمتری داشته است.
دریکی از شبکههای اجتماعی، که ۱۳۴ شاعر در آن دورهم جمع شدهاند این پرسش را مطرح کردم. از بین این تعداد شاعر و نویسنده شش نفر به این پرسش پاسخ دادند که سه پاسخ در در جواب به این سؤال را انتخاب و بخشی از آنها را منتشر میکنم.
در کنار این گزارش جلد برخی از مجلات منتشرشده را تنها به دلیل مروی بر مجلات فرهنگی اضافه کردهام.
این عمق فاجعه است
فریاد ناصری
سنت کتابت و نوشتن با قلم و کاغذ یک عادت چند هزار ساله است. تنها همین نبود که کنارش بگذاریم این تکهای از یک مجموعهی عظیم به نام فرهنگ است. فرهنگ که پوست میاندازد و نو میشود. ابزار تازه که میآیند ابزاری که ما نساختهایم و سوارشان نیستیم بیشتر برای ما شکل ابزار تفنن و بازی دارند. برای همین جهان تازه تا کودکیاش را در ما-مای کلی- طی کند. وقتها خواهد سوخت. بعد که جا و مکان این ابزارها و فرصتها تفکیک شد که کجا تفنن است و کجا فراغت و کجا جدی. هر کس بهقدر وسع و استعدادش از آن چیزی خواهد طلبید. خود نقد و نقادی هنوز چندان در بین نویسندگان جا نیفتاده است. اصلاً ما هنوز تاریخ مدونی نداریم از ناقدانمان که از کی و کجا و تا به امروز چه کسانی بودهاند. خب جامعهای که به چنین نیازی هنوز پی نبرده است و در جاافتادهترین مجلههایش به نقد عرصه نمیدهد. بگیر دانشگاه، بگیر مکانهای فرهنگی، بگیر جمعهای جاافتاده و نهادینه چه انتظاری از فضاهای هنوز مبهم و نامشخصی مثل اینترنت داریم. من بارها شنیدهام از دوستان شاعر و نویسندهام که منتقدان اطرافشان را نمیشناسند و این عمق فاجعه است.
کاستی و فقدان نقد در رسانه
علیرضا عباسی
صبحت از نبود نقد در رسانه زمینهی ورود به بحث مهمتری را ایجاد میکند مبنی بر توجه به دلایل کاستی و نبود نقد در وهلهی اول و در ادامه تأثیر خود رسانه بر این فرو کاهش و فقدان. به نظر هرچه انسان معاصر به سمت رسانه و رسانهای شدن سوق دادهشده امکان خلوت و اندیشگی کمکم از او سلب گردیده است و در شکل عمومی (جامعه) جایگاه وی آرامآرام از مرحلهی انسان مولد فکر و پرسشگر به سطح مصرفکننده کرخت و بیحوصله تنزل یافته است. این مسئله در جوامعی که رسانهها و تریبونهای عمومی در آن بهصورت محدودتر و بستهتر در اختیار پوشش دادن و پیگیری اهداف خاص تبلیغاتی قرار دارند بیشتر مشهود است. اگرچه این تأکید ضروری ست که اساس کار رسانه در جهان پر زرق و برق و پرطمطراق سرمایهداری چیزی جز پیگیری مسئله تبلیغات و ایجاد مصرفکنندهی محض نیست. با این توضیحات روشن است که رسانه بهعنوان یک عامل بازدارنده در وهلهی اول، خود سدی است در برابر شکلگیری فضای نقادی و رشد تفکر انتقادی. رسانه برخلاف ادعایی که در باب گشودن فضای نقد و بازتاب و انتشار آن دارد در عمل میخواهد شکلهای مختلف رویکردهای انتقادی که ایجاد پرسشگری میکنند را هم در اشتهای سیریناپذیر خود هضم کند و آن را به جریان خواست خود متصل نماید. به نظر در این زمینه موفقیتهای کلانی هم بهدست آورده است. تأمل در باب همین موضوع راهگشای دریافت پاسخی است به سؤالاتی دربارهی کاستی و فقدان نقد در رسانه. مخاطب بهمنزله مصرفکننده بیشتر ترجیح میدهد از رسانه چیزی را دریافت کند که او را در سطوح اولیه برای خلاصی از فشار روزمرگیها راضی نگه دارد. او کمتر فرصت و اشتیاق پرسشگری و تقویت تفکر تحلیلی را در خود پیدا میکند. این مسئله در یک روند دوسویه منجر به باز شدن فضای تقاضا و عرضه بر مبنای سودهای آنی و زودبازده میشود به این معنا که تولید و عرضه به راضی کردن توقع کاهشیافتهی مخاطب تنزل پیدا میکند و کمکم انرژی و پتانسیلهای تولید فکر و ایجاد فضای پرسشگری، تقلیل مییابد تا به مرحله فقدان و عدم حضور برسد. این مسئله چیزی انتزاعی نیست که درک و دریافتش بهسادگی امکانپذیر نباشد. مثلاً سفارشهای ژورنالیستی با عنوان نقد ادبی در قالب یادداشت هشتصد تا هزار کلمهای نمونه بسیار روشنی از درخواستی بهشدت تقلیلگرا و فرو کاهنده است که با اصرار بر تولید متون کوتاه بهطور غیر مستقیم به تخلیهی متن از رویکرد تحلیلی و تفکر انتقادی اصرار دارد. ناقد ادبی با این شرایط چشماندازی جز بدل شدن به یادداشت نویس مطبوعات پیش روی خود نمیبیند و از سویی به دلیل مخمصههای فراوان زندگیاش فرصت متمرکز شدن برای جمعآوری نظرات نقادانه در قالب کتاب را هم ازدسترفته مییابد. چراکه این تلقی باوجود هجمهای که پیرامون اوست در وی تبدیل به باور میشود که مطالبهی بشدت نازل مخاطب امکان طی کردن مسیر نقادی را بهتمامی از او سلب کرده است.
باید شاعر خیلی خوبی باشی که دیده شوی
سمیه شوکا حسینی
فضاهای مجازی علی رقم داشتن ویژگی ارتباطی راحتتر با مخاطب و دستبهدست شدن مطالب در آن و همچنین اطلاعرسانی از رویدادهای فرهنگی در سطوح مختلف کیفی، مضراتی را با خود وارد زیستهی مخاطبین کرده است. نوعی در دسترس بودن که به شناخته شدن حجم زیادی از افراد و آثارشان که در حال تولیدهای مستمر_ البته که به کیفیت کاری ندارم_ منجر شده است. از سویی دیگر، بمب باران اطلاعات در ذهن افراد، به وضعیت قدم زدن در یک پاساژ شباهت پیداکرده است که از هر کالایی که بخواهی میتوانی در آن پیداکنی. چگونگی و چرایی ارائه این کالا خود از مسائلی است که باید در حیطهی جامعهشناسی، فضاهای مجازی به آن پرداخت. مثلاً در حوزهی شعر، در سایتها یا شبکههای اجتماعی، مخاطب؛ شعری را میخواند، هنوز در ذهنش رسوب نکرده، شعر دیگری خودش را به نمایش میگذارد و این نوع حضورهای رعبآور، تمرکز خوانش و دریافت و تحلیل و تولید را توأمان دچار اختلال میکند. از سویی دیگر، همین دسترسی آسان به هر نوع کالای هنری و فرهنگی، بعضاً مخاطبان خود را در نوعی توهم دانستگی انداخته است؛ و البته بازتولید کنندگان این آثار را هم دچار توهم شاعر و نویسنده، عکاس و ... کرده است.
علی بابا چاهی در جلسه رونمایی از کتاب یکی از دوستان شاعر گفت: در زمان ما اگر کمی تلاش میکردی، بههرحال شاعر متوسط میشدی الآن فقط باید شاعر خیلی خوب باشی که دیده شوی.
پینوشت:
آدینه نشریه جریان روشنفکری بود که در دهه ۶۰ و ۷۰ در ایران منتشر میشد. مدیرمسئول این نشریه، غلامحسین ذاکری بود و سردبیری آن را سیروس علینژاد و فرج سرکوهی بر عهده داشتند. اولین شماره ماهنامه آدینه در ۱۵ آذر ۱۳۶۴ منتشر شد.
کارنامه ماهنامهای ادبی بود. مدیر مسول این ماهنامه نگار اسکند فرد بود. این مجله پس از ۴۹ شماره با حکم شورای نظارت بر مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ۲۴ اسفند ۱۳۸۳ توقیف شد.
کتاب جمعه نام هفتهنامهای است به سردبیری احمد شاملو که از ۴ مرداد ۱۳۵۸ تا ۱ خرداد ۱۳۵۹ در ۳۶ شماره منتشر شد
مجله گردون عنوان ماهنامه فرهنگی ادبی اجتماعی بود که از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۴ به سردبیری عباس معروفی در تهران منتشر میشد. این مجله همچنین بنیانگذار جایزهای ادبی بود که قلم طلایی گردون نام داشت.
این گزارش نمیتواند جامع و کامل باشد. اگر نسبت به این گزارش نقدی دارید، بنوسید و اراسال کنید. در همین صفحه منتشر خواهد شد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر