«مهشید» زن 30 سالهای است که در نقش امدادگر برای سازمان هلال احمر جمهوری اسلامی ایران کار میکند. او حالا چند سالی هست که تکلیفش را با خودش درباره یک موضوع مشخص کرده است؛ با شغلی که دارد، قصد ندارد هیچوقت بچهدار شود.
«من دورههای زیادی در زمینه امداد و نجات دیدهام، ماموریتهای زیادی همراه و همپای مردان امدادگر بودهام، فکرش را بکنید بخواهم 9 ماه باردار باشم. مگر میشود در این وضعیت به ماموریت بروم؟ مگرمیشود مثل سابق به کارم برسم؟ قطعا همیشه باید پس ذهنم به فرزندی که در خانه دارم فکر کنم.»
با وجود همه سختیها و محدودیتها، حضور زنان در مشاغل دیگر از پدیدههای معمول جامعه ایران است اما برای یک دسته از آدمها همچون مهشید، کار حتی بر مادر شدن هم میچربد: «شاید تا چند سال از ماموریتهای سخت باز بمانم، پس چرا این همه درس خواندم یا دوره دیدهام؟ بسیاری از زنانی که مثل من در مشاغل سختی مانند امداد و نجات فعالیت داشتهاند، بعد از زایمان به بخشهای اداری سازمان منتقل شدند. من هیچ چنین وضعی را نمیتوانم برای خودم تصور کنم.»
نقش مادری همیشه از کلیدیترین نقشهای جامعه نیمهسنتی-نیمهمدرن ایرانی برای زنان بوده است؛ فداکاری، گذشت و ایثاردر برابر فرزندان شاید آرمان مشترک خیلی از زنهای ایرانی باشد اما اکنون بسیاری هستند که دیگر به شعار«بهشت زیر پای مادران است» همچون گذشتگان خود اعتقادی ندارند یا شرایط به گونهای شده که نمیتوانند اعتقاد داشته باشند.
یکی از اعضای انجمن جامعهشناسان ایران در مورد تغییر نگرش در میان سه نسل از زنان نسبت به این موضوع به روزنامه قانون گفته است: «زنان نسل اول مادر شدن را یک اسطوره میدانند و فکر میکنند وقتی یک زن مادر شد باید از تمام فعالیتهای زندگی خود چشم بپوشد، نیازهایش را فراموش کند و تمام هم غم و انرژی خود را صرف مادر شدن کند. این در حالی است که نسل دوم این نگرش را دارند که زندگی ما از دست رفت. هر چند آنها اسطوره مادری را قبول دارند ولی به این اعتقاد دارند که هم باید مادر باشند و هم باید در بیرون از خانه کار کنند. اما نسل سوم که زنان و دختران جوان هستند، مادری را اسطوره نمیدانند بلکه آن را یک نقش اجتماعی میدانند که اگر اجتماع بخواهد مانعی جلوی آن قرار دهد، آنها هم نقش خود را تغییر میدهند.»
نتایج پژوهشی که انجمن جامعهشناسان ایران انجام داده، نشان میدهد حدود 60درصد نسل سوم که زنان جوان هستند، علاقهای به بچهدار شدن نداشته و تنها 5درصد میخواستند که بچهدار شوند. بیشتر آنها از نبود امکانات و نداشتن شرایط لازم برای بچهدار شدن سخن گفتهاند و خیلیها علاقه چندانی به بچهدار شدن نشان ندادهاند. در واقع، نسل جدید یا فرزند ندارند یا به تکفرزندی گرایش دارند.
«سیمین سعیدی»، روانشناس ساکن ایران درباره تغییر نگرش نسل سوم به «ایران وایر» میگوید: «یکی از دلایل عمده این تغییر نگرش، بالا رفتن آگاهی و تحصیلات درمیان زنان نسل سوم است. دیگر"مادری" برای این زنان یک وظیفه یا اسطوره نیست. آنها نسبت به وعده "بهشت" شک کردهاند و میدانند تولد هر کودک یک مسوولیت جدی و خطیر بر دوش آنها قرار خواهد داد. دیگر مادران جوان معتقد به "هرکه دندان دهد نان دهد" نیستند و مادری را تنها وظیفه و یا نقش موثر اجتماعی خود نمیدانند.»
زنان نسل دوم و سوم سالهاست صندلیهای بیشتری را در دانشگاهها تسخیر کردهاند و مشاغل بیشتری نسبت به دورههای پیشین در اختیار گرفتهاند. حالا این زنان، بهویژه نسل سومیها، مشارکت موثری در اقتصاد خانواده دارند. دلایل اقتصادی یکی از دلایلی است که بسیاری از زنان نسل سوم را از فرزندآوری منع میکند.
«لیلا» یکی از زنانی است که دلایل اقتصادی را تنها مانع برای مادر بیان میکند: «با تولد هرکودک، بار اقتصادی زیادی به خانواده تحمیل میشود. من و همسرم به این نتیجه رسیدیم که از پس هزینههای جاری فرزند داشتن بر نمیآییم.»
مساله زنانی که به مشکلات اقتصادی اشاره میکنند، تنها علت کمبودهای مالی و اقتصادی نیست و بالا رفتن سطح توقعها و هزینههای جاری خانوادهها را نیز مزید برعلت میشمارند. لیلا در اینباره میگوید:«هر کودک از لحظه تولد هزینههای سرسام آوری برخانواده تحمیل میکند و با رشد او، هزینهها چند برابر میشوند. دیگر گذشت آن زمانی که بچهها با توپ دو لایه پلاستیکی سرگرم میشدند. یک کودک دبستانی حالا کار با لب تاپ و آیپد را فرا میگیرد. واقعا در شرایط اقتصادی کنونی بچه داشتن جرات زیادی میخواهد. خودخواهی محض است که برای سرگرمی یا خوشایند ما، بچهها با کمبود امکانات رشد کنند.»
بالا رفتن سن ازدواج، افزایش سطح تحصیلات و بیشتر شدن مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان در جامعه ایران، به باور کارشناسان حوزه اجتماعی، زنان را در خصوص مادر شدن محتاط کرده است.
سیمین سعیدی در همین مورد میگوید: «در کنار بالا رفتن سطح آگاهی زنان و یا بهتر است بگوییم بالا رفتن سواد زنان جامعه ایران، باید به بالا رفتن سن ازدواج هم اشاره کنم. اصولا احتیاط و تصمیمهای آگاهانه مختص به میانسالی است. هماکنون بیشتر ازدواجها در میانسالی انجام میشوند. وقتی سن ازدواج تا 30 سال و حتی بیشترهم بالا رفته، زنان دیگر مانند سابق در 20 سالگی مادر نمیشوند. باید بپذیریم احتیاط ، سبک و سنگین کردن هر تصمیمی در این سن امری طبیعی است. قطعا اگر مادران ما هم در 32 تا 30 سالگی میخواستند مادری را تجربه کنند، خیلی از ما حالا وجود نداشتیم.»
زنانی هم در این میان هستند که نگرانی از وضعیت اجتماعی را دلیل اصلی خود برای سر باز زدن از مادر شدن میدانند. «بیتا 34» ساله است و دو سال از ازدواج وی میگذرد: «من از بچهدار شدن میترسم. تا یک سنی میتوانم فرزندم را کنترل کنم اما پس از این سن، جامعه کنترل بیشتری بر بچهها خواهد داشت. بد نیست نگاهی به آماراعتیاد و فحشا در جامعه بیاندازیم. حالا استفاده از مواد مخدر برای خیلی از جوانها سرگرمی محسوب میشود. ما دیگر مانند مادران خود نیستیم که چشم و گوش بسته پای سفره عقد نشستند و بعد از یکی دو سال هم صاحب فرزند شدند.»
بیتا که در 32 سالگی ازدواج کرده، میگوید ما خودمان به اندازی کافی جوانی کردهایم. دلیل بیتا تاییدی است بر سخن کارشناسان که بالا رفتن سن ازدواج و احتیاط میانهسالی را در پذیرش نقش مادری موثر میدانند:«به روشنی میبینم که تفریحها و میهمانیهای 20 سالگی من با 26 سالگی چقدر فرق کرده، حالا هم همه چیز با 8 سال پیش زمین تا آسمان تفاوت کرده است.»
زنان نسل سوم با توجه به مشارکت در نقشهای اجتماعی دیگر چشم و گوش بسته نیستند؛ اخبار را میخوانند و دایره ارتباطاتشان گستردهتر شده است. آنها زنان خانه نیستند و زنان اجتماع به شمار میروند؛ اجتماعی که بسیاری معتقدند حالا دیگر سلامت نیست. بیتا میگوید: «جامعه ایران هر چه بستهتر شده، زیر پوست آن اتفاقات بدتر و مخربتری رخ داده است. دیگر گذشت آن زمان که بچهها جلوی پدر و مادر پاهای خود را دراز نمیکردند. الان هر کودک 3 ساله برای خودش یک دیکتاتور تمام عیار است. در مقابل جامعه امروز، پذیرفتن مسوولیت مادری شهامت زیادی میخواهد.»
بیتا تنها زنی نیست که وضعیت جاری زیر پوست جامعه ایران را دلیلی برای نداشتن گرایش بسیاری به مادر شدن میداند. خانم سعیدی میگوید:« حالا بسیاری از زوجها به سراغ او میروند تا در خصوص این ترس و نگرانی با او مشورت کنند: «بالا رفتن سن ازدواج یعنی این که بسیاری از زنان و مردان متاهل امروز، دوره جوانی طولانیتری را سپری کردهاند؛ در واقع، بیشتر از پدران و مادران خود جوانی کردهاند و خطر از سر خیلی از آنها گذشته است. تا نزدیکی پرتگاه حتی رفته و بازگشتهاند؛ در جمعها، دورهها، میهمانیها و سفرهای مجردی زیادی شرکت کردهاند. طبیعی است که نسبت به وضعیت موجود حساسترو شکاکتر باشند.»
نبود ثبات در زندگی نیز یکی از دلایلی است که سعیدی میگوید سبب میشود برخی از زنان نقش مادری را نپذیرند. به گفته این روانشناس، باورهای قدیمی که زوجهای جوان را به بچهدار شدن برای ثبات زندگی تشویق میکرد نیز رنگ باخته است. زنان امروز تا از ثبات در زندگی خود مطمئن نباشند علاقهای به بچهدار شدن نشان نمیدهند.
جامعه ای که در زمان انقلاب به خواست حاکمیت تن داد تا نسل پرجمعیت دهه 60 و 70 شکل بگیرد، حالا خانواده را یک حوزه خصوصی میداند و تصمیمگیری در خصوص فرزند داشتن یا نداشتن را امری کاملا شخصی تلقی میکند. حالا مردان خانواده نیستند که بار هزینه و مدیریت خانواده را به تنهایی به دوش میکشند، زنها نیز نقش مشارکتی موثری را در این میان ایفا میکنند. اینها سبب شده تا بسیاری از زنان امروز اعطای بهشتی را که به زیر پای مادران وعده داده بودند به لقایش ببخشند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر