رولاند الیوت بران
"هیلاری کلینتون" عنوان خاطرات خود را در مقام وزیر خارجه آمریکا (۲۰۱۳-۲۰۰۹) از "سایرس ونس" (Cyrus Vance)، که در دوران ریاست جمهوری "جیمی کارتر" (۱۹۸۰-۱۹۷۷) همین سمت را داشته، وام میگیرد. کتاب خاطرات ونس، تصمیمهای دشوار: سالهای بحرانی در روابط خارجی آمریکا، که در سال ۱۹۸۳ منتشر شد، حاوی شرح مفصلی است از تجربه آمریکا با انقلاب اسلامی ایران. تأسف آور است که کلینتون در کتابش از ونس نامی نمیبرد؛ و هرچند ایران در کتاب کلینتون آن نقش پررنگی را که در خاطرات ونس بازی میکند ندارد، آسیب ها، ضربه ها، و تهدیدهای ایران بر روایت او سایه افکنده است. ولی فارغ از انتخاب عنوان کتاب، روشن نیست که آیا واقعاً کلینتون نیز باید دست به تصمیمهایی دشوار در مورد ایران میزده یا نه. به هر روی، شکی نیست که در دورانی که کلینتون بر صندلی وزارت خارجه نشسته بود، ایران جنبههای مختلفی از سیاست خارجیِ آمریکا را تحت الشعاع خود قرار داده بود.
آن طور که کلینتون در کتاب خاطرات خود مینویسد، آمریکا برای آنکه بتواند تحریمها علیه ایران را محفوظ نگاه دارد، تا حدی لازم بود که در سال ۲۰۰۹، روابط خود را با روسیه "از سر بگیرد"؛ روابطی که در پی حمله روسیه به گرجستان در سال ۲۰۰۸، به سطحی پایین نزول کرده بود. رئیس جمهور روسیه، "دیمیتری مدودف"، وقتی تائید میکند که روسیه تواناییهای هستهای ایران را دست کم گرفته بود، اسباب بهت و شگفتی کلینتون را فراهم میکند. ایران نیز نقشی پیچیده در مناقشات آمریکا و روسیه در خصوص دفاع موشکی بازی میکرد، و البته هنوز هم بازی میکند. از آن سو، آمریکاییها ادعا میکنند که تأسیسات دفاعی آنها در اروپای شرقی معطوف به ایران است و نه روسیه، و روسها هم البته باوری به این ادعا ندارند.
شرح کلینتون از ماجرای قتل بن لادن در سال ۲۰۱۱ هراس او و نیز هراس همکارانش را در دولت اوباما آشکار میکند. اگر طرح شکست می خورد، به فاجعهای شبیه "عملیات طبس" [که نام آن در ارتش آمریکا "عملیات پنجه عقاب" است] تبدیل میشد؛ که منظور عملیات نظامی آمریکا برای آزادسازیِ آمریکاییهای گروگان گرفتهشده در سال ۱۹۸۰ است که در پی نقصِ فنی و تصادف یکی از هلیکوپترها در نزدیکی طبس، هشت تن از نظامیان آمریکایی کشته میشوند، و عملیات با شکست مواجه می شود.
روایات کلینتون از بهار عربی نیز روح ایرانی را - شاید از سرِ بدبینی - از طریق خاطرات آمریکاییِ سال ۱۹۷۹ احضار میکند. وقتی رژیم مبارک در اوایل سال ۲۰۱۱ سرنگون شد، وزیر امور خارجه مصر، "احمد ابوالغیط"، به کلینتون هشدار میدهد که ایران از سقوط مصر سوء استفاده خواهد کرد (کلینتون جزئیات را رو نمیکند)، و تأکید میکند که اگر اسلام گرایان کنترل مصر را به دست بگیرند، نوههای او مجبور خواهند بود روبنده بزنند. ذهن کلینتون پذیرا بود. انقلاب ایران به او مدلی برای تفکر در مورد انقلابهای جهان عرب داده بود. کلینتون مینویسد:
"روند تاریخ همیشه این بوده که گذار از دیکتاتوری به دموکراسی آکنده از چالشها و سختیها است، و به سادگی میتواند به وضعی فضاحت بار به خطا رود. مثلاً، در ایرانِ سال ۱۹۷۹، افراط گرایان، انقلابی مردمی علیه شاه را ربودند و یک تئوکراسیِ [حکومت روحانیون] بی رحم و خشن را پایه ریزی کردند. اگر چنین چیزی در مصر اتفاق میافتاد، فاجعه میشد، هم برای مردم مصر و هم برای اسرائیل و آمریکا".
کلینتون میگوید رهبران سنی در بحرین و نیز همسایگانش "دست پنهان ایران" را در تظاهراتِ عمدتاً شیعیِ سال پیش در "منامه" دیدند. "با توجه به کارنامه و سابقه ایران، این واهمه واهمهای نامعقول نبود. ولی از طرفی، درک آنها را از نارضایتیها و شکایاتِ بر حقِ مردمانشان در لایه ای از ابر پوشاند".
عنوان فصل ۱۸ انتخابهای دشوار "ایران: تحریمها و رازها" است. کلینتون دورنمای بازگشاییِ روابطِ دیپلماتیک با ایران را که راهش به دست سلطان قابوسِ عمان هموار شده بود در کنار مذاکرات خود برای یافتن شریک در اعمال تحریم علیه ایران قرار میدهد (ضمناً، کلینتون سلطان قابوس را "رهبری محترم" وصف میکند که "برای رابطه اش با آمریکا ارزش قائل است ... و از قدرت مطلقش برای مدرن کردن کشورش استفاده کرده).
این فصل را انگار رئیس جمهوری نوشته که با مباهات، مشعلِ سیاست خارجی را به دست گرفته؛ سیاستی که بر "شدیدترین تحریمها در تاریخ" استوار است. کلینتون ایران را خاستگاهِ غیر قابل اعتمادِ تروریسمِ دولتی میداند که به دنبال سلاح اتمی است و به سمت یک دیکتاتوریِ نظامی در حرکت است. میگوید به بنیامین نتانیاهو گفته که "ارتباط تنگاتنگ ایران با تروریسم و نوسانات منطقه" به این معنا است که ایرانِ مسلّح به سلاح اتمی مثل اتحاد جماهیر شوروی "غیر قابل مهار" است. به نوشته او، دیپلماسی با ایران بهترین فرصت آمریکا برای جلوگیری از ایرانی اتمی بود".
کلینتون در مورد موضوعاتی بسیار جدی، لحنی غیر واقعی و نامناسب به کار برده است؛ هم کلیشهای میشود و هم عبارات و واژه های ناخوشایند یا توهین آمیز جای خود را به جملات و کلمات متینتر و ملایمتر میدهند. مثلًا، ژئوپلیتیک خاورمیانه را به "صفحه شطرنج" تشبیه میکند، یا میگوید که صِرف تأمل راجع به امکان حمله اسرائیل برای "منهدم کردن" تسلیحات هستهای ایران یعنی غیاب ملاحظات اخلاقی و انسانی. ولی اینکه فکر کنیم حمله اسرائیل "شبیه" حملاتی می شود که این کشور علیه عراق در سال ۱۹۸۱ و علیه سوریه در سال ۲۰۰۷ ترتیب داده بود، نشان از بی توجهی هولناک کلینتون از تفاوتهای فاحش میان این دو میدهد؛ تفاوتهایی که خود را بیش از هر چیز در تبعات احتمالی انسانی نشان خواهد داد. از آن طرف، لحظاتی هم که با صراحتِ تمام حرفش را میزند امیدبخش و دلگرم کننده نیست: در سال ۲۰۰۸ گفته بود که اگر ایران دست به حملهای نظامی علیه اسرائیل بزند، "ما میتوانیم به کل نابودشان کنیم".
هرچند کلینتون بعدها این اظهارات را با توسل به اصولِ مربوط به منعِ سلاحهای هستهای توجیه کرد و پای آن ها ایستاد، همان موقع اوباما او را به "ارعاب" متهم کرد. اوباما این را هم یادآور شد که کلینتون پیش از اینها گفته بوده که کسانی که به دنبال کرسی ریاست جمهوری هستند نباید وارد حرفهای فرضی شوند. آن طور که کلینتون در کتابش مینویسد، ایران به طور رسمی به سازمان ملل شکایت کرده و تشکیل پرونده داده. "بان کی مون"، دبیرکل سازمان ملل متحد، نیز ظاهراً گفته "اگر او [یعنی کلینتون] رئیس جمهور شود و به این حرفها ادامه دهد، ما باید واکنش نشان دهیم".
علی رغم ادعای کلینتون مبنی بر اینکه "تمام گزینهها واقعاً روی میز بودند"، در کلِ کتابش، تهدید نظامی عمدتاً ابزاری برای لفّاظی به نظر می رسد که بیشتر به کار اقناعِ دولتهای دیگر برای حمایت از تحریمها علیه ایران میآید. مثلاً وقتی دارد تقاضایش را [برای دادن رأی مثبت] از "یوری موسونی" (Yoweri Museven)، رئیس جمهور اوگاندا - که کشورش عضو غیر دائم شورای امنیت بود - بازگو می کند، مینویسد: "هشدار دادم که اگر دیپلماسی شکست بخورد، حاصلش چه بسا حمله نظامی باشد، که البته آرزوی هیچ کسی نیست". از آن سو، تلاش کرده تا حمایت "دای بینگو" (Dai Bingguo)، مشاور رئیس جمهور چین، را جلب کند تا به قطعنامه شماره ۱۹۲۹ سازمان ملل رجوع کند. می نویسد: "اگر میخواهیم از گسترش تهدید و خطر در منطقه جلوگیری کنیم ... باید به سرعت و به شکلی هماهنگ و متحد عمل کنیم". و چنین بود که راه را بر شدیدترین تحریمهای تاریخ باز کرد.
کلینتون به وجه انسانی تحریمها علیه ایران نیز اشاره میکند، آن جا که میگوید گرچه در مورد ائتلاف برای این تحریمها به خود میبالد، از رنجی که بر ایرانیها وارد میآید هیچ حالِ خوشی ندارد. همچنین، میگوید که از لحن خویشتن دار و میانه روی آمریکا در دوران اعتراضاتِ جنبش سبزِ سال ۲۰۰۹ پشیمان است، که البته بر اساس تماسهایی بوده که از ایران داشته اند (هرچند هویت و جزئیات آنها را بیان نمیکند)، و به همکاریهای بعدی تکنولوژیک و مالی به فعالان دمکراسی خواه نیز اشاره میکند. فصلِ مربوط به حقوق بشر، به ایران اشاره بسیار مختصری میکند، آن هم تنها وقتی از آزارها و شکنجههای دینی حرف میزند.
ولی کلینتون به خواننده چندان اطلاعی نمیدهد که از نظر او، این اختلاف میان دولتها که با ملاحظات انسانی و انسان دوستانه بغرنج تر هم میشود- یا باید بشود- به کدام سمت کشیده خواهد شد. "بالاخره زمانی روز بازخواست فرا میرسد". ولی او چندان امیدی به دیپلماسی ندارد، و تنها فکر میکند تلاشی است که "به امتحانش میارزد". حتی اگر مسأله هستهای حل و فصل شود، "حمایت ایران از تروریسم و رفتار تهاجمی و ستیزه جویش در منطقه همچنان برای آمریکا و متحدانش تهدیدی باقی خواهد ماند". با تمام این ژستهای قاطعانه، کلینتون به عقب گردهای عجولانه و غیر منتظره اش شهره است؛ از جمله وقتی در سال ۲۰۱۰ به بیبیسی گفت که آمریکا میتواند برنامه غنی سازی اورانیوم ایران را بپذیرد، ولی این دقیقاً نقض قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل بود که تمام تحریمهای بین المللی بر اساس آن تنظیم شده بودند.
جایی هم در کتاب، زبردستیِ ملال آور و کهنه خود را در لفّاظی نشان میدهد، که آدم را یاد "محور شرارتِ" بوش میاندازد؛ آنجا که مینویسد رهبران ایران "با انتخابی جدی در مورد آینده" مواجه اند، که آیا ترجیح میدهند ایران به سمت کره شمالی پیش رود یا کره جنوبی.
اینکه تصمیمهای دشوار را میتوان به تعویق انداخت منتقدان کلینتون را خشمگین کرده است. در ژانویه امسال، "استیون کینزر" (Stephen Kinzer)، منتقد سرشناس سیاستهای خارجی آمریکا و نویسنده کتاب همه مردان شاه (که تاریخ دخالت آمریکا در کودتای ۱۹۵۳ [۲۸ مرداد ۱۳۳۲] علیه محمد مصدق است)، سکوت کلینتون را در مورد نزدیکی اخیر ایران و آمریکا به چالش میکشد، و آن را به برنامه های انتخاباتی او نسبت میدهد. در اوایل همین ماه، منتقدی محافظه کار پرسشهایی در مورد پیچ و خمهای استراتژیکِ تحریمهایی که کلینتون وضع کرده مطرح کرده است. خلاصه، آمریکاییهایی که مشتاق اند تا راجع به برنامههای کلینتون در مورد روابط ایران و آمریکا بیشتر بدانند چاره ای ندارند جز اینکه به او در انتخابات رأی دهند، چون به هر حال، با خواندن کتاب خاطرات او چیزی در این مورد دستگیرشان نمیشود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر