این گزارش تکاندهنده، حکایت یک آقازاده و کودکسرباز است که از نزدیک شاهد تجاوز و سرکوب کودکان در بسیج دانشآموزی و در تیم ملی در ایران بوده است. در مدارس مختص فرزندان عالیرتبه نظام درس خوانده است، به جوانان و نوجوانان بسیاری در خیابانهای تهران به دلیل نوع پوشش و حجاب یا همراه بودن با جنس مخالف یورش برده و میگوید، چون به او گفته بودند، بهشت میرود، با لذت آنها را کتک زده است. او یکی از فرزندان یکی از افراد دفتر آیتالله «علی خامنهای» رهبر جمهوری اسلامی ایران است که سال ۱۳۸۷ برای مسابقات کاراته ایران را ترک میکند و هرگز به ایران باز نمیگردد. از آموزشهای خاص فرزندان آقازادههایی که توانایی شرکت در جنگهای نیابتی را دارند، میگوید؛ تربیت کودکسربازها از سنین بسیار کم و استفاده از کسانی که رزمیکار هستند، به عنوان نیروی سرکوبگر در اعتراضات مردمی را توضیح میدهد.
بیمحابا و بدون ترس حرف میزند. وقتی از او میپرسیم از عواقب گفتههایت نمیترسی؟ میگوید من سالها پیش در کودکی مردهام؛ مرده از مرگ نمیترسد.
مضمون شعر «سلام فرمانده» که عشق دختربچه ۱۰ ساله یا کمتر را به فردی مثل فرمانده ترویج میکند، عین کودکآزاری میداند.
میگوید: «آرزوم این بود که بزرگ شوم و ۱۸ سالم شود، بروم لبنان و در راه حزبالله کشته شوم و برم بهشت و در اونجا زندگی بکنم، چون معنی زندگی را نفهمیدم، چون معنی کودکی را نفهمیدم.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر