از اینستاگرام، حمید جعفری: چشمان راوي ١٧ سال انتظار؛ اين مادر هيبتي دارد، من را ياد مادران فرزندان مفقود الاثر مياندازد... هر سال امروز حوالي همين ساعات كه ميشود دلشوره ميگيردش.چگونه ميشود با چشمان اين زن روبرو شد و چيزي نگفت. از مردم استمداد ميكرد. ١٧ سال است كه شايد اجازه ندارد در صفحه گمشدههاي روزنامه اطلاعات آگهي كند؛ سعيد زينالي، دانشجو، روز ١٨تير٧٨ از خانه خارج شد و تا اين لحظه به خانه بازنگشته است. نشاني از او بدهيد؛ پيراهني، تكه استخواني، سنگ قبري...فقط نشانياش را بدهيد. اكرم_نقابي مادر سعيد زينالي را سال گذشته در نمايشگاه مطبوعات ديدم. پريشان بود، انگار كه طفلش در همهمه و شلوغي نمايشگاه دستش را رها كرده باشد، به غرفه هر رسانهاي كه فكرش را بكني سر زده بود و نشانياش را داده بود. اما نه پايگاههاي خبري، نه روزنامههاي صبح و عصر، نه هفته نامهها و ماهنامهها و فصلنامهها و سالنامهها هيچ كدام نشاني روشني از سعيدش نداشتند. بودند رسانه چيهايي كه اصلا او را نمي شناختند. اكرم نقابي پريشان بود. وقت رفتنش از زمان گفت كه برايش در ١٨ تير ٧٨ ايستاده. فقط نشاني ميخواست. ناحق نبود،انقدر جنگيده بود تا سعيدش قد بگيرد و روي پاهايش بايستد و حالا هم كه شانههايش خم شدهاند باز هم انقدر ميجنگد تا نقش نام او بيسبب پاك نشود. امروز ١٨ تير ٩٥ هم از سعيد زينالي خبري در دست نيست. شايد به قول غلامحسين ساعدي «گاهی باید ضرب محکم مشت را بخوری تا بهخود آیی که کجا زندگی میکنی.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر