استان وایر- «صندلی سفید» سمیناری است که موسسه «سایههای ماندگار» هر هفته در تهران برگزار می کند و خبرنگار شهروند آن را یک جلسه خواستگاری توصیف کرده است:«همه با بهترین لباسهایشان آمدهاند. موها شانه شده و پیراهن و شلوارها اتوکشیده. برخی با کت و شلوار آمدهاند؛ سرمهای، مشکی، طوسی. تعدادی هم با تیپهای به اصطلاح اسپرتتر. زنان آراستهترند،. موهایشان رنگ شده، مانتومجلسی به تن و کفشپاشنهبلند به پا دارند.»
بنابراین گزارش، زنان و مردان شیکپوش برای شرکت در این سمینار که هر هفته برای افراد مجرد و متارکه کرده برگزار میشود، باید٣٠هزارتومان پرداخت کنند:«زنی روی آخرین صندلی نشسته و برگههای مستطیلیشکل را به تازهواردها میدهد. روی تبلیغات نوشته بودند، صندلی سفید. اینجا اما رنگ همه صندلیها سیاه است. جا برای همه نیست. تعداد ثبتنام کردهها به ٥٠ که میرسد، دیگر جای سوزن انداختن نیست.
به نوشته شهروند به نقل از«آرمان داوری»، مسوول موسسه «سایههای ماندگار» و رییس نخستین بانک اطلاعاتی مجردان کشور، این موسسه که مجوزش را از وزارت کشور گرفته، در طول هشت سال نزدیک به ٦٠٠ سمینار ازدواج برگزار کرده است:«درکنار این سمینار هم اخیرا در تلگرام شبکه ازدواجی را معرفی کردیم که ١٠هزار عضو دارد. کانال دیگری هم داریم با عنوان "سیستم خواستاگرام" که یک ماهی میشود فعالیتش را شروع کرده. زنان و مردان با عضویت، عکس و مشخصات خود را در این کانال قرار میدهند. در تلگرام صحبتهای اولیه انجام می شود، بعد برای ادامه روند، افراد به موسسه مراجعه میکنند.»
داوری می گوید: «هر دختر ایرانیِ ٢٠ تا ٣٠ساله بهطور متوسط، سالانه دو خواستگار دارد. با این روش جدید، افراد راحت میتوانند همسر دلخواهشان را انتخاب کنند.»
«افراد» همان زنان و مردانی هستند که بعدازظهر جمعه تا بالاتر از میدان «هروی» آمده بودند؛ چند نفری زیر ٣٠سال و مابقی ٣٠ تا ٤٠سال و تعدادی هم ٤٠ تا ٥٠سال. مردان اما وضع متفاوتتری داشتند؛ اغلب سنها بالای ٤٠. تعدادی هم جوان زیر ٣٥سال بین آن ها دیده می شد. نگاهها از همان ابتدای ورود کنجکاو است؛ همه درحال ارزیابی. گاهی لبخندی ردوبدل میشود، گاهی هم نگاهها جدی میشوند. همه آمده بودند تا انتخاب کنند یا انتخاب شوند. ساعت نزدیک به پنج عصر جلسه به صورت رسمی شروع میشود. هرکس برگهای با جای خالی برای واردکردن سه کد در دستش است. این جا در این سمینار همدیگر را با کد میشناسند. کسی اسمی از دیگری نمیداند. مرحله اول سمینار صندلی سفید با بلند شدن یک به یک حاضران از روی صندلیهای سیاه پلاستیکی شروع میشود. آن ها جلو میروند، کدشان را میخوانند و بعد خود را معرفی میکنند. گفتن اسم و فامیلی اختیاری است. همه ولی ملزم به اعلام سن خود هستند. این را دکتر داوری همان ابتدای جلسه تذکر میدهد: «لطفا سنتان را بگویید، خودتان را معرفی کنید و معیارهای همسر آیندهتان.»
هر نفر یک دقیقه فرصت دارد تا خودش را معرفی کند:«معرفی اجباری نیست اما فکر کنم همه از خدایتان باشد بیایید و ازدواج کنید (خنده حاضران) .» صدای همهمه پشت در بالا رفته، خیلیها برای نشستن جایی پیدا نمیکنند. آن عقبیها با رفتن هر نفر به جلوی سالن، سرشان را بالا میگیرند تا انتخاب کنند. برخی از مردان برای جلب توجه از صندلیهای خود بلند میشوند و با لبخند جای خود را به زنان میدهند. آن ها آمده بودند تا بهترین خودشان را عرضه کنند. داوری به میان جمله یکی از حاضران که برای معرفی جلو رفته بود، میدود:«اگر فرزند دارید، حتما بگویید.»
مخاطبان این جمله، تعداد قابل توجهی از حضار بودند که متارکه کرده و فرزند داشتند.
داوری سه نفر اول را بلند میکند تا خودشان را معرفی کنند. «سعید« ٣٣ ساله است. مهندس برق است و سابقه چندماه زندگی مشترک داشته. دنبال همسر خوشاخلاق و گرم و صمیمی است. روی واژه «سلامت روان» بهعنوان معیار ازدواجش تأکید میکند. دومی دختر ٢٤سالهای است.دختر تأکید میکند که لیسانس تحلیل سیستم یا چیزی شبیه به این دارد. شال آبیرنگی به سر کرده با مانتویی مشکی. راه که میرود، صدای ضرب پاشنه کفشهایش با کف سرامیکی سالن بلند میشود. تمایل دارد با مردی حداکثر ٣٠ساله آشنا شود.
بعدی دختر ٢٦ساله است؛ کارشناس روانشناسی. روسری زرد و مانتویی لیمویی به تن کردهاست. سادگی، شغل و تحصیلات متناسب با خودش را معیار همسر آیندهاش اعلام میکند. چند دقیقه نمیگذرد که ردیف اول خالی و نگاهها از انتهای سالن، کنجکاوتر میشود. سرها بالا گرفته شده تا صاحب کدها دیده شوند. هیچکس درباره تواناییها یا داراییهایش حرفی نمیزند. از داشتن ملک و خودرو و... صحبتی نمیشود. معیارها روی اخلاق و رفتار میچرخند. برخی که خودشان ورزشکار هستند، ورزشکاربودن طرف مقابل برایشان معیار مهمی است. برخی هم اشتغال زن و برخی هم دادن حق اشتغال به آن ها. تعدادی میانگین سنی همسر احتمالی برایشان مهم است.
«پیمان» ٣٣ساله که کارشناس حسابداری است، چشم برخی را گرفته؛ پسری خوش لباس با شرایط خوب. خودکارها روی برگه کشیده میشوند. آن هایی هم که سابقه ازدواج داشتند، آمدند، معرفی کردند و وضع فرزندی که داشتند را اعلام کردند: «دخترم پی مادر محترمش زندگی میکنه.»
همه میزنند زیر خنده. این را «علی» در معرفی خود میگوید. بلوز قرمزرنگی به تن کرده و میگوید وکیل دادگستری است و کارشناسی ارشد روان شناسی شخصیت دارد. ٣٩ساله است اما دنبال زنی حدودا ٣٠ساله میگردد. همین جمله صدای اعتراض حاضران را بلند کرد. زنی از آن طرف گفت: «وا، ٣٩سالشه، ٣٠ساله میخواد؟»
بعدیها که آمدند، به جز سه چهارنفرکه دیپلم داشتند، مابقی همه لیسانس، فوقلیسانس و تعدادی هم دارای مدرک دکترا یا دانشجوی دکترا بودند. «رضا» متفاوت از همه جمع آمده بود؛ دشداشه (لباس عربی) بلندی به تن کرده، کیفش را هم دستش گرفته و جلو آمد: «من ٣٦سال دارم و دیپلمهام. وضع مالی خوبی هم ندارم.»
نگاهها در هم گره خورد. او شانسی در این جمع ندارد.
در میان آن ها اما «مجید » ٤٦ساله جلبتوجه میکند. دکترای کامپیوتر دارد، کارشناس ارشد «امبیای» و استاد دانشگاه. تابعیت امریکاییاش، برقی در چشم زنان انداخته. سابقه ازدواج هم ندارد. معیارش برای انتخاب همسر آینده یک جمله است: «هنر دلبری بلد باشه.» همه خندیدند.
«حمید» به خاطر نبود صندلی، دور میز آشپرخانه نشسته. از پشت میز بلند میشود: «٣٣سالمه؛ مربی فیتنسم؛ همسر آیندهام هم ترجیح میدهم ورزشکار باشد.»
کت و شلوار بادمجانی تنگی تنش کرده که ورزشکار بودنش را به خوبی به نمایش گذاشته. زنی به بغلدستی خود اشاره میکند: «خوبهها. کدشو بنویس.»
داوری یادآوری میکند: «بهترین فاصله سنی برای ازدواج، چهار تا هشت سال است. افراد این مسأله را درنظر داشته باشند.»
ساعت نزدیک شش است که مرحله اول سمینار تمام میشود. مرحله دوم اما هیجانانگیزتر است. حالا باید برگهها را با کدهای پیشنهادی به داوری بدهند تا تکلیف انتخابها مشخص شود. او کد متقاضی را از روی برگه میخواند. آن شخص میایستد و کدهای پیشنهادیش یک به یک خوانده میشوند. هر نفر میتوانست سه نفر را پیشنهاد کند. آن ها بلند میشوند، نگاهی به طرف مقابل میاندازند و بین یک و دو، گزینهای انتخاب میکنند. گزینه یک یعنی«بله صحبت میکنم.» و دو یعنی «فکر میکنم، بعدا جواب میدهم.»
کد ٣٨ بلندمی شود.کد پیشنهادی او ٢٩ است. ٢٩ بلند میشود و نگاهی به او میاندازد: «مرسی؛ ٢».
دو همان پاسخ «خیر» اما به صورت محترمانه است. این را آن هایی که قبلا سابقه حضور در این سمینار را داشتند، میدانند. یکی از آن ها «سپیده» است. سایت «مجردان» را یکی از دوستانش به او معرفی کرده. این دومین جلسهای است که در آن شرکت میکند: «جلسه قبلی، قبل از عید آمدم اما آن موقع از کسی خوشم نیامد.»
اینبار روی برگه کدی را مینویسد اما مطمئن نیست که درست باشد. کد شخص مورد نظرش را فراموش کرده: «انتخاب کسی که به آدم بخورد، سخت است.»
چشمانش درمیان جمع میچرخد. از پسر ٣٣سالهای هم خوشش آمده اما کدش را نمیداند. سپیده ٣٦ساله است. ظاهر خوبی هم دارد اما تاکنون موفق به ازدواج نشده: «به نظرم کسانی که میآیند اینجا، همانهایی هستند که خارج از این مجموعه نتوانستند کسی را برای زندگی مشترک پیدا کنند.»
از اینکه برای ازدواج به اینجا آمده، احساس شرمساری میکند: «ببین کارمان به کجا کشیده که برای ازدواج باید بیاییم این جا.»
مادر و دختری هم در جمع دیده میشوند. آن ها هرکدام جداگانه دنبال همسر هستند. مرحله دوم هم چنان ادامه دارد. فضای شادتری بر سالن حاکم میشود. برخی کدهای اشتباهی دادهاند. مادر را به جای دختر انتخاب کردهاند، به جای مرد، زنی را انتخاب کردهاند و... مجید که تابعیت امریکا دارد، از هیچکس خوشش نیامده. آن ها که انتخابش کردهاند، کم نیستند اما ظاهرشان را نمیپسندد. حمید، مربی فیتنس هم همینطور. او که سالن را ترک کرده بود، وقتی بازگشت با سیل کدهای انتخابی مواجه شد. نگاهی به آن ها میاندازد، تشکر میکند و گزینه ٢ را انتخاب میکند. در یکساعت بعد، پنج، شش نفری گزینه یک را انتخاب میکنند؛ انتخابی که با تشویق جمع همراه میشود: «مبارکه، شیرینی یادتون نره.»
داوری از حاضران میخواهد کد هزار را به شماره ٥٠٠٠١٢٥٩ بفرستند؛ پیامکی که آدرس کانالهای تلگرام را به آن ها معرفی میکند؛ کانالهای جداگانه برای زنان و مردان. او در پایان مرحله دوم توضیحاتی درباره عضوگیری کانال تلگرام این موسسه میدهد: «کسانی که پروفایل دارند، باید ٣٠هزارتومان بدهند تا عضو کانال تلگرام شوند. آن هایی هم که ندارند، باید ٤٠هزارتومان پرداخت کنند. شما میتوانید عکس و مشخصات خود را به خواستاگرام بفرستید، همکاران ما در تلگرام برای شما اتاق مذاکرهای ایجاد میکنند تا با شخص مورد نظرتان صحبت کنید.»
او معتقد است که معرفی افراد برای ازدواج از طریق موسسه سایههای ماندگار، یکی از مطمئنترین روشهای ازدواج است: «کسانی که به ما مراجعه میکنند، روش موثر و دقیقی برای ازدواج انتخاب کردهاند. ما اینجا روان شناس داریم و به متقاضیان مشاوره میدهیم و با آن ها قرارداد میبندیم. میتوانیم در تلگرام گروههای مثلثی با حضور دونفر متقاضی ازدواج و نفر سومی که میتواند مشاور یا روان شناس باشد، ایجاد کنیم. حتی در همان تلگرام، خانوادهها هم میتوانند باشند و به صورت مجازی خواستگاری انجام شود.»
او در پاسخ به سوال یکی از حاضران که میپرسد: «از کجا معلوم اطلاعاتی که افراد میدهند، درست باشد؟» میگوید: «مذاکرات اولیه در دفتر موسسه انجام میشود. ما به روشهای خودمان درستی اطلاعات را به دست میآوریم.»
مرحله سوم برای کسانی است که گزینه یک را انتخاب کردهاند. آن ها پس از مرحله دوم، در داخل سالن باقی میمانند و با کدی که انتخاب کردهاند، صحبت میکنند. درصورت تأیید مجدد، به آن ها ١٠ساعت فرصت داده میشود تا آشنایی بیش تری از هم پیدا کنند و درنهایت پس از موافقت برای ازدواج، به موسسه مراجعه بروند.
«مرتضی» مرد ٥٠سالهای است که میگوید مدت زمان زیادی در ونکوور کانادا زندگی کرده و با روشهایی مشابه برای ازدواج یا دوستی درکشورهای مختلف آشنایی دارد. او با تیپ کاملا اسپرتی به سمینار آمده است. از کد مورد نظر، گزینه یک را شنیده و حالا منتظر است تا صحبتهای اولیه را انجام دهد: «به نظرم اینگونه سمینارها میتواند روش خوبی برای ازدواج باشد. البته با یکی دو دقیقه صحبتکردن واقعا نمیشود از کسی شناخت پیدا کرد. باید وقتش را بیش تر کنند.»
مرتضی به پیشنهاد دایی خود به این سمینار آمده.
جلوی در آسانسور شلوغ است و تعداد زیادی درحال ترک سالن هستند. زن ٦٥سالهای که دخترش را در این سمینار همراهی کرده، می گوید: «من مخالف این روش برای ازدواج نیستم. دخترم را هم به زور اینجا آوردم. اول نمیخواست اما من قانعش کردم.» میگوید دخترش ٣٤ساله است و دیگر مثل قبلها خواستگار ندارد. نگران آیندهاش است. حالا هم کسی دخترش را انتخاب نکرده: «اگر هزینه ثبتنام را کم کنند، باز هم شرکت میکنیم.»
حمید، جوانی که خیلی از زنان کدش را انتخاب کرده بودند، جلوی در ایستاده: «اصلا فکر نمیکردم این طوری باشد. واقعا برای ازدواج و انتخاب همسر نیامده بودم اما برایم جالب بود.»
پیمان ٣٣ساله با سه گزینه روبهرو است. با همه آن ها میخواهد صحبت کند. منتظر است تا به سالن برگردد: «من بار اولی است که به این سمینار میآیم. قصد ازدواج دارم و نمیخواستم به صورت سنتی و از طریق خانواده ازدواج کنم. الان هم برایم جالب است که فرصت صحبت با سه نفر را پیدا کردم.»
مرد سال خوردهای جلوی در ایستاده. او همانی است که داوری یکساعت قبل در سمینار نسبت به حضورش هشدار داده بود: «برخی در پایان سمینارها جلوی درمیآیند و خارج از این موسسه درخواست برقراری رابطه دارند. آن ها دنبال ازدواج نیستند.» همان مرد به سمت چند زنی که از ساختمان خارج میشوند، میرود و پیشنهادش را میدهد. آن ها ولی دستش را خواندهاند.
آرمان داوری، رییس نخستین بانک اطلاعاتی مجردان کشور روشی که موسسهاش برای انتخاب همسر دارد را برای ازدواجهای امروزی مناسب میداند. او در حاشیه این سمینار به شهروندمیگوید: «پنج، شش سالی میشود که سمینار صندلی سفید برگزار میشود.قبلا این سمینار با عنوان "چه کسی برای چه کسی" برپا میشد که بعد عنوانش تغییر کرد.»
میگوید که در رشته مدیریت خدمات بهداشت و درمان تحصیل کرده و دوره مهارتهای زندگی را در دانشگاه تهران گذرانده است. او ١٢سال مدیر بیمارستانهای مختلف در تهران بوده: «فکر راهاندازی این موسسه ١٧سال پیش برایم ایجاد شد. وقتی دیدم خواهر ٣٤سالهام هنوز مجرد است، برایم این سوال پیش آمد که چرا موسسهای وجود ندارد تا افراد مجرد از طریق آن ازدواج کنند. بعدها که موسسهام را راه انداختم، خواهرم هم توانست ازدواج کندو حالا هم دو فرزند دارد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر