استان وایر- یک جراح عمومی و عضو هيأت علمی دانشگاه و یک دانشجو عاملان اسیپاشی برروی صورت مدیر بیمارستان «ضیاییان» تهران معرفی شدند.
رسانه های داخلی نوشته اند آن ها با حضور در دادسرای جنایی، اختلاف های شخصی را دلیل ارتکاب به جرم اعلام کرده اند.
پزشکی که متهم است به روی یکی از همکاران خود به نام دکتر «سیامند انوری»، مدیر بیمارستان ضیاییان اسید پاشیده است، در بازجویی گفته است: «من و دکتر انوری با هم همکار بودیم و اختلاف های شخصی در خصوص ماجرایی داشتیم که چون نتوانستم حریف ایشان شوم، دست به انتقام گیری زدم.»
به نوشته بویرنیوز، دانشجویی که از اقوام متهم است و عامل اسیدپاشی محسوب میشود، گفته است: «وقتی متوجه شدم یکی از بستگانمان با دکتر انوری اختلاف دارد، در نقشه اسیدپاشی به روی همکار او با وی همکاری کردم و با خرید موتورسیکلت و اسید رقیق، او را در نقشهاش یاری دادم.»
به گزارش جام جم ، متهمان در حالی برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتهاند که فرمانده پلیس تهران پیشتر از دستگیری دو مرد و یک زن در این ماجرا خبرداده بود. با این حال، هر دو متهم دخالت و نقش زن را در این ماجرا را انکار کرده و گفته اند دو نفری دست به این اقدام زدهاند.
روزنامه ايران در توضیح جزییات ماجرا نوشته است: «پس از ساعتها عمليات تحقيقی، پليس به سرنخی از يک جراح عمومی رسيد که عضو هيأت علمی دانشگاه نيز بود و از مدتها پيش با مدير بيمارستان ضيایيان اختلاف داشته است.»
بنابراین گزارش، در حالی که دوربينهای مداربسته در مسير بيمارستان ضيایيان به ده ونک، ردپايی از دو موتورسوار با کلاه ايمنی پيش روی کارآگاهان قرار نداده بود، تيم پليسی، جراح گوارش را مظنون شماره يک شناخت.
بدين ترتيب ساعت 22 شب يک شنبه، 26 ساعت بعد از اسيدپاشی، خانه جراح کينهجو در پونک شناسايی و «فريبرز» 40 ساله دستگير شد.او در همان دقايق نخست دستگيری پذيرفت در اسيدپاشي به دکتر انوری نقش داشته و اين اقدام را با همدستی برادرزادهاش انجام داده است.
با راهنمايیهای این جراح، در کمتر از 20 دقيقه خانه «محمدرضا» 21 ساله که دانشجوی ترم آخر مهندسی نفت است نیز در پونک شناسايی و وی نيز بازداشت شد.
در پارکینگ خانه او موتورسيکلت و کلاه ايمنیها پيدا شدند و وی وقتی فهمید عمويش به اسيدپاشي اعتراف کرده است، گفت: «وقتی عمويم که الگوی من در تحصيل و شخصيت اجتماعی بود، از بدرفتاریهای يکی از مديران بيمارستان حرف زد و شنيدم که بهخاطر دکتر انوری، ضربه کاری بسياری به عمويم که پس از يک عمر تحصيل و تجربه، جراح عمومی شده بود وارد شده است، پذيرفتم در انتقامگيری از اين پزشک با عموفريبرز همدستی کنم.»
وی افزود: «عمويم طوري حرف ميزد که مطمئن بودم کينه زيادي به دل گرفته است تا اين که پيشنهاد داد با اسيدپاشي به دکتر انوري، هم انتقام بگيرم و هم تلنگري به او بزنيم تا دست از رفتارهاي خود بردارد و در واقع زهرچشم بگيريم. عمويم به من پول داد تا موتور و کلاه ايمني بخرم و سپس خواست اسيد تهيه کنم. من نيز به مغازه ابزار ساختمان رفته و اسيدسولفوريک خريدم و چون دلم سوخت و نميخواستيم صدمه زيادي به دکتر انوري وارد شود، اسيد را رقيق کرديم.»
فريبرز، جراح عمومي نيز به تيم تحقيق گفت: «من مرتب از سوي دکتر انوري اذيت ميشدم. وي بارها باعث تغيير سمتهاي من يا جلوگيري از ارتقاي شغليام شده بود. بهخاطر همين کينه زيادي به دل داشتم و هميشه ميخواستم از او انتقام بگيرم. وقتي محمدرضا راضي به همکاري شد و همه لوازم را براي اسيدپاشي تهيه کرد، شب حادثه با هم سوار موتور شديم، هر دو کلاه ايمني داشتيم و مطمئن بوديم ردپايي از ما بر جاي نميماند؛ به ویژه اين که تصور داشتم هيچگاه پليس يا مقامات قضايي در اين اسيدپاشي به من که جراح عمومي هستم شک نخواهند کرد. بنابراین، دکتر انوري را که خودش به تنهايي سوار آمبولانس بود و به خانهاش ميرفت، تعقيب کرديم تا اين که وارد فرعيهاي دهونک شديم. هوا تاريک و خيابانها خلوت بود و وقتي قرباني آمبولانس را پارک کرد و پياده شد، به او نزديک شديم. از نزديک رودررو بوديم اما کلاه ايمني نميگذاشت او مرا بشناسد. ضربهاي به دکتر انوري زدم، او نيزمقاومت کرد که کلاه ايمني ام از سرم افتاد و همين لحظه از محمدرضا خواستم اسيد را بپاشد برادرزادهام که سمت چپ وي بود، اسيد را پاشيد. صداي سوختمسوختمهايش را که شنيديم، سوار بر موتور پا به فرار گذاشتيم.»
ایران به نقل از وی نوشت: «وقتي ماجراي اين اسيدپاشي در روزنامهها و سايتهاي خبري منتشر شد، فکر نميکردم دستگير شويم.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر