استان وایر، ترمه ایرانی- در عکسها و فیلمهای منتشرشده از ماجرای آتشسوزی روز یکشنبه در خیابان جمهوری تهران، تصویر دو زن و یکمرد دیده میشوند؛ «نسرین فروتنی» و «آذر حقنظری» هر دو از بالای ساختمان در حال آتش، سقوط کرده و از دنیا رفتند. مرد جوانی که در آن عکسها دیده میشد با تیشرتی راهراه به رنگهای قرمز و سیاه، در حال فریاد و درخواست کمک بود. نامش «حسین جعفری» است و از حادثه جان سالم به در برد. او خوششانس بود. نردبان آتشنشانی کمی بعد از سقوط آن دوزن به پنجره محل ایستادنش رسید و جعفری توانست از زبانههای بیرحم آتش و احتمال سقوط از ساختمان، فرار کند. خودش اما میگوید اگر یک دقیقه دیگر نردبان نمیرسید قصد داشت خودش را از ساختمان پرت کند. حسین جعفری حالا سه روز است با کابوس سقوط دو همکارش شب و روز را میگذراند. «صدرا محقق» خبرنگار «شرق»، شرح ماجرای آتشسوزی آن یکشنبه تلخ را از وی جویا شده است.
آقای جعفری شما آتشسوزی روز یکشنبه و مرگ همکارانتان، خانمها حقنظری و فروتنی را از نزدیک دیدید، ماجرای آن روز چه بود؟
- من 15دقیقه آنجا داد میزدم که نردبان بفرستید، اما نردبان را بالا ندادند، تشک پایین نینداختند تا کسی زنده بماند. من آخرین لحظه، یکدقیقه مانده بود که خود را به پایین پرت کنم، یعنی اگر یکدقیقه دیرتر نردبان دوم که از سرپیچ، پیچید را نمیدیدم من هم داشتم خودم را پرت میکردم. لحظه آخرم بود، نمیخواستم بسوزم. آنها هم واقعیتش بهخاطر این که زنده نسوزند از پنجره بیرون آمدند، بعد افتادند و مردند. شما هم باشید همین کار را میکنید. زنده سوختن بهتر است یا در یک دقیقه مردن؟
شما که از نزدیک ماجرا را شاهد بودید، اول خانم فروتنی سقوط کرد یا خانم حقنظری؟
- اول خانم فروتنی، بعد خانم حقنظری. خانم حقنظری بندهخدا هم اول پنجدقیقه آنجا آویزان شد که توی فیلمها هم هست. فشار آب روی من و او گرفتهشده بود. یکلحظه حتی سرم را داخل کردم اما از دود داشتم خفه میشدم، دوباره آمدم بیرون. نمیشد داخل ماند. آن قدر دود بود که نمیشد نفس بکشیم. بعد دوباره سرم را آوردم بیرون.
آن دقایقی که این دو مرحوم از پنجره آویزان بودند، چه میگفتند، به شما چیزی گفتند؟
- فقط «کمک»، فقط «کمک». داد میزدند تو را خدا کمک کنید، تو را خدا کمک کنید. آن قدر داد زدند که دیگه خسته شدند و هیچ کمکی نرسید.
این که آتشنشانی آب میپاشید سمت شما...
- بله فقط آب میپاشید. شما بیایید آنجا را نگاه کنید. آتش به اندازهای بود که آلومینیوم را ذوب میکرد، انسان آن جا زنده میماند؟
بله حرارت آتش خیلی زیاد بود.
- شما بیایید آن بالا را نگاه کنید. آلومینیوم پایین پنجره بغلی ذوبشده و ریخته پایین. در چنین حرارتی آیا من نمیسوختم؟
آیا شما خودتان در آن حادثه دچار سوختگی شدید؟
- من دچار سوختگی نشدم، فقط لحظه آخری که داشتم خودم را پرت میکردم و نردبان رسید، فرصت نکردم از روی نردبان بیایم. زیر نردبان را گرفتم و آمدم پایین.
غیر از شما و این دو مرحوم، چندنفر دیگر در آن روز در کارگاه بودند؟
- هفتنفر بودیم.
چند زن و چند مرد؟
- این دو مرحوم به علاوه سه خانم دیگر هم بودند. یکی از همکارانمان هم آن روز سر کار نیامده بود.
غیر از شما چندمرد دیگر در کارگاه بودند؟
- من بودم و پسر صاحب کارگاه و خود صاحب کارگاه. یک همکار دیگر هم داشتیم که او هم آن روز نیامده بود.
آنها کجا بودند، چون توی فیلمها و عکسها ما شما را میدیدیم. آنها کجا ایستاده بودند که دیده نمیشدند؟
- سمت دیگر یکی، دو تا پنجره است. آنها از پنجرههای دیگر آویزان شده بودند. رفته بودند روی پنجره و نصف پاهایشان بیرون بود و نصفشان داخل. آنجا آویزان شده بودند و داشتند نفس میکشیدند. من و خانم اسدی این جا بودیم. چهار نفرمان این جا بودیم. ما اصلا همدیگر را نمیدیدیم.
آتشسوزی چطور شروع شد و شما چطوری متوجه آتش شدید؟
- ما اصلا نفهمیدیم. نشسته بودیم داشتیم کارمان را میکردیم که یک لحظه متوجه شدیم بوی سوختگی میآید. گفتم بوی سوختگی میآید. خدابیامرز خانم فروتنی هم گفت آره از یک جا بوی سوختگی میآید. پسر صاحبکارمان به اتاق دیگر رفت و گفت آتش است. وقتی برگشت، موها و ابروهایش سوخته بودند. من گفتم تا جلوی در برویم، میسوزیم. آن اتاق دیگر کلا آتش گرفته بود. برشها و پارچهها همه آتش گرفته بودند. از پنجره آتش بیرون میزد. آتش از انبار شروع شد؛ بغل در ورودی، پشت دستشویی. من به آن سمت نرفتم. جای نفسکشیدن نبود و بلافاصله زنگ زدیم آتشنشانی. بعد آمدیم سمت پنجره که نفس بکشیم. بیشتر از دو دقیقه طول نکشید. اگر میماندیم آنجا، جزغاله میشدیم.
آیا آتش از داخل کارگاه شما شروع شد یا از بیرون نفوذ کرد. بعضیها میگفتند آتش از کارگاه بغلی شما شروع شده؟
- من نمیدانم. من ندیدم و نمیتوانم بگویم چون آن جایی که من بودم نمیتوانستم ببینم. از آن دری که من بودم چیزی ندیدم. پسر صاحبکار که رفت و برگشت، گفت آتش است. ما فقط در را قفل کردیم و زنگ زدیم آتشنشانی. آتشنشانی هم آمد و فقط آب میپاشید.
چه وسایلی آن جا بود که باعث شد آتش این قدر زبانه بکشد و گسترده شود؟
- تولیدی پارچه بود. ما بالای دو، سه هزار تا کار آن جا داشتیم؛ پارچه داشتیم، برشخورده داشتیم. حاجی دفترش را کاملا از تخته درست کرده بود. همه سوختند.
کارگاه، کپسول اطفای حریق داشت؟
- بله دو تا داشتیم.
تلاش نکردید آتش را خاموش کنید؟
- اصلا نمیشد به سمت آن برویم. پسر صاحبکارمان یکی از آنها را برداشت و رفت سمت آتش که آتش داشت میسوزاندش. الان یکپایش هم سوخته است.
یعنی آتش آن قدر زیاد بود که نمیتوانستید کاری کنید؟
- فرصت نکردیم که کپسول آتشنشانی را برداریم.
گفتید وقتی آتش شروع شد بلافاصله به آتشنشانی زنگ زدید، چقدر طول کشید تا آتشنشانی رسید؟
- آتشنشانی زود رسید، ولی نردبانهایشان دیر رسیدند. اگر نردبانها زود میرسید آن بندهخداها نمیمردند و جفتشان زنده میماندند. نردبانها دیر آمدند. بهخاطر آن ما خیلی داد زدیم. من خودم آن قدر داد زدم که تو را به خدا نردبان بفرستید، هیچ راهی نداریم. راه خروجی که نداشتیم. آتش همهجا را گرفته بود و به سمت ما میآمد.
غیر از این دوتا خانم که از دنیا رفتند و شما که خوشبختانه اتفاقی برایتان نیفتاد، بقیه چه آسیبهایی دیدند؟
- پاهای یکی از خانمها سوخته است. پاهای یکی دیگر از خانمها، بندهخدا تکان نمیخورد که از ترس و استرس زیاد است. من خودم هم سهشب است نمیتوانم بخوابم. تا میآیم بخوابم، صحنه جلوی چشمم میآید و خوابم نمیبرد.
صحنه سقوط آن دوتا خانم را میبینید؟
- بله، صحنه جفتشان است.
شما لحظه افتادن هر دونفرشان را از نزدیک دیدید درسته؟
- بله.
خانم فروتنی سمت راستتان بود یا چپ؟
- سمت راستم خانم فروتنی بود و سمت چپ هم خانم نظری.
خانم فروتنی خیلی سریع سقوط کرد؟
- بله سریع بود.
خانم حقنظری خودش را خیلی نگه داشت؟
- بله خیلی آویزان بود. از پنجره آویزان شده بود. آتشنشانی هم آب را گرفته بود روی او و من که من هم خیس شده بودم.
شما به آن ها نگفتید که بیایید داخل و بیرون نروید؟
- شرایط طوری بود که نمیشد. فقط از جلو میتوانستیم همدیگر را ببینیم. از بیرون باید نگاه میکردیم. از تو نمیتوانستیم چیزی ببینیم. آن لحظه هم هرکس به این فکر میکند که خودش را نجات دهد. هیچکس به ذهنش نمیرسد که چهکار کند و چه حرکتی انجام دهد. هیچ راهی نداشتیم. به این فکر میکردیم که باید جان خودمان را نجات دهیم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر