«چهطور آن داور، پنالتی به این واضحی را جلوی چشم ۴۰ میلیون آدم ندید؟ خیلی غمانگیز است.» این را «کارلوس کیروش» به من در «بلوهریزنته» می گوید؛ پس از شکست تیم ایران مقابل آرژانتین.
بر خلاف تمام انتظارها، تیم ملی ایران یکی از قویترین بازیهای خود را به نمایش گذاشت. فرصتهای خوبی برای گل زدن داشت و داور آن پنالتیِ کذایی را نگرفت. بعد هم که لیونل مسی با آن گلِ تماشایی خود در وقت اضافه، شمهای از نبوغش را به رخ کشید و جایگاه خود را در مقام بهترین بازیکن جهان تثبیت کرد.
کیروش آهی می کشد و میگوید: «کاش غیر از این تمام میشد ولی چه کار میشد کرد؟ الان باید به جلو فکر کنیم و روی بازی بعدی خود تمرکز داشته باشیم.»
ایران در روز چهارشنبه به مصاف بوسنی - هرزگوین خواهد رفت. اگر برنده شود، شانس زیادی برای راه یافتن به مرحله بعدی خواهد داشت. ولی کیروش هنوز دربارهٔ آن داور حرفهایی برای زدن دارد: «از نمایشمان خوشحالم ولی همیشه گفتهام که ما به اینجا نیامدهایم که ببازیم، حالا هر چه قدرهم که شرافتمندانه باشد. ما آمدهایم که ببریم، ولی وقتی با مسی و آن شوت نبوغ آسایش، یا با آن داوری که وظایفش را درست انجام نمیدهد روبهرو میشوید، شرایط سخت میشود.»
«سر الکس فرگوسن» در زندگینامه خود که در سال ۲۰۱۳ چاپ شد، سرمربی سابق «رئال مادرید» را این گونه توصیف کرده است: «عالی؛ واقعاً عالی، برجسته، باهوش و دقیق. او واقعاً بیشترین شانس را داشت که سرمربی منچستر یونایتد شود.» کیروشِ ۶۳ ساله، دو دوره دستیار الکس فرگوسن در منچستر یونایتد بود.
در همان دوره بود که منچستر هم به قهرمانی لیگ انگلستان دست یافت و هم جام باشگاههای اروپا را فتح کرد. فرگوسن هر روز به دنبال نصایح کیروش بود تا بصیرت و دانش او را به بازیکنان خود منتقل کند؛ بازیکنانی از همه جای دنیا که فرگوسن با آن ها چندان آشنایی نداشت.
کیروش زادۀ موزامبیک است، به چند زبان تسلط دارد و در همه جای دنیا در بالاترین سطح کار کرده است. دانش بی بدیلی دارد و این دانش هم میتواند در مورد نصیحت به فرگوسن باشد که چه گونه با یکی از شاگردان خودش، «خوزه مورنیو» دست و پنجه نرم کند و هم این که به بازیکنان مختلف کمک کند و به آن ها توصیههای مهمی بدهد.
و حال، او مربی تیم ملی ایران است. کیروش از وقتی تیم ایران را به برزیل برده، به قهرمانی در ایران بدل شده است. او پیش از این نیز تجربه مربی گری در جام جهانی را داشته است.
در ماه مارچ، او را در هتلش، در تهران ملاقات کردم. پنج ماه طول کشید که کارم درست شد و به ایران رسیدم. به لطف کیروش، از سال ۲۰۰۵ که تحریم ها علیه ایران وضع شدند، من اولین خبرنگار ورزشی انگلیسی بودم که اجازه ورود به ایران را گرفتم. برایم تعریف می کرد: «در سال ۲۰۱۰، پرتقال را به آفریقای جنوبی بردم ولی آخرین بازی ما عجیب و تلخ بود؛ اسپانیا حذفمان کرد. واقع بینانه اگر نگاه کنیم، بعید بود بتوانیم با بازیکنان مصدوم، اسپانیا را شکست دهیم. ولی من که نمیتوانستم چنین بهانهای را قبل از بازی بیاورم؛ حرفهای نبود. از طرفی، "کریستیانو" [رونالدو] هم در آن جام، مثل همیشه نبود. از او انتظار داشتیم یک سر و گردن از همه بالاتر ظاهر شود که نشد. وقتی کریستیانو بازی واقعی خود را برای پرتقال انجام دهد، انگار تیم، ۱۴ نفره بازی میکرد؛ تا این اندازه خوب است. فقط مسی است که میتواند با او رقابت کند.»
حذف پرتقال با تک گٔل «داوید ویا» به نظر گریزناپذیر میآمد. ولی این تازه آغاز مشکلات کیروش بود. بعدتر، از سوی یکی از وزیران دولت پرتقال متهم شد که مانع کنترلهای مربوط به دوپینگ میشده است.
کیروش موافق نبوده که صبح زود از بازیکنانش آزمایش دوپینگ بگیرند و البته اعتراف کرد که با لحن نامناسبی با مأموران دوپینگ حرف زده است. ولی در همین حال، این اتهام را تکذیب کرد که مانع گرفتن آزمایش شده است. گفتنی است که آزمایش هیچ کدام از بازیکنانش مثبت از آب در نیامد. هنوز در چهره و صدایش خشم دیده میشود:«وزیر من را متهم و اعتبار و آبرویم را خدشه دار کرد. پیش از این که چیزی ثابت شود، به من تهمت زد. او تمام پرتقال را علیه من بسیج کرد.»
در سپتامبر ۲۰۱۰، مقامات ضد دوپینگ پرتقال، قرارداد کیروش را به مدت شش ماه تعلیق کردند و هفته بعد از آن هم عذرش را خواستند.
در گفتوگوی پنج ساعته ما، لحظهای بود که کیروش آهی کشید و گفت: «این مال ۱۸۱۰ است، نه ۲۰۱۰ که کسی در اروپا خودش یک تنه این قدرت را داشته باشد که متهم کند، قضاوت کند و بعد هم محکوم کند. در مقابل سیستم و کشور، احساس تنهایی میکردم.»
کیروش از دادگاه حل اختلاف در سوییس تقاضای تجدید نظر کرد و سرانجام موفق شد ممنوعیت کاری خود را لغو کند. این پروسه یک سال طول کشید.
در آن یک سال، پیشنهادهایی داشت که سرمربی تیمهای ملی مختلفی شود ولی او تمام آن ها را رد کرد تا وقتی که کار تبرئه اش درست شود. ایران هم در این میان، به او پیشنهاد همکاری داد و گفت جدا از تمام این مسایل، میخواهد با او کار کند. خودش می گوید: «حق دارم متفاوت باشم. وقتی بازنشسته شدم، میخواهم به گذشته نگاه کنم و بگویم چه زندگی معرکهای بود، که در همه جا کار کردم، به خیلی جاها سفر کردم و واقعا نمیدانم خانهام کجا است.»
او اضافه کرد:«بازی ایران و روسیه را در ابوظبی نگاه میکردم. باید به یک جمع بندی میرسیدم. میدانستم از آسیا فقط چهار کشور به جام جهانی راه مییابند و شانس اصلی با کشورهایی مثل کره جنوبی و ژاپن است.»
چهار تیم از ۴۳ تیم آسیا صعود میکنند و یک تیم به پلی آف میرود. ایران در آستانه جام جهانی، از بین ۴۳ تیم، هفتم است و در جهان، پنجاه و چهارم. کیروش در ابوظبی به اندازه کافی بازی ایران را آنالیز کرده بود: «به این نتیجه رسیدم که تیم از تجربه و کیفیت بین المللی لازم برخوردار نیست ولی پتانسیل این را دارد که به برزیل راه یابد.»
با دستیار امریکایی وفادارش، «دن گاسپار» (Dan Gaspar)، سرمربی گری ایران را برای مسابقههای مقدماتی آغاز میکند: «مربی گری در آسیا کار سختی است. فقط ژاپن، کره جنوبی و استرالیا از سطح بالایی برخوردارند چون سرمایه گذاری می کنند و از بازیکنان اروپایی سود میجویند. پیشرفت، سالها طول میکشد. مسافتها و سفرهای طولانی، کار را واقعاً مشکل میکنند.»
برای کیروش، جزییات کوچک بسیار مهم هستند؛ مثلاً یک بار گفته پاکتهایی بیاورند که نام بازیکنان، کلید اتاق ها، برنامه روزانه و شماره اتاقِ هم تیمیها، همه در آن باشد. او خواسته بود تمام اینها را هنگام ورودشان حاضر کنند. نمیخواست کارهای خانه یا آزمایشهای گاه و بیگاهِ دوپینگ، اوقات استراحت بازیکنان را ضایع کند. به قول «گاسپار»، کیروش از همه چیز دید بسیار روشن و واضحی دارد.
کیروش میگوید: «رییس جمهور ایران و فدراسیون فوتبال کمک زیادی کردند. هواپیماهای خصوصی در اختیارمان گذاشتند. ما هم خوب نتیجه گرفتیم. نمیتوانستیم از پروازهای خصوصی استفاده کنیم. نیروهای تدارکات و خدمات فنی تا به حال خیلی از اردوهای فوتبال را از بین برده اند.»
ایران برای راه یابی به جام جهانی، روند طولانی و پیچیده ای را در پیش داشت. کیروش احساس میکرد که تیمش تجربه کافی ندارد. این بود که به تحقیق پرداخت، با مربیهای مختلف در مورد پیدا کردن بازیکنان با اصل و نسب ایرانی صحبت و مشورت و عملیات اکتشافش را از آلمان، بلژیک و سوئد آغاز کرد.
در بلژیک با «رضا قوچانی نژاد» آشنا شد. رضا در ایران به دنیا آمده، در هلند بزرگ شده و برای تیم ملی زیر ۱۹ سال هلند بازی کرده بود.
کیروش میگوید: «تا به حال خیلی تحلیل ویدیویی کردهام ولی دلم میخواهد بازیکنان را از نزدیک، با گوش و پوست لمس کنم. از "قوچی" ۳۰ دقیقه ویدیو دیدم؛ همان بس بود.»
در آلمان، کیروش بازیکن سابق جوانان آالمان، یعنی «اشکان دژاگه» را میبیند که در باشگاه «فولهام» بازی میکند ولی آن زمان در «وفلسبورگ» توپ میزد.
در ۱۶ بازی مقدماتی ایران، این بازیکنان نقشهایی کلیدی یافتند. برای بازی آخر، ایران به کره جنوبی سفر کرد تا خود را برای سختترین بازی در فوتبال آسیا حاضر کند. یک تساوی برای هر دو تیم کافی بود البته به شرط آن که ازبکستان با اختلاف 5 گل، قطر را از میان بر ندارد. ایران بازی را برد و لبخند رضایت بر لب های کیروش نقش بست. احساس میکرد جایزه را آنِ خود کرده است. در جام جهانی، ایران با نیجریه ۰-۰، مساوی کرد و در مقابل آرژانتین، به مسی باخت.
پیش از آغاز جام جهانی، کیروش گفته بود: «همه کار خواهیم کرد که به دور دوم راه یابیم. شاید مردم بگویند این واقع گرایانه نیست ولی به هر حال، ما به یک هدف نیاز داریم. به برزیل نمیرویم که کارهای توریستی کنیم؛ برزیل یعنی فرصتِ بازی با بهترین تیم ها. میدانید ترتیب دادنِ یک مسابقه دوستانه با آرژانتینِ همراه با مسی چه قدر خرج روی دستمان میگذاشت؟ حالا در جام جهانی، مجانی با آنها بازی خواهیم کرد.»
ایران به شکل کشندهای، مسی را مهار کرد. حقش بیش از اینها بود. 10 هزار تماشاچی برزیلی که قاعدتا باید بی طرف میبودند، پیش از پایان نیمه اول، همه یک صدا فریاد میزدند: «اوله، اوله، اوله، ایران.»
ایران در استادیوم، احترام و عزت داشت و در فوتبال دنیا، اعتبار خود را به دست آورد؛ اعتبار و احترامی که پیش از این، از تیم دریغ میشد. بخش زیادی از این مساله، مدیون کیروش است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر