تا پیش از سال ۱۹۹۰، نگاه به فوتبال آفریقا با حسی از ترحم همراه بود. اما وقتی کامرون، آرژانتین را در بازی افتتاحیۀ جام جهانی شکست داد و تا یک چهارم نهایی پیش رفت، جایی که تنها ۷ دقیقه با حذف انگلستان فاصله داشت، نگاهها تغییر کرد و فوتبال آفریقا رفته رفته جدی گرفته شد. در دو جام جهانی بعدی، نیجریه کار را به دست گرفت؛ راهیابی به جمع ۱۶ تیم برتر در ۱۹۹۴ و ۸ تیم برتر در ۱۹۹۸.
آنها مدال المپیک رقابتهای فوتبال المپیک ۱۹۹۶ را هم از آن خود کردند. میشد تصور کرد که نیجریه به یکی از قدر قدرتهای فوتبال در آفریقا و سپس در عرصۀ جهانی تبدیل شود. اما از آن روز تا به حال، آنها نتوانستهاند از گروه خود صعود کنند و حتی به جام جهانی ۲۰۰۶ راه نیافتند.
داستان فوتبال نیجریه از یک منظر، داستان آفریقا است؛ مدیریتی فاجعهبار بر منابعی عظیم که نتیجه آن، منفعتی است که نصیب قدرتهای سنتی اروپا میشود.
نیجریه اکنون ۱۷۰ میلیون نفر جمعیت دارد؛ یعنی از هر ۶ آفریقایی، یکی اهل نیجریه است. عشق نیجریه به فوتبال آشکار است. با این حال، پس از قهرمانی در جام ملتهای آفریقا در سال ۱۹۹۴، روزی که نیجریه بالاخره قهرمان یک تورنمنت معتبر شود، ممکن است ۱۹ سال دیگر هم فرا نرسد.
«استفان کشی» در رقابتهای جام ملتها در آفریقای جنوبی، رهبر تیمی کارآ بود که البته نمایش پرشکوهی نداشت.محل انجام بازیها آشنا به نظر میرسید. در جام ملتهای ۱۹۹۶، در همین آفریقای جنوبی، نیجریه باید از عنوان قهرمانی خود دفاع میکرد اما پس از انتقاد دولت کشور میزبان از «سانی آباچا»، دیکتاتور نظامی وقت نیجریه به خاطر اعدام «سارو ویوا»، نویسندۀ دگراندیش، تیم به دستور دیکتاتور از رقابتها کنار کشید. این کنارهگیری دیرهنگام موجب شد جام ملتهای آفریقا در سال ۱۹۹۶، به جای ۱۶تیم، با ۱۵ تیم برگزار شود. کنفدراسیون خشمگین فوتبال آفریقا، نیجریه را از شرکت در دورۀ بعدی رقابتها در سال ۱۹۹۸ محروم کرد و به این ترتیب، نیجریۀ طلایی، «ساندی اولیسه»، «جِیجِی اوکوچا» و «دانیل آموکاچی»، تورنمنتهایی را که میتوانست مدعی پرشور آنها باشد، از دست داد. سیاست همچنان یک بازدارنده باقی ماند.
در سال ۲۰۰۰، بدشانسی نیجریه را باز داشت؛ شانس بد و فشار یکی از متوقعترین ملتهای هوادار فوتبال. آنها در کنارغنا، میزبان مشترک بازیها بودند و به فینال رسیدند؛ در خاک خودشان، «لاگوس». آنها بازی دو بر صفر باخته را با کامرون مساوی کردند و تنها در ضربههای پنالتی باختند. بدتر این که تکرار تصاویر تلویزیونی نشان دادند شوت «ویکتور ایکپبا» که توپ را به تیر افقی دروازه و بعد به زمین کوبید و از سوی «مراد دامی» گل تشخیص داده نشد، در واقع از خط گذشته بود. البته باید گفت واکنش ایکپبا هم نشان میداد که فکر نمیکرده توپ از خط گذشته باشد.
هواداران با شورش پاسخ دادند و بازیکنان تا چند ساعت پس از بازی، در ورزشگاه حبس شدند. بازی کردن برای نیجریه، زندگی زیر فشاری سهمگین با خطر مداوم بروز خشونت است. پس از باخت به سنگال، «الجاجی دیوف»، «سلیف دیائو» و «خلیلو فادیگا»، نیجریه جام ملتهای آفریقا در سال ۲۰۰۲ را با مقام سوم به پایان برد. «شایبو آمودو»، همان مربی که نیجریه را در رقابتهای انتخابی جام جهانی هدایت میکرد، بیدرنگ اخراج شد؛ این هم مشکل همیشگی دیگر.
فوتبال ورزشی نیست که محل برنامهریزیهای بلندمدت باشد اما نیجریه همیشه عجولتر از دیگر تیمها بوده است. این ویژگی، بار دیگر بازنمای مسایلی عمیقتر در جامعۀ نیجریه است. رسانههای این کشور به طور غیرمعمولی، فعال و تأثیرگذار هستند. توقع همهگیر برای پیروزی را حامیان قبایل و نیز روزنامهنگارانی تقویت میکنند که در مورد آن چه در «بازیکنان» میبینند، اغراق میکنند. این فشار بیش از هر جای دیگری، در «جام ملتهای ۲۰۰۶»، در مصر به نیجریه آسیب زد؛ «کانو» که هنوز 30 سالش نشده بود، همچون یک مردِ باتجربه بازی میکرد و وقتی در اواخر بازیها به میدان میآمد، بسیار تأثیرگذار بود. برخی روزنامهنگاران احساس کردند او باید از ابتدا در ترکیب اصلی باشد و همچنان که فشار اوج میگرفت، «آگوستین اگواووئن»، مربی تیم سرانجام تسیلم شد و در برابر «ساحل عاج»، او را از ابتدا به میدان فرستاد.
کانو خود را در برابر دو مدافع تنومند، «یحیی توره» و «دیدیه زوکروا» یافت و به ندرت توانست ضربهای روانۀ دروازه کند. گنجاندن او در ترکیب اصلی، اشتباهی تاکتیکی بود که از سوی رسانهها تحمیل شد.
جای اگواووئن را «برتی فوگس»، مربی سابق آلمان گرفت که نشان داد هیچ درکی از نیجریه و فوتبالش ندارد و تمایلی هم به فهم آن نشان نمیدهد. در کارنامه او، کمتر تخصص خاصی مناسب این شغل بود اما استقبال گرمی از او شد؛ احتمالا چون اروپایی بود.
اشتیاق برای اروپایی شدن در غربِ آفریقا رایج است و دلیلش بیش از آن که میراث استعمار باشد، موقعیتهای اقتصادی است که نصیب مقامات فدراسیون فوتبال میکند.
یک کارمند سابق فدراسیون فوتبال کامرون به من توضیح داد: «یک اروپایی، حقوق بیشتری میخواهد و انتظار دارد سر وقت به او پرداخت شود. بنابراین، پول بیشتری وارد سیستم میشود و پول بیشتری برای دزدیدن در دسترس است.»
نیجریه تحت هدایت فوگتس، افتضاح بود و در یک چهارم نهایی جام ملتهای ۲۰۰۸، بدون کمترین ناراحتی، به غنا باخت. «لارس لاگربک» سوئدی هم که پیش از جام جهانی ۲۰۱۰ در نیجریه فرود آمد، چندان بهتر نبود و نیجریه در همان مرحلۀ گروهی حذف شد.
حرفهای آن مقام پیشین کامرونی، به مشکل دیگرِ نیجریه اشاره دارد: پول و صاحبمنصبان به طور کلی.
پس از آن که طلسمِ 19 ساله شکست و قهرمانی در جام ملتها از راه رسید، انتظار این بود که از «کِشی» تقدیر شود اما در عوض، ماهها از بازیهای سیاسی پشت صحنه در عذاب بود. او حتی پس از پیروزی در بازی نهایی، استعفا داد و فدراسیون فوتبال نیجریه را دروغگو خواند. این کار، او را در شغلش نگه داشت اما سال گذشته، هفت ماه دستمزد نگرفت و فدراسیون فوتبال نیجریه میگفت بودجهاش تمام شده است.
سرانجام، توافق با دخالت دولت حاصل شد اما نفوذ وزیر ورزش، لزوما به سود نیجریه نبود. «گودلاک جاناتان» بعد از جام جهانی ۲۰۱۰، شرکت تیم ملی فوتبال را در تمام مسابقههای رسمی لغو کرد تا بررسی کامل برای یافتن علت ناکامی انجام شود؛ مداخلۀ سیاسیِ ناشیانهای که نزدیک بود به محرومیت دیگری از سوی فیفا بیانجامد و فشارِ غیرقابل تحملِ موجود بر تیم ملی را افزایش داد.
در سال۲۰۱۲، آنها به طرزی تحقیرآمیز، حتی نتوانستند به جام ملتهای آفریقا صعود کنند.
موفقیت در آفریقای جنوبی، مسیر پیشِ روی «کشی» را چندان هموار نکرده است. نیجریه سال گذشته در «جام کنفدراسیونها»، عملکرد کمابیش خوبی داشت؛ هاییتی را خرد کرد و با اختلاف اندکی، به اروگوئه و اسپانیا باخت.
واقعیت این است که با توجه به ترکیب بازیکنان که بسیار کم استعدادتر از نسل دهۀ ۹۰ هستند، چنین نمایشی مطابق با انتظارات بود. با این حال، «کشی» به شدت نقد شد و فدراسیون فوتبال نیجریه سعی کرد انتخاب برخی بازیکنان را به دست گیرد.
«کشی» تا به حال مقاومت کرده اما این واقعیت که حتی فردی با موفقیتهای او، هدف چنین مداخلههایی قرار میگیرد، گواه آن است که موضوع تا چه حد در این کشور اهمیت دارد.
اما پرسش این است که چرا این تعداد افراد میخواهند سهمی در ترکیب تیم ملی نیجریه داشته باشند. شاید از سر مهربانی آنهایی است که حس میکنند کمکی از دستشان بر میآید. اما با توجه به این که بازی در جام جهانی، ارزش بازیکنان را بالا میبرد، شاید انگیزههای مالی هم در کار باشد. دست کم از نظر تاریخی معلوم است که فوتبال نیجریه را کسانی تضعیف کردهاند که در جهت اهداف شخصی خود از آن سوء استفاده میکنند.
فوتبال نیجریه به دلایلی آشنا، به آن چه استحقاقش را داشته نرسیده و آسیب دیده است چون در دستان سیاستمداران و مقاماتی فاسد و مداخلهجو گرفتار مانده است؛ آسیب دیده چون بسیاری به دنبال منافع شخصی خود بودهاند و این جستوجوی ناامیدانه برای کسب موفقیت، هر برنامۀ بلندمدتی را تحلیل برده است.
«کشی» که به شکل تحسینبرانگیزی پوست کلفت است، موفق شد در آفریقای جنوبی به 19 سال ناکامی خاتمه دهد اما این تصور که مشکلات نیجریه پایان یافته، خطا است. اگر فوتبال آفریقا از دهۀ ۹۰ به این سو متحول شده، دلیلش بیشتر وفور استعدادها بوده، اما پیشتازها و در رأس آنها نیجریه، هرگز از 20 سال قبل به فتح جام جهانی فوتبال نزدیکتر نیستند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر