«آنخل دی ماریا» (Angel Di Maria) بهندرت گلی تماشایی به ثمر میرساند، پاسهایش به ندرت دفاع را میشکافد و کمتر پیش میآید توپ را بردارد، دریبل بزند و مثلاً از تکلِ سه بازیکن حریف بگذرد. خودش هم کمتر تکلِ به یاد ماندنی زده است. با این حال، در پیروزیِ شنبه شبِ «رئال مادرید» در فینال «لیگ قهرمانان»، بهترین بازیکن رئال بود و به یقین در آستانۀ جام جهانی، مهمترین بازیکن آرژانتین است.
او بازیکنی است که تنها در موقعیتهای خاص، مانند فینال لیگ قهرمانان چشمها را خیره میکند. با این حال، داشتنش رؤیای هر مربی است. آنخل از نظر تاکتیکی بسیار باهوش و خستگیناپذیر است و با توپش بسیار دقیق و حساب شده بازی میکند.
وقتی رئال مادرید او را در سال 2010 از بنفیکا به خدمت گرفت، «دی ماریا» کمابیش یک بازیکن کناریِ (وینگر، Winger) صرف بود. او بیش از بازیکنانِ همپستش وارد محوطۀ جریمه میشد اما همچنان بازیکنی بود که باید در سمت چپ بماند، منتظر دریافت توپ باشد و پس از دریافت توپ، بازیکن روبهرویش را کنار بزند و توپ را به محوطۀ جریمه بفرستد.
در اوایل آمدنش به مادرید، بازیکن هیجانانگیزی مثل «کریستیانو رونالدو» که یک تابستان زودتر به این باشگاه پیوست، نبود و از آن جا که به نظر میرسید باید در همان پست رونالدو بازی کند، تردیدهایی در کار بود که اصلاً چرا به مادرید آمده است.
حتی تابستان گذشته، وقتی رئال قصد داشت چند بازیکن را بفروشد تا جا برای «گرت بیل» (Gareth Bale)، «ایسکو» (Isco) و «آسیر ایارامندی» (Asier Illarramendi) باز شود، به نظر میرسید او رفتنی است. اما این «مسوت اوزیل» (Mesut Ozil) بود که از تیم رفت و دی ماریا ماند تا بازی خود را از نو بسازد.
شیوۀ بازی در آرژانتین و رئال اگر کاملاً یک شکل نباشد، آن قدر شبیه هست که نقش او در هر دو تیم یکسان به نظر برسد؛ هر دو تیم با سه مهاجمِ بسیار پرتحرک و با اتکا به ویژگیهای فردی خود بازی میکنند و بنابراین، خط میانی سه نفرۀ آنها باید کاملاً هوشیار باشد. وظیفۀ اصلی این خط، انتقال مالکیت توپ از جلو به عقب و نیزحفظ آن است چون در صورت از دست رفتن توپ، با توجه به ساختار این تیمها، پس گرفتن آن بسیار دشوار خواهد بود.
برای رئال، «ژابی آلونسو»، یا اگر مثل بازی شنبه محروم باشد، «سامیخدیرا»(Sami Khedira) در خط میانیِ 3 نفره، عقبتر از دو بازیکن دیگر بازی میکند. در آرژانتین، «خاویر ماسکرانو» (Javier Mascherano) چنین نقشی دارد. در رئال، «لوکا مودریچ» (Luka Modric) در سمت راست است و در آرژانتین، «فرناندو گاگو» (Fernando Gago) – اگر البته به موقع از مصدومیت رها و آمادۀ بازی شود.
در رئال و آرژانتین، در سمت چپ هر دو، دی ماریا بازی میکند. ماسکرانو بیشتر بازی خراب کن است تا ژابی آلونسو که بیشتر بازیکنی توپ ربا است و قدرت ارسال پاسهای بلندش هم کمتر از او است، درحالی که گاگو نسبت به مودریچ بیشتر فیزیکی است و کمتر تکنیکی. در هر دو تیم، خط میانی عقب مینشیند و این خطر وجود دارد که بین سه بازیکن مهاجم و هفت بازیکن عقب، شکافی خطرناک باز شود. اینجا است که دی ماریا نقشی حیاتی ایفا میکند.
فوتبال آرژانتین مدتها است به بازیکن شمارۀ 10 خود با لقب «انگانشه» (Enganche) -«قلاب» به معنای دقیق کلمه - علاقۀ عمیقی دارد؛ بازیکنی که بخش تهاجمیتیم را به باقی آن متصل میکند. بازیکن کلاسیک در این نقش، «خوان رومن ریکلمه» (Juan Roman Riquelme) بود. او با کمترین تحرک ممکن، پشت سر دو مهاجم جلو منتظر توپ می ماند، با یک حرکت بدن، بازیکن حریف را از مقابل برمیداشت و بعد توپ را به یکی از دو مهاجم یا بازیکن دیگری میرساند که از پشت سر اضافه میشد.
دی ماریا در قالبی بسیار متفاوت به «قلاب» رئال مادرید و آرژانتین تبدیل شده است. او انگانشه نیست – و احمقانه و بی مورد است که او را چنین توصیف کنیم – اما کارکردش در تیم مشابه همان نقش است. او تداوم ارتباط بین جلو و عقب را تضمین میکند، نه با پاسهایی دقیق و مهندسی شده که از سوراخ سوزن رد میشوند و خاص انگانشه ها است بلکه با انرژی و هوش خود. میتوان گفت هیچ بازیکنی در فوتبال مدرنِ امروز وجود ندارد که چنین ماهرانه در لحظۀ درست تصمیم به ارسال پاس بگیرد. او در موقع لازم، توپ را حمل میکند و در لحظۀ درست، آن را میفرستد.
زمانی که در وقت اضافۀ فینال لیگ قهرمانان، دردی در عضلۀ همسترینگ خود احساس کرد، تنها به واسطۀ هوش تاکتیکی بود که به راحتی توانست موقعیتش را با دفاع چپ کناری خود، «مارسلو» (Marcelo) عوض کند و وظایفی را به عهده گیرد که از یک دفاع کامل انتظار میرود.
بازی «ال کلاسیکو» برابر بارسلونا در ورزشگاه «برنابئو» (Bernabeu) در ماه مارس گواه دیگری است بر اهمیت او برای رئال مادرید و آمادگی بسیار بالایش. دی ماریا در یک موقعیت حساس دفاعی و در برابر «ژاوی» (Xavi) بازی میکرد. او نه تنها بازیکن میانی بارسلونا را تحت تأثیر قرار داد و خطر ناشی از حرکات تهاجمی او و در نتیجه، ریتم بازی بارسلونا را خنثی کرد بلکه در هر دو گلِ رئال در آن شب، نقشی کارساز داشت.
اگرچه شاید دی ماریا به اندازۀ هم تیمیهای خود در تیم ملی آرژانتین، یعنی «سرخیو آگوئرو» (Sergio Aguero) و «لیونل مسی» (Lionel Messi) توان تکنیکی نداشته باشد اما میتواند به جنگ بازیکنان حریف برود. گل دوم رئال برابر «آتلتیکو» در فینال لیگ قهرمانان نتیجۀ نمایش او در نقش یک «گامبتا» (Gambeta) کلاسیک بود؛ بازیکنی با توان دریبلهای پیچ در پیچ که آرژانتینیها دیوانه وار دوستش دارند.
دی ماریا مانند مسی در «روزاریو» (Rosario)، حدود 500 کیلومتری شمال شرق بوینس آیرس به دنیا آمد اما اولین باشگاهش، سنترال (Central) بود؛ رقیب «نیووولز اولد بویز» (Newell’s Old Boys)؛ باشگاه مسی.
دی ماریا اولین بازی خود را در سال 2005 و در 17 سالگی انجام داد و پس از آن که پیشنهادی برای پیوستن به تیم روسی «روبین کازان» (Rubin Kazan) را رد کرد، در جام جهانی جوانان سال 2007، جایی که در کنار آگوئرو ترکیبی موفق ساخته بودند، عملکردی بسیار درخشان داشت. این درخشش، توجه اهالی فوتبال در اروپای غربی را جلب کرد و دی ماریا در سال 2007 به «بنفیکا» پیوست.
«دیهگو مارادونا» او را ستارۀ بعدی فوتبال آرژانتین خوانده است؛ لقبی که در رقابتهای فوتبال المپیک 2008 برازندهاش بود. او در وقت اضافۀ بازیِ یک چهارم نهایی، گل پیروزی را در برابر هلند و در فینال برابر نیجریه، تنها گل بازی را به ثمر رساند تا آرژانتینیها عنوانی را که چهار سال قبل در آتن به دست آورده بودند، بار دیگر تصاحب کنند.
در سطح باشگاهی، در فصل 10 سال 2009، یعنی سومین سال حضورش در بنفیکا، دی ماریا به راستی شکفت. او 5 گل زد و 12 پاس گل داد تا بنفیکا مأموریت قهرمانی در لیگ و جام حذفی را با موفقیت به پایان برساند. نتیجه برای او رفتن به رئال مادرید بود.
مدتی طول کشید تا او در تیم جدیدش جا بیفتد اما حالا و بعد از بازی شنبه شب، کمتر کسی است که منکر اهمیت او برای تیمش باشد. او در رئال، درست مانند تیم کشورش، یک نماد است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر