۲۵ آوریل سال ۱۹۴۷ میلادی در آمستردام هلند پسری به دنیا آمد، که تقریباً تمام معادلههای جهان فوتبال را به همریخت. نامش را «یوهان» گذاشتند و تا سالهای جوانی «یوهان کرویف» خطابش کردند. اما خیلی زود، حتی پیش ازآنکه به میانسالی برسد، لقبش شده بود «یوهان کبیر».
میشد او را برگرفته از ماه و فصل تولدش دانست. مثل یک موج بهاری بود که وقتی وارد دنیای فوتبال هلند شد، همهچیز را تغییر داد. فوتبال هلند را بهقدرت برتر اروپا تبدیل کرد، همراه با آژاکس به هرآن چه افتخار باشگاهی در سطح اروپا بود رسید، هرچند که هرگز جام جهانی را بالای سر نبرد. بعد ملیت فوتبالیاش را تغییر داد. یوهان از سال ۱۹۷۳ به بارسلونا پیوست. بارسلونا با کرویف برای اولین بار پس از سال ۱۹۶۰ قهرمانی باشگاههای اسپانیا را کسب کرد و در همان سال برای دومین بار (پس از سال ۱۹۷۱) بازهم بهعنوان مرد سال فوتبال اروپا برگزیده شد. او سومین عنوان برترین مرد فوتبال اروپا را سال بعد و بازهم با بارسلونا بهدست آورد.
روح آرامناپذیرش، او را پنج سال بعد، راهی آمریکا کرد. کشوری که آن روزها قطعاً جذابیتی برای ستارههای فوتبال نداشت. کسی نمیدانست دقیقاً او در زمین فوتبال، منهای نقش رهبری چه پستی داشت. نیمی از دنیا او را بهترین هافبک هجومی قرن بیستم میدانند و نیمی دیگر او را کنار پله و مارادونا بهترین مهاجمان همان قرن معرفی میکنند.
در نظرسنجی فدراسیون جهانی فوتبال (که البته کمی هم موردنقد و مناقشه قرار گرفت) یوهان پس از پله بهعنوان بهترین بازیکن قرن معرفی شد. فردای اعلام همان رأی، «فرانتس بکن» بائر در اظهارنظری تاریخی مدعی شد که بهترین یادوارههای تمام دوران بازیگری و مربیگری فوتبالش، دو پیراهن است که به دیوار اتاقش چسبیده. پیراهن یادگاری «دیه گو مارادونا» و البته پیراهن «یوهان کرویف»!
بکن بائر گفته بود میتواند این دو را برای پله بفرستد تا معنی واقعی افتخار را بفهمد. اسطوره آلمانی هرآن چه لازم بود را در فوتبال بهعنوان بازیکن و مربی کسب کرد، اما افتخارش را در یادگارهای دو اسطوره هلندی و آرژانتینی میدید.
یوهان کرویف از زمانی جاودانه شد که معادلههای فوتبال را برهم زد. گلهای تاریخیاش در زمان بازیگری، هنوز مانند رژه ارتشیها پیش چشم جهانیان قدم میزد، که روی نیمکت مربیگری نشست. معادلههای فوتبال میگفتند بازیکنان بزرگ، مربیان بزرگی نمیشوند.
نمونههایش کم نبودند، اما استثناهایی که توانستند معادله را تغییر بدهند، انگشتشمار هستند. یکی همین «یوهان کبیر».
از کرویف یک جمله تاریخی به یادگار مانده: «فوتبال بازی سادهای است، اما سختترین کار در فوتبال اجرای بازی ساده است!» کرویف ابتدا تاریخسازی را با آژاکس آغاز کرد. در دو سال مربیگری، این تیم را به دو قهرمانی جام حذفی و یک قهرمانی در «جام در جام اروپا» رساند. سپس به کاتالونیا رفت. او دنیا را با حضورش در بارسا متحول کرد.
بارسایی که امروز میبینیم، بیتردید محصول واقعی یک هنرمند بالفطره است. مردی که «امید نمازی» در موردش به ایران وایر میگوید: «کرویف دیدگاهی خاص و متفاوت به فوتبال داشت و همین دیدگاهش را به فوتبال تحمیل کرد. فوتبال مدرن یا به عبارتی "توتال فوتبال" با کرویف آغاز شد و با کرویف هم بهپایان رسید...»
بارسلونا تحت هدایت یوهان کبیر، ۴ بار پیاپی قهرمانی لالیگا شد. یک بار قهرمانی جام حذفی اسپانیا را بهدست آورد و سال ۱۹۹۲ برای اولین بار در تاریخ خود، قهرمانی جام باشگاههای اروپا را فهمید. او یک بار هم قهرمانی سوپرجام اروپا را برای کاتالونیا بهدست آورد.
امثال او، نمونههایی متعدد نیستند. ستارههایی که میتوانند در زمین هم بازیکن باشند و هم رهبر و بعد روی نیمکت یک مؤلف. او را با «گابریل مارکز» قیاس میکنند. مردی که ناگهان با یک سیگار گوشه لب و لای انگشتهای دست راستروی نیمکت بارسا دیده شد.
«جلال طالبی» او را به خوبی تشریح میکند: «فوتبالی که بارسای کرویف نمایش میداد، شبیه به پک زدن او به سیگار کنار نیمکت بود. خیلی سریع و بدون وقفه! کرویف همانقدر تیمش زیبا بازی میکرد که زیبا به سیگار پک میزد. حیف که همان سیگار هم نابودش کرد...»
یوهان به همان شدت دیوانه بود. به همان میزان که تماشاگرش را از تماشای فوتبال خودش یا تیمهایش به اوج میرساند ناگهان آنها را به زمین میزد. مثل زمانی که تصمیم گرفت از روی نیمکت بارسلونا بلند شود و جای خود را به تازهواردهایی بدهد که باید زیر سایهاش محو میشدند.
«جلال طالبی» بهروزهایی که او از بارسلونا رفت اشاره میکند: «مثل همین امروز که الکس فرگوسن از منچستر رفته و جانشینهای بزرگش نمیتوانند جای او را به خوبی پر کنند. او تبدیل به پدر معنوی بارسلونا شد و من فکر میکنم از هیچکدام از جانشینهایش بهاندازه پپ گواردیولا رضایت نداشت...»
میتوان گفت خالق واقعی و پایهگذار اولیه سیستم «تیکی تاکا» در اسپانیا و جهان یوهان بود. هرچند که بعدها گواردیولا آن را شکلی حقیقی، کامل و شکیل داد. شاید دنیای فوتبال به یک کرویف نیاز داشت. تصور کنید او هرگز به دنیا نمیآمد! «امید نمازی» با چنین تصوری روبرو میشود و میگوید: «قطعاً فوتبال راه خودش را میرفت، اما نه به این شکل. نمیتوان باور کرد که یوهان کرویف تأثیری شگرف در سیستمها و تاکتیکهای دنیای فوتبال نداشته. تأثیری که او روی فوتبال گذاشت را نه تنها کمترین مربی که حتی کمترین بازیکنی میتواند تکرار کند.»
چندی پیش «لیونل مسی» به یاد اسطوره باشگاه بارسلونا، وقتی پشت ضربه پنالتی مقابل سلتاویگو قرار گرفت، بهجای آنکه پنالتی را مستقیم به سمت دروازه بزند، توپ را به سوارز پاس داد تا مهاجم دیگر بارسا دروازه حریف را باز کند. اول بار این کار را یوهان کرویف در بارسلونا انجام داده بود. لیونل مسی این گل متفاوت را به یوهان تقدیم کرد و از او خواست با سرطان بجنگد.
اما کرویف پس از شش ماه مبارزه با سرطانی که محصول همان دودها در ریهاش بود، سرانجام در ۲۴ مارس تسلیم شد و برای همیشه رفت!
روزنامه «سان» پس از مرگ او نوشت: «بهشت یک بازیساز جدید دارد» و شاید باید گفت که بهشت حالا یک تئوریسین مدرن خواهد داشت. او هرچند زاده آمستردام هلند بود، اما پس از مرگش در کاتالونیا عزای عمومی اعلام شد. قهرمانی بود برای دو سرزمین. شاید برای تکرار شدن او، باید یک قرن دیگر صبر کرد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر