«آدولف هیتلر»، رهبر حزب نازی که بود؟ چطور قدرت گرفت و چگونه یهودیستیزی او منجر به فاجعه هولوکاست و از میان رفتن شش میلیون یهودی و صدها هزار رومایی (کولی)، همجنسگرا، اسلاو، سوسیالیست، کمونیست، افراد معلول و میلیونها فرد بیگناه دیگر شد؟ عقاید و رفتارهای او چه شباهتهایی با دیگر دیکتاتورهایی که هولوکاست را افسانه میخوانند، دارد؟ «ایرانوایر» در بخش دیگری از پروژه سرداری که با همکاری موزه هولوکاست آمریکا منتشر میشود، به زندگی، افکار، عقاید و آنچه هیتلر بر سر یهودیان آورده پرداخته است.
***
دسیسه موسوم به بیستم ژوئیه، یک تلاش ناموفق برای ترور آدولف هیتلر در سال ۱۹۴۴ بود. شماری از مقامات نظامی و غیرنظامی در این عملیات شرکت داشتند. انگیزههای دسیسهگران و جایگاه آنها در تاریخ رایش سوم همچنان محل بحث و گفتوگوی فراوان است.
واقعیتهای کلیدی:
۱- تقریبا همه دسیسهگران پیشینهای اشرافی و دیدگاههایی محافظهکارانه و ملیگرایانه داشتند.
۲- اصلیترین افراد نظامی که در این دسیسه دست داشتند، عبارت بودند از: ژنرال «فردریش اولبریخت»، سرلشکر «هنینگ فون ترسکوف» و سرهنگ «کلاوس فون اشتفنبرگ» همراه با «کلاوس هاینریش اشتولپناگل»، فرمانده نظامی آلمان در فرانسه.
۳- حواشی پیرامون این دسیسه تا به امروز نیز محل مشاجره و بحث و جدل بوده است. عوامل این ترور نافرجام از نظر بعضی افراد، قهرمان و از نظر برخی دیگر خائن محسوب میشوند. انگیزههای دسیسهگران نیز هنوز محل بحث است.
دسیسهگران و انگیزههای آنان
«لودویگ بِک»، رییس سابق ستاد کل ارتش. بِک پس از استعفای خود در سال ۱۹۳۸ به محور مقاومت نظامی در برابر هیتلر تبدیل شد. او در ژوئیه ۱۹۴۴ به دلیل نقشی که در تلاش برای ترور هیتلر داشت، اعدام شد. آلمان، تاریخ نامشخص
مهمترین عوامل دسیسه ۲۰ ژوئیه را میتوان به دو گروه غیرنظامیان و افسران نظامی فعال (عمدتا در ارتش) دستهبندی کرد. تقریبا تمامی دسیسهگران پیشینهای اشرافی و دیدگاههایی محافظهکارانه و ملیگرایانه داشتند.
غیرنظامیان نیز اغلب افرادی بودند که در دهه ۱۹۳۰ از رژیم نازی استعفا کرده بودند. به عنوان مثال، «کارل فردریش گوردلر» از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۷ شهردار لایپزیگ بود؛ اما در مخالفت با سیاست نازیها از سمت خود استعفا کرد. یکی دیگر از غیرنظامیان مهم این نقشه، «لودویگ بِک»، ژنرال سابق بود که در مخالفت با برنامههای جنگی خشونتآمیز هیتلر در سال ۱۹۳۸ استعفا کرده بود.
اصلیترین افراد نظامی که در این کودتا دست داشتند نیز ژنرال «فردریش اولبریخت»، سرلشکر «هنینگ فون ترسکوف» و سرهنگ «کلاوس فون اشتفنبرگ» همراه با «کلاوس هاینریش اشتولپناگل»، فرمانده نظامی آلمان در فرانسه بودند.
به احتمال فراوان، انگیزههای عوامل این کودتا نسبت به یکدیگر متفاوت بوده است. این موضوع تا به امروز نیز مورد بحث باقی مانده است. برخی از آنان مانند گوردلر، با سیاستهای ضدیهودی نازیها و همچنین سوءمدیریت عمومی جنگ که آلمان را به سمت ویرانی کشانده بود، مخالفت بودند. ترسکوف نیز به نظر میرسید که عمیقا از سیاستهای یهودستیزانه نازیها ناامید شده بود. او در جمعی خصوصی، واقعه شب شیشههای شکسته یا کریستالناخت را یک عمل وحشیانه توصیف کرده بود.
با این حال اما انگیزههای افراد مختلفی که در این واقعه دست داشتند، به طور کامل متفاوت بود و به هیچ وجه نباید آنها را صرفا در زمینهای از هولوکاست بررسی کرد. شمار زیادی از عوامل برنامهریزی ترور هیتلر، اهدافی عملگرایانهتر داشتند: «نجات آلمان از شکست فاجعهبار در جنگ»؛ شکستی که از دید آنها ناشی از مدیریت غیرمنطقی هیتلر بود. البته که تعدادی از این دسیسهگران، هم در جنایات جنگی و هم در هولوکاست دست داشتند. اشتولپناگل در زمان فرماندهی لشکر هفدهم در اتحاد جماهیر شوروی تحت اشغال آلمان، شخصا با «آینزاتسگروپن» (جوخههای مرگ اساس در مناطق اشغالی) در کشتار دستهجمعی یهودیان همکاری کرده بود. «ادوارد واگنر»، تحصیلدار ارتش که در سناریوی ترور هیتلر وظیفه تامین هواپیمای فرار را بر عهده داشت، نیروهای آینزاتسگروپن را با ارتش هماهنگ کرده بود و برنامههایی برای گرسنگی دادن به اسیران جنگی شوروی اجرا کرد که منجر به مرگ میلیونها نفر شد. «آرتور نبه»، رهبر کریپو (پلیس جنایی) و فرمانده گروه آینزاتسگروپن «بی» در اتحاد جماهیر شوروی بود و مسئول قتل بیش از ۴۵هزار یهودی محسوب میشد.
نقشه: عملیات والکری
پس از این که عملیات ترور هیتلر با بمبی که در هواپیمای او کارگذاشته شده بودند، ناکام و نافرجام ماند، دسیسهگران بر روی یک طرح احتمالی موجود با اسم رمز «عملیات والکری» تمرکز کردند. این عملیات در اصل برای برخورد نظامی با ناآرامیهای داخلی احتمالی در آلمان طراحی شده بود؛ طرحی که کودتاچیان آن را در جهت اهداف جدید خود اصلاح و بازبینی کردند. آنها قصد داشتند تا کنترل شهرهای آلمان را به دست بگیرند، اساس را خلع سلاح و رهبران کلیدی نازی را دستگیر کنند.
جزییات نقشه ترور هیتلر و برنامههای پس از آن به این شرح بود؛ سرهنگ «اشتفنبرگ» به مقر هیتلر در پروس شرقی (معروف به «لانه گرگ») سفر میکند. او کیفی را که حاوی دو بمب است، زیر میز هیتلر قرار میدهد. پس از مرگ هیتلر در انفجار، ارتش ادعا میکند که این ترور بخشی از تلاش برای کودتا توسط حزب نازی بوده است و سپس عملیات والکری را اجرا میکند. در این میان، ارتش جایگزین نیز تاسیسات کلیدی را در برلین تصرف خواهد کرد. اقداماتی همچون دستگیری مقامات عالیرتبه نازی از جمله «گوبلز» و خلع سلاح واحدهای وفادار اساس، از دیگر وظایف ارتش جایگزین در خلال این کودتا خواهد بود. در همین حال و پس از دریافت دستورات والکری، اشتولپناگل قدرت ارتش را در فرانسه نیز تثبیت خواهد کرد. طی سردرگمیهایی که مرگ هیتلر ایجاد خواهد کرد، گورینگ، هیملر و دیگر رهبران اصلی نازی دستگیر خواهند شد و دولت جدیدی با صدر اعظمی گوردلر و ریاستجمهوری بِک تاسیس میشود. در نهایت این دولت در موقعیتی قرار میگیرد که برای پایان دادن به جنگ با شرایط سخاوتمندانهتر برای آلمان، در مورد آتشبس مذاکره کند.
شکست کودتا
در ۲۰ژوئیه۱۹۴۴، اشتفنبرگ یکی از دو بمب را در کیفی زیر میز هیتلر در «لانه گرگ» قرار داد. او نتوانست بمب دوم را به موقع مسلح کند. پس از خروج اشتفنبرگ از اتاق، کیف حاوی بمب به طور اتفاقی در زیر تکیهگاه سنگین پایه میز جابهجا شد. این بمب منفجر شد، اما نتوانست هیتلر را بکشد. با این حال اما دسیسهگران متوجه این مساله نشدند. به محض بازگشت اشتفنبرگ به سمت برلین برای انجام هماهنگیها جهت اجرای عملیات والکری، یکی از نفوذیها در مقر هیتلر نیز تمام خطوط ارتباطاتی را قطع کرد.
در ابتدای کار این طور به نظر میرسید که با شروع عملیات ارتش جایگزین، کودتا به خوبی پیش میرود. اما در واقع ابتکار عمل این کودتا به واسطه تاخیرها، سردرگمیها و ارتباطگیری ضعیف به طور کامل از بین رفته بود. در نهایت نیز این واقعیت که هیتلر از عملیات ترور خود جان به در برده است، به اطلاع مردم رسید و طرح کودتا به سرعت نقش بر آب شد.
عواقب کودتا
تعدادی از دسیسهگران در همان روز اعدام شدند. ژنرال اولبریخت، سرهنگ فون اشتفنبرگ و دو نفر دیگر از عوامل کودتا نیز در «بِندلِربلاک»، محل استقرار بسیاری از دفاتر فرماندهی عالی ارتش آلمان دستگیر شدند. آنها در یک دادگاه نظامی صحرایی محاکمه شدند و توسط جوخه تیراندازی در حیاط دادگاه اعدام شدند. ژنرال لودویگ فون بِک، یکی دیگر از طراحان اصلی این دسیسه نیز اجازه خودکشی دریافت کرد. البته او فقط موفق به زخمی کردن خود شد و به همین خاطر نازیها با وارد آوردن ضربه آخر به زندگی او خاتمه دادند.
طی روزهای بعد، هیتلر دستور داد تا یک عملیات گسترده شکار دسیسهگران انجام شود. این عملیات تا چند ماه ادامه پیدا کرد. جستوجوها با دستگیری بیشتر دسیسهگران ازجمله افرادی مانند سپهبد «اروین رومل» که به طور مستقیم درگیر ماجرا نبودند، به پایان رسید. نام رومل در بازجوییها مطرح شد، اما عنوان شد که به احتمال زیاد او مستقیما درگیر نبوده است.
بسیاری از دسیسهگران برای محاکمههای نمایشی در دادگاههای بدنام خلق حاضر شدند. اما چون صرف همین حضور نیز برای دسیسهگران بستری جهت محکوم کردن رژیم فراهم میآورد، این رویه نیز به سرعت پایان یافت. در پایان، بیش از ۷هزار نفر دستگیر و ۴۹۸۰ نفر اعدام شدند. بیشتر این اعدامها نیز بر اساس کمترین شواهد و مدارک صورت گرفت.
این ترجمه بخشی از «پروژه سرداری: ایران و هولوکاست» است، پروژه مشترک ایران وایر و موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده آمریکا. برای دریافت محتوای آموزشی موزه درباره هولوکاست، لطفاً به دائرة المعارف هولوکاست مراجعه کنید.
مطالب مرتبط:
آدولف هیتلر که بود و چطور به قدرت رسید؟
هیتلر چگونه هنرمندی ناموفق، سرباز و سیاستمدار شد؟
هیتلر، پس از جنگ جهانی اول: سربازی که می خواست رهبر باشد
هیتلر چگونه از دعوای رهبران سیاسی آلمان برای به قدرت رسیدن استفاده کرد؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر