«آدولف هیتلر»، رهبر حزب نازی که بود؟ چطور قدرت گرفت و چگونه یهودیستیزی او منجر به فاجعه هولوکاست و از میان رفتن شش میلیون یهودی و صدها هزار رومایی (کولی)، همجنسگرا، اسلاو، سوسیالیست، کمونیست، افراد معلول و میلیونها فرد بیگناه دیگر شد؟ عقاید و رفتارهای او چه شباهتهایی با دیگر دیکتاتورهایی که هولوکاست را افسانه میخوانند، دارد؟ «ایرانوایر» در بخش دیگری از پروژه سرداری که با همکاری موزه هولوکاست آمریکا منتشر میشود، به زندگی، افکار، عقاید و آنچه هیتلر بر سر یهودیان آورده پرداخته است.
***
آدولف هیتلر در اکتبر ۱۹۱۸ و در جریان حملهای که با استفاده از گاز خردل روی داد، در نزدیکی «ایپر»، بلژیک مصدوم شد و بخشی از بینایی خود را از دست داد. هیتلر به بیمارستانی نظامی در «پازواک» اعزام شد و در همین بیمارستان و در حال طی کردن دوران نقاهت بود که اخبار روز ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ و خبر متارکه جنگ را شنید. او در ۱۹نوامبر۱۹۱۸ از بیمارستان مرخص شد و دو روز بعد نیز به مونیخ بازگشت. در آن زمان هیتلر سربازیکم در گروهان هفتم، از گردان رزرو اول تیپ دوم ارتش آلمان بود.
طی شش ماه بعد، هیتلر به عنوان نماینده شورای سربازان نزد مقامات مدنی ایالت بایرن، دست به همکاری فرصتطلبانهای با دولت ائتلافی ایالتی «کورت آیزنر» زد که در نوامبر ۱۹۱۸ تحت رهبری حزب «سوسیالیست مستقل» به قدرت رسید. پس از ترور آیزنر توسط یکی از دستراستیهای متعصب به نام «کنت آنتون فون آرکو والی» در فوریه ۱۹۱۹، هیتلر به همان ترتیب همکاری فرصتطلبانه دیگری را با جمهوری شورایی بایرن سامان داد. هیتلر در سرنگونی جمهوری شورایی در روز دوم ماه مه که توسط واحدهای «فِرایکورپس» یا نیروهای داوطلب شبهنظامی آلمانی ضدکمونیستی انجام شد، هیچ نقشی نداشت. او حتی در استقرار یک دولت نظامی که قرار بود تا تشکیل یک دولت غیرنظامی بر بایرن حکومت کند نیز دخیل نبود.
استخدام در اداره اطلاعات دولت نظامی
هیتلر در پایان ماه مه ۱۹۱۹ به استخدام اداره اطلاعات دولت نظامی به فرماندهی سروان «کارل مایر» درآمد. از جمله وظایف این اداره دو کار بود؛ یکی جمعآوری اطلاعات در مورد جنبشهای سیاسی که به طور بالقوه دشمن مقامات بایرن به شمار میرفتند و همچنین «آموزش سیاسی» سربازان برای مقابله با آنچه نفوذ بلشویکی (کمونیستی) دانسته میشد.
هیتلر در یک دوره آموزشی که در اوایل ماه ژوئن برگزار شد، درخشید و در اوت ۱۹۱۹ به عنوان مربی یک دوره پنجروزه برای خدمه «رایشسور» (نیروهای مسلح آلمان) در پایگاهی در «لشفلد»، در نزدیکی آگزبورگ انتخاب شد. هیتلر در قامت یک سخنران تاثیرگذار ظاهر شد و نخستین سخنرانیهای زهرآگین و یهودستیزانه خود را در لشفلد ایراد کرد.
نخستین بیانیه در مورد «مسئله یهود»
مایر که تحت تاثیر مهارتهای هیتلر به عنوان یک ارتباطدهنده و سخنران قرار گرفته بود، به او اعتماد کرد تا به درخواست «رایشسور» (سازمان نظامی نیروهای مسلح جمهوری وایمار) برای توضیح بیشتر در مورد آنچه که مسئله یهود نامیده بودند، پاسخ دهد. هیتلر در نامه مورخ ۱۶ سپتامبر ۱۹۱۹، برای نخستین بار یهودیان را به عنوان نژادی که «نیروی محرکه» انقلاب کمونیستی در بایرن هستند، معرفی کرد. او مجموعه یهودیان را با عنوان «مرض سل خلقها» توصیف کرد و خواهان تشکیل دولتی ناسیونالیستی شد که آنها را به کلی از آلمان حذف کند.
پیشرفت و ترقی تا رهبری حزب کارگران آلمان
در روز ۱۲سپتامبر۱۹۱۹، هیتلر و دو تن از همکارانش در جلسه «حزب کارگران آلمان» (دیاِیپی) که یک سازمان ملیگرای مبتنی بر نژاد (موسوم به «خلقگرا» یا «فولکیش») به شمار میرفت، شرکت کردند. حضور آنها در این جلسه به خاطر عملکردشان در خبرچینی و جمعآوری اطلاعات بود. هیتلر در این جلسه، سخنرانی یک طرفدار جداییطلبی بایرن را محکوم کرد. کمتر از یک ماه بعد، هیتلر با کد ۵۵۵ به این حزب پیوست. نامه انفصال او از ارتش نیز در روز ۳۱مارس۱۹۲۰ صادر شد.
هیتلر به دلیل قدرت سخنوری، جذبه و انرژی خستگیناپذیر خود، به سرعت به رتبههای بالای «دیاِیپی» رسید. او کمک شایانی به توسعه یکی از برنامههای کلیدی حزب کرد؛ این برنامه که در ۲۰فوریه۱۹۲۰ در آبجوفروشی وابسته به دولت در مونیخ اعلام شد، در کنار دیگر اهداف خود، از موارد زیر نیز حمایت میکرد:
· وحدت ملی بر اساس معیارهای بهاصطلاح نژادی
· گسترش قلمروی ملت
· فسخ معاهده ورسای
· محرومیت یهودیان از اخذ تابعیت و کلیه مشاغل و حرفههایی که نیاز به تابعیت دارند
· جلوگیری از مهاجرت غیر آلمانیها
چند هفته بعد و در اوایل ماه مارس، «دیاِیپی» (حزب کارگران آلمان)، نام خود را به «اِناسدیاِیپی» یا «حزب کارگران ناسیونال سوسیالیست» آلمان تغییر داد.
رهبر حزب نازی
هیتلر با ترکیب توانایی قابل توجه خود در فن خطابه و سخنوری، با توانایی غیرمعمول خود در درک روحیات مخاطبان، هم در افراد و در گروههای بزرگ، سال ۱۹۲۱ خود را به عنوان «پیشوا» (رهبر) قاطع حزب کارگران ناسیونال-سوسیالیست آلمان جا انداخت.
هیتلر با استفاده از ارتباطاتی که با محافل نظامی سابق داشت، مشخصا ارتباطش با «هرمان گورینگ»، خلبان سابق و شناختهشده نیروی هوایی و همچنین «ارنست روم»، سروان سابق ارتش، توانست شمار اعضای حزب را تا نوامبر ۱۹۲۳ به ۵۵هزار نفر افزایش دهد.
«روم» در سال ۱۹۲۱، یک نیروی شبه نظامی وابسته را به نام «دسته یورش» یا «اسآ» تاسیس کرد. در بهار ۱۹۲۳ واحدهای «اسآ» (که در زبان انگلیسی بیشتر با عنوان «Storm Troopers» و در زبان فارسی با نام «نیروی طوفان» شناخته میشوند)، بین چهارهزار تا پنجهزار نفر بودند. رشد چشمگیر اعضای حزب به خاطر شرایط مختلفی صورت پذیرفت، از جمله:
· تقابل سیاسی خشونتآمیز در دو جبهه راست و چپ، بین تشکلهای شبهنظامی و جنبشهای سیاسی
· خشم گسترده در آلمان به خاطر اشغال «منطقه رور» توسط فرانسه و بلژیک در ژانویه ۱۹۲۳
· بحران نوظهور تورمی در سال ۱۹۲۳
هیتلر، رهبران حزب نازی و همچنین اسآ، مشارکت سیاسی در انتخابات وایمار را نپذیرفتند. آنها ائتلافی متلاطم را با رهبران دولت محافظهکار شبهدیکتاتوری بایرن تحت فرمان «گوستاو ریتر فون کار»، ژنرال «اتو هرمان فون لوسو»، فرمانده لشکر ۷ رایشسور مستقر در مونیخ و سرهنگ «هانس ریتر فون زینر»، فرمانده پلیس ایالت بایرن، تشکیل دادند. این ائتلاف از این جهت متلاطم خوانده میشود که هر کدام از طرفین آن، در عین اینکه نظراتی کاملا متفاوت، له یا علیه سرنگونی دولت مرکزی در برلین داشتند، برنامهای کاملا متفاوت نیز داشتند.
نازیها به دنبال ایجاد یک حکومت مرکزی اقتدارگرا و ملیگرا بودند. از طرف دیگر نیز مقامات بایرن امیدوار بودند تا بتوانند یک رژیم اقتدارگرا، اما مستقلتر را در بایرن تثبیت کنند. این امر همچنین باعث افزایش فاصله سیاسی آنان با برلین میشد.
کودتای آبجوفروشی
هیتلر شرکای محافظهکار و البته مخالف خود را با دلایل مختلف راضی کرد تا با راهپیمایی برلین جهت سرنگونی جمهوری وایمار موافقت کنند. از جمله این دلایل می توان به مواردی همچون استفاده از هرجومرجی که به واسطه اشغال رور توجیه میشد، تورم فزاینده و مارپیچی و همچنین اغتشاشات کمونیستی در مرکز آلمان اشاره کرد. طراحان این کودتا، تجمع سازمانیافته توسط «فونکار» را برهم زده و در حالی که کماکان در مورد نحوه ادامه کار بحث میکردند، رهبران بایرن را در طول شبهای هشتم و نهم نوامبر ۱۹۲۳ به گروگان گرفتند.
ورود نیروهای حامی هیتلر به مونیخ، کودتای آبجوفروشی، ۹ نوامبر ۱۹۲۳
ظهر روز ۹ نوامبر، هیتلر، گورینگ و دیگر رهبران نازی به همراه سپهبد «اریش فون لودندورف»، در راس جمعیتی مشتمل بر دوهزار نازی و دیگر فعالان و شبهنظامیان راستگرا، از دو سمت غربی و شمالی سالن آبجوفروشی «برگربرویکلر» در خیابان رز به سمت مقر فرمانده نیروهای مستقر در بایرن در خیابان لودویگ راهپیمایی کردند. ظاهرا این نخستین اقدام در بهاصطلاح کودتای آبجوفروشی محسوب میشد. هرچند که در ابتدای امر، فون کار، فون لسو و فون سایزر وعده حمایت از کودتا را دادند، اما بلافاصله پس از حضور پلیس برای سرکوب کودتا، دست از تلاش کشیدند و کناره گرفتند. در ادامه نیز هنگامی که هیتلر و پیروانش از خیابان «لودویگ» به سمت میدان «اودیونتسپلاتس» حرکت کردند، با یک دسته پلیس مسلح روبهرو شدند. در پی چند شلیک، پلیس نیز آتش گشود و با رگبار خود کودتای آبجوفروشی را عملا سرکوب کرد.
دستگیری و حبس
سلول هیتلر در زندان
مقامات آلمانی پس از این کودتای نافرجام، حزب نازی و تشکیلات آنان را ممنوع اعلام کرده و بسیاری از سران حزب، از جمله هیتلر، «لودندورف»، روم و «ویلهلم فریک»، (وزیر کشور آینده نازی) را به اتهام خیانت بازداشت کردند. دادگاهی که بین روزهای ۲۷ فوریه تا ۲۴مارس۱۹۲۴ در مونیخ برگزار شد، هیتلر را قادر ساخت تا خود را به عنوان یک ملیگرای میهن دوست نشان دهد؛ کسی که با انگیزهای شرافتمندانه، تنها از ملت آلمان در برابر بهاصطلاح «جنایتکاران نوامبر» و مقامات جمهوری وایمار دفاع کرد. از دید هیتلر، مقامات جمهوری وایمار تسلیم قدرتهای غربی شده و ناتوانی آنها در مقابله با تهدید بلشویکها خیانت «واقعی» به مردم آلمان بود. او همچنین به همدستی اولیه دولت، ارتش و پلیس بایرن در برنامهریزی کودتا اشاره کرد.
ترکیب استدلالها و شیوه سخنوری هیتلر، عطوفت و همدردی قضات دادگاه را جلب کرد و نام او را به طور چشمگیری در سراسر کشور برجسته ساخت. دادگاه مونیخ در عین محکومیت هیتلر به جرم خیانت علیه حکومت، کمترین میزان مجازات را نیز برای او در نظر گرفت: ۵ سال زندان، که هیتلر تنها ۹ ماه آن را در زندان لندزبرگ در آسایشی نسبی گذراند و در همین دوره نیز نخستین جلد از «نبرد من»، کتاب بدنام زندگینامه خود را دیکته کرد. این کتاب در پاییز ۱۹۲۵ منتشر شد.
او پس از آزادی از زندان، جلد دوم کتاب نبرد من را نوشت که در دسامبر ۱۹۲۶ منتشر شد. هیتلر در این کتاب برداشتی از تاریخ نوع بشر را ارائه میکند که آشکارا ملیگرایی مبتنی بر نژاد، منطبق بر داروینیسم اجتماعی و یهودستیزانه است. او همچنین در کتاب خود از دیکتاتوری در داخل، توسعهطلبی نظامی و تصرف «فضای زندگی» در شرق (موسوم به سیاست لبنسراوم) دفاع میکند. این فضای زندگی در واقع تضمین بقا و عظمت آلمانیها از طریق پاکسازی شرق (قلمرو اتحاد جماهیر شوروی که اشغال خواهد شد) از جمعیت بومیان به شمار میرفت.
این ترجمه بخشی از «پروژه سرداری: ایران و هولوکاست» است، پروژه مشترک ایران وایر و موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده آمریکا. برای دریافت محتوای آموزشی موزه درباره هولوکاست، لطفاً به دائرة المعارف هولوکاست مراجعه کنید.
مطالب مرتبط:
آدولف هیتلر که بود و چطور به قدرت رسید؟
هیتلر چگونه هنرمندی ناموفق، سرباز و سیاستمدار شد؟
هیتلر چگونه از دعوای رهبران سیاسی آلمان برای به قدرت رسیدن استفاده کرد؟
هیتلر چگونه در نبرد علیه دموکراسی از قانون استفاده کرد؟
مروری بر وقایع مهم زندگی و دوران آدولف هیتلر
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر