«زندگی کردن در مشهد فاجعه است. شیعیان دوازدهامامی هم در این شهر درست و حسابی نمیتوانند زندگی کنند، از بس محدودیت برای همه چیز وجود دارد؛ وای به حال ما ارمنیها.»
طنز شیرینی در کلامش دارد و اینها را با شوخطبعی و لبخند میگوید. «هایک هوسپیان مهر»، یکی از شهروندان ارمنی ایرانی است که خانوادهاش نسلها است، ساکن خراسان رضوی و شهر مشهد هستند. او که به دلایل امنیتی ترجیح میدهد از نام مستعار استفاده کند، به «ایرانوایر» میگوید: «ارمنیهای مشهد بعد از انقلاب هم مهاجرت کردند و هم به حاشیه رانده شدند. پیش از انقلاب و حتی قبل از دوره پهلوی اول، ارمنیها در ساختار جمعیتی و حکومتی مشهد پذیرفته شده بودند. در دوره پهلوی حتی ازدیاد جمعیت داشتند. رابطه ارامنه و مسلمانان هم در مشهد مسالمتآمیز بوده و از آزادی نسبی برخوردار بودند. آن سالها ارامنه در مشهد محل و منطقه معینی نداشتند؛ اما بیشترشان در محدوده ارگ و پشت باغ ملی زندگی میکردند. به گواه خاطراتی که از دیگران شنیدهام و شواهدی که بر جا مانده، اختلاف و تبعیض به لحاظ عقیده را تجربه نمیکردند؛ اما بعد از انقلاب همه چیز تغییر کرد.»
***
هایک دانشجوی رشته حقوق است. او میگوید در کلاسهای مختلف که حقوق و اصول فقه آموزش داده میشود، بیشتر و بیشتر بر نقض حقوق شهروندان اقلیت مذهبی در ایران پس از انقلاب پی میبرد: «حقوق اقلیتها فقط روی کاغذ محترم است. یکی از اساتید ما که از مسیحی بودن من بیخبر بود، سر کلاس درس میگفت در منابع دینی ما از کفار سخن گفته شده و کفار یعنی همه کافرها، چه حربی باشند و چه کتابی؛ یعنی حتی مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان هم کافر هستند. هی همکلاسیهای من چشم و ابرو میآمدند، ولی استاد متوجه نشد. آخر سر گفت من احساس میکنم وقتی حرف میزدم یک اشاراتی میکردید. دوستانم گفتند استاد ما اینجا یک ارمنیتبار مسیحی داریم. بعد که فهمید من مسیحی هستم، نه تنها عذرخواهی نکرد؛ بلکه توجیه کرد که این چیزی است که در دین ما گفته شده تو هم اگر میخواهی عاقبت بهخیر شوی بیا و مسلمان شو.»
آمار دقیقی از جمعیت ارامنه در ایران وجود ندارد و در سرشماریهای ملی، ارمنیها از سایر مسیحیان تفکیک نشدهاند. بر اساس آمارهای غیررسمی پیش از انقلاب ۱۳۵۷، چیزی بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار ارمنی در ایران زندگی میکردند؛ اما جمعیت ارامنه ایران در سالهای اخیر بین سی تا شصت هزار نفر تخمین زده شده است.
هایک هوسپیان مهر درباره تعداد ارامنهای که امروز در مشهد زندگی میکنند، میگوید: «در حال حاضر ۲۱ خانواده ارمنی در مشهد زندگی میکنند. زندگی که چه عرض کنم، چون شرایط جوری است که حتی مردگان هم در آرامش نیستند. اما واقعا خیلیها اصلا نمیدانند مشهد ارمنی دارد و وقتی میشنوند که ارمنی هستم با تعجب میگویند اینجا چه میکنی؟»
او میگوید حتی گاهی گمان میکند همین ۲۱ خانواده ارمنی در مشهد تحمل نمیشوند و حکومت و دستگاه پروپاگاندا به اشکال مختلف میخواهد آنها را برای گرویدن به اسلام تحت تاثیر قرار دهد: «در حرم امام هشتم شیعیان یک رواق دارالرحمه داریم با آینهکاری هشتصد ساله که برای اقلیتهای دینی و خارجیها است. با یکی از دوستانم یکبار رفتیم آنجا را از نظر تاریخی ببینیم. دم در همه را میگشتند، من آنجا توضیح دادم که ارمنی هستم که اگر ممنوعیتی وجود دارد برای لمس یا موردی را باید رعایت کنم، بدانم. کسی که جیبها را میگشت، خیلی محترمانه زنگ زد برای من راهنما آوردند. یک آقای روحانی از این عمامهسفیدها هم بود که مثل بلبل ارمنی حرف میزد. یعنی همین که از من سوال کرد که اسم شما چیست، شروع کرد به ارمنی حرف زدن. میخواستم بگویم من ساکن همین شهرم و بیرون از اینجا دیدهام با ارمنی و بهایی و یهودی چطور تا میکنید.»
جداسازی مردم و نقض حقوق انسانی
در قانون اساسی ایران از ارامنه به عنوان یکی از «اقلیتهای مذهبی» نام برده شده و بسیاری آنها را به عنوان مهاجرانی که به ایران آمدهاند، میشناسند. اما هیچکدام از این گزارهها تعریف درستی از وضعیت ارامنه ایران بهدست نمیدهد.
هایک بر این باور است که حاکمیت در ایران با اهداف سیاسی آدمها را به گروههای کوچک جداافتاده از هم تبدیل کرده تا راحتتر حقوق انسانی را از آنها سلب کند: «این جداسازی و اقلیتسازیها نقض حقوق شهروندی را آسان میکند. بگذارید چند مورد از حقوقی را که از ما نقض شده و هیچکس ککش نگزیده است، برایتان بگویم. مشهد دبیرستان و راهنمایی ارامنه ندارد. من خودم در مدرسه مسلمانان درس خواندم. دبستانم را در مدرسه آریان بودم. میدانید مدرسه آریان که مخصوص ارامنه بود، امروز به چه محلی تبدیل شده؟ تبدیل شده به حسینیه خدیجه کبری. یعنی در این مشهد به این درندشتی که از این سر تا آن سرش سی کیلومتر است، یک جای خالی برای حسینیه خدیجه کبری وجود نداشت که اینها آمدند دبستان ارامنه را تغییر کاربری دادند؟ یا مثلا دور قبرستان ارامنه را یک دیوار بلندی کشیدهاند و روی دیوار هم با خط نستعلیق نوشتهاند، همانا دین در نزد خداوند فقط اسلام است. هیچکس اصلا نمیداند آنجا قبرستان ارامنه است. در یک مورد دیگر هم برای ساخت پارکینگ منطقه دو مشهد آمدند، بخشی از منطقه ارامنه را تصرف کردند و گفتند هیچ قبری اینجا نیست؛ اما در حین کند و کاو هفت تا تابوت از داخل همان یک تکه خارج کردند. هرچهقدر هم گفتیم به قبر مردگان تعرض شده، صدایمان به جایی نرسید.»
او با اشاره به تعطیلی برخی کلیساهای مشهد میگوید: «در حال حاضر از چهار کلیسای شهر مشهد سه تایش تعطیل شده و فقط کلیسای سنت کاترینای جدید فعال است. آنهم از شهر فاصله دارد و نزدیک به طرقبه است. یکی از کارهای هوشمندانهای که جمهوری اسلامی برای رصد کردن و کنترل کامل فعالیت اقلیتهای مذهبی در ایران انجام داده که قبرستانها و کلیساها را ثبت اثر ملی کرده، حتی کلیسای صلیب مقدس که در ورزشگاه آرارات ساخته شده و چهل سال بیشتر قدمت ندارد، ثبت اثر ملی شده؛ میدانید چرا؟ برای اینکه اگر خراب بشوند یا نیاز به تعمیر داشته باشند، شما اجازه نداشته باشید این کار را انجام بدهید و کار در دست میراث فرهنگی است. میراث فرهنگی هم عموما با بهانههایی مثل نداشتن بودجه عبادتگاهها را تعمیر نمیکند. نگهداشت هم که پیشکش. همین قبرستان ارامنه مشهد ثبت اثر ملی شد؛ اما حتی یک تابلو نداشت. تبدیل شده بود به پناهگاه معتادها. میامدند صلیبهای سنگی که سنگهای گرانیت ارزشمند و قدیمی بود را میکندند عکسها و قاب عکسها و شمعدانها را سرقت میکردند و هیچکس هم اقدام بازدارندهای نمیکرد.»
نمایندگان اقلیت در مجلس؛ ابزاری برای نمایش رواداری
به باور هایک سیاستمداران جمهوری اسلامی و ارزشیها و مدافعان جمهوری اسلامی روی مسئله به رسمیت شناخته شدن اقلیتها در قانون اسلامی مانور میدهند. او میگوید: «نماینده مجلس داشتن ما تبدیل شده به یک ابزاری برای پز رواداری دادن در جوامع بینالمللی. همین چند وقت قبل یک فردی از عربستان آمده بود به ایران و به ایرانیها توهین میکرد. بعد یکی از کاربرهای به اصلاح ارزشی در پاسخ به او گفته بود که ما در کشورمان مسیحی و یهودی و زرتشتی داریم و سالها است داریم با هم زندگی میکنیم و اینها آنقدر محترم هستند که حتی در مجلس نماینده دارند. من گفتم خب حرف حساب میزند. رفتم کمی در صفحهاش گشت زدم و دیدم بله، همین آقا در پاسخ به یک نفر که از اسراییل طرفداری کرده، نوشته خفه شو، جهود سگ. ببخشید که من این را بازگو میکنم، هدفم این است که بگویم همین آدم که بالاتر پز نماینده داشتن ما را میداد. برای نمایش چهره رحمانی از حکومت دقیقا همان کاری را انجام میدهد که هیتلر و همپیمانان او در آلمان انجام میدادند.»
گلایه نوکیشان مسیحی: ما را در کلیسای ارامنه نمیپذیرند
بسیاری از نوکیشان مسیحی فارسیزبان در ایران عموما از اینکه در جامعه ارامنه و مسیحیان پذیرفته نمیشوند، گلایه دارند. هایک هوسپیان مهر این موضوع را تایید میکند؛ اما میگوید پیش از انقلاب در این مورد هم انعطاف بیشتری وجود داشته است: «کلیساهای ارمنی کلیساهای قومی-نژادی هستند. این یک نکته منفی است؛ اما پیش از انقلاب این طوری نبوده. ما حتی در قبرستان ارامنه مشهد قبر نوکیشان مسیحی داریم که یکی از مشهورترینهایش آقای جعفر سلطانی هستند که اصلا از اسم و فامیلشان مشخص است که ایشان مسلمانزاده بودهاند. اما بعد از انقلاب و جرمانگاری تغییر مذهب، بیشتر کشیشها از این میترسند که به اتهام تبلیغ علیه نظام و تبلیغ دین مسیحیت و گمراه کردن مسلمانان علیهشان پروندهسازی بشود. شاید باورتان نشود، چند سال قبل در شب کریسمس مقابل کلیسا یک پسر مثلا هفده-هجده ساله آمد و از من پرسید شما مسیحی هستی؟ گفتم بله! گفت میشود همراه شما بیایم داخل کلیسا؟ من تازه مسیحی شدم. گفتم چه شد؟ مسیحی شدی؟ گفت این آخوندها حرف هزار سال پیش را میزنند، من برای این مسیحی شدم. من به شوخی گفتم اینها که بدترند اینها حرف دوهزار سال پیش را میزنند. این بچه راهش را کشید و رفت. ولی من بعد به خاطر همین یک جلسه احضار شدم که شما فلان روز داشتی یک نفر را به کلیسا میبردی. من گفتم آقا من یک کاری کردم که تا ابد رو به قبله، رو به کعبه برای شما نماز خواهد خواند و مسیحی نمیشود. میخواهم بگویم که خیلی تحت نظارت و رصد هستند؛ هم شهروندان مسیحی و هم کلیساها.»
این شهروند ارمنی دلیل دیگر عدم پذیرش نوکیشان مسیحی در عبادتگاههای ارامنه را مسئله زبان میداند. او میگوید همه نیایشها و مراسم به زبان ارمنی برگزار میشود: «زبان ارمنی مثل انگلیسی زبان سادهای نیست. زبان پُرتکلف و سختی است. به همین خاطر حتی اگر نوکیشان فارسیزبان هم در کلیساهای ارامنه پذیرفته شوند، عملا متوجه نیایشها نخواهند شد.»
ناراحتی؟ برو ارمنستان
ارامنه ایران، به زبان ارمنی خود را «ایراناهایر» یعنی ارمنیِ ایران مینامند. اگرچه بیشتر ارامنه ساکن ایران مسیحیان ارتدوکس پیرو کلیسای گریگوری هستند، اما هویت آنها بیشتر از مذهب، متاثر از تبار ارمنی آنها است. هایک هوسپیان مهر میگوید بارها وقتی درباره نقض حقوق شهروندی و مشکلات موجود در جامعه در دانشگاه یا فضای مجازی اظهار نظر کرده است، با برخورد دلسرد کنندهای مواجه شده است: «به من میگویند ناراحتی جمع کن برو ارمنستان. من همیشه میگویم من ایرانی هستم، چرا باید به ارمنستان بروم؟ ما فقط تبارمان ارمنی است. اینها نقش ارامنه را در فرهنگ و هنر ایران نمیدانند. مارتیک را به یاد بیاورید. ویگن را بشنوید اینها در ترانههایشان بیشتر از ایران خواندهاند یا از ارمنستان؟ حتی اشعار مهدی اخوان ثالث را بخوانید. او در شعر مشهور زمستان از مسیحای جوانمردی یاد میکند که کافهای داشته حول و حوش باغ ملی و خطاب به او میگوید: «مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین، هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...دمت گرم و سرت خوش باد، سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای...»
او در پاسخ به این پرسش که چطور با تبعیضهایی که به دلیل عضو جامعه ارمنی بودن بر او تحمیل شده، کنار میآید و روحیه طنزش چگونه به کمکش آمده است، میگوید: «سکوت نمیکنم، البته که تبعاتی هم برایم دارد. بعضی از مردم ایران فکر میکنند ما مهاجرانی هستیم که یک روزی باید به ارمنستان برگردیم؛ اما این طوری نیست. همکلاسیهای من بارها گفتهاند شما که توی ارمنستان ویزا دارید، بهتان شناسنامه ارمنی میدهند، چرا نمیروی آنجا زندگی کنی؟ در حالی که این طور نیست. الان من ارمنی ایرانی اگر بروم به ارمنستان و تقاضا کنم که آنجا اقامت کنم با شمای مسلمان فرقی ندارم. تنها امتیازی که دارم این است که زبانشان را میدانم و همکیش هستیم. اما آنها ما را خارجی میدانند. یکجورهایی از اینجا رانده و از آنجا مانده!»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر