در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولت کشورهای محل اقامت خود، تحسین میشوند. اما بسیاری از این پزشکان و پرستاران که در ایران درس خوانده و خدمت کردهاند، پس از انقلاب اسلامی بیکار و از تحصیلات دانشگاهی محروم شدهاند و سهم بسیاری از آنها هم چوبههای دار و جوخههای آتش بوده است.
جرم این پزشکان، پرستاران و دیگر اعضای کادر درمان، باور به دینی بوده است که حاکمان جمهوری اسلامی آن را «ضاله» میدانستند. «ایرانوایر» در مجموعه روایتهایی، به زندگی بعضی از پزشکان و پرستاران بهایی ایرانی میپردازد. سرگذشت دکتر «ضیاءالله احراری» را در این بخش میخوانید.
شما هم اگر اعضای کادر درمان بهایی را میشناسید و روایت دستاولی از زندگی آنها دارید، با «ایرانوایر» تماس بگیرید.
***
«شماره ۷۳۷۶/ ۶
تاریخ ۱۶ دی ۱۳۶۰
«بسمه تعالی...
جناب آقای دکتر احراری، رییس داروخانه بیمارستان حافظ
بدین وسیله از مساعی جنابعالی در خصوص تهیه و ساخت قرص کربنات لیتیوم که مورد استفاده بیماران روانپزشکی قرار گرفته است، قدردانی میشود.
دکتر رضا قریب
رییس دانشکده پزشکی و دبیر شورای مدیریت جهاد پزشکی»
این تقدیرنامه زمانی به دست دکتر «سیدضیاءالله احراری» رسید که در زندان «عادلآباد» شهر شیراز محبوس بود. چند ماه بعد، این داروساز ۴۹ ساله به اتهام پیروی از آیین بهایی اعدام شد.
ضیاءالله احراری، متخصص داروسازی از ایتالیا با تهیه و ساخت قرص کربنات لیتیوم که مورد نیاز شدید گروهی از بیماران روانپزشکی است، توانست گام مهمی در بخش پیشگیری و درمان بیماری «مانیا» (شیدایی) در کشور بردارد.
آغاز جنگ ایران و عراق، تحریم و اجرای طرح ژنریک، واردات دارویی کشور را به شدت کاهش داده بود، به طوری که ورود کربنات لیتیوم کلاً قطع شده بود. در آن زمان، دکتر احراری با استفاده از دانش و تجربهاش، در سختترین شرایط کاری، به عنوان نخستین ایرانی به تولید و ساخت این دارو در داخل کشور اقدام کرد.
تولید داروی کربنات لیتیوم مورد توجه و قدردانی وزیر بهداری وقت قرار گرفت ولی با دستگیری و اعدام دکتر احراری، همه خدمات او به جامعه عمدا نادیده گرفته شد.
تولد و تحصیلات
سیدضیاءالله احراری، فرزند «جلال» و «خاتون جان»، اردیبهشت ۱۳۱۲ در دهستان «سورمق»، از توابع شهرستان «آباده» به دنیا آمده بود. او تا کلاس نهم را در آباده گذراند و پس از فوت پدرش، به آبادان، نزد برادر خود «کمال» رفت. سیدضیاءالله تحصیلات خود را در دبیرستان «رازی» آبادان تا اخذ دیپلم ادامه داد. پس از پایان تحصیلات متوسطه، به خرمشهر رفت و در شرکت آرایشی و بهداشتی «فیروز» شروع به کار کرد.
ضیاءالله تا سال ۱۳۴۱ در شرکت فیروز مشغول به کار بود، سپس به کشور ایتالیا مهاجرت کرد و در شهر «مانتوا» ساکن شد.
شرکت فیروز از جمله شرکتهای تحت تملک «حبیبالله ثابت»، کارآفرین مشهور بهایی بود که با مشارکت کمپانی بزرگ داروسازی دنیا به نام «جانسون اند جانسون» در ایران تاسیس شد.
شاید یکی از دلایل علاقه دکتر احراری به داروسازی، از کار در این شرکت ناشی شده بود. شرکت فیروز تا پیش از انقلاب اسلامی، بزرگترین تولید کننده محصولات بهداشتی کودکان در خاورمیانه به شمار میرفت. این شرکت پس از انقلاب به مصادره بنیاد مستضعفان و جانبازان درآمد.
در سال ۱۳۴۵، احراری پس از سه سال سکونت در ایتالیا، برای دیدار فامیل به ایران بازگشت. در این سفر، او با یک خانم بهایی به نام «منیژه گلشن» آشنا شد و دو طرف تصمیم به ازدواج گرفتند. این زوج جوان پس از ازدواج، به ایتالیا بازگشتند ولی این بار در شهر «تریسته»، در شمال شرقی این کشور ساکن شدند.
ضیاءالله در سن ۳۳ سالگی، تحصیل در رشته داروسازی را در این شهر شروع کرد و پس از حدود شش سال، با اخذ درجه دکترا از دانشگاه تریسته فارغالتحصیل شد.
پس از پایان تحصیلات دانشگاهی در سال ۱۳۵۰، دکتر احراری به همراه همسر و فرزند تازه متولد شدهاش به ایران بازگشتند. دکتر احراری نمیخواست در ایتالیا بماند زیرا معتقد بود تحصیلات و دانش او باید در راه خدمت به کشورش، ایران صرف شود. خانواده احراری خرمشهر را برای سکونت و کار برگزیدند. او با مدرک دکترای داروسازی از یک دانشگاه معتبر، امکان کار و پیدا کردن شغل در تهران و شهرهای بزرگ ایران را داشت اما کمک به مردم محروم جامعه، اولویت نخست دکتر احراری بود.
پس از انقلاب
در سال ۱۳۵۸، خانواده احراری از خرمشهر به شیراز نقل مکان کردند. در شیراز، دکتر احراری در داروخانه «بیمارستان حافظ» که زیر نظر «دانشگاه شیراز» بود، به عنوان مدیر داروخانه و داروساز استخدام شد. دکتر سیدضیاءالله احراری فردی صبور، خوش خلق و بسیار منظم بود. او معتقد بود بیمار نباید برای گرفتن دارو معطل شود، به همین دلیل ترتیبی داده بود تا نسخه مریضها به سرعت و دقیق، پیچیده و به موقع به آنها تحویل داده شود. داروهای بیماران منزل هم بدون تاخیر و در زمان مشخص شده به دست آنها میرسید. خوش برخوردی، دقت و گوش دادن به مشکلات و حرفهای مراجعین، شاخصه دکتر احراری در کارش بود.
کمبود دارو یکی از مشکلات عمده دوران جنگ به شمار میرفت. در این دوران، آنهایی که دچار بیماریهای خاص بودند، بیش از سایر بیماران از فقدان دارو رنج میبردند چون واردات حداقلی دارو توسط دولت، بیشتر بر داروهای عمومی بود. در همین دوران بود که دکتر احراری برای حل مشکل کمبود داروی کربنات لیتیوم بیماران بخش اعصاب و روان بیمارستان، تولید و ساخت این دارو را برای نخستین بار در کشور آغاز کرد.
۲۷ فروردین ۱۳۶۱، احضاریهای از طرف دادگاه به دست دکتر احراری رسید. او بدون این که به کسی اطلاع دهد، به مرتب کردن و تنظیم کارهایش پرداخت تا در صورت بازداشت، مشکلی پیش نیاید. روز ۳۱ فروردین به همسرش گفت او را به دادگاه انقلاب شیراز احضار کردهاند. همسرش به او اصرار کرد تا وقت باقی است، از آن جا برود چون برایش پروندهسازی خواهند کرد و گرفتار خواهد شد ولی دکتر نپذیرفت و با همراهی برادرش به دادگاه انقلاب رفت. چند ساعت بعد، برادرش به منزل بازگشت و به همسر دکتر گفت او از داخل دادگاه یادداشتی فرستاده که بر آن نوشته بود: «برادران با من کار دارند، شما به منزل برگردید.»
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شیراز از نخستین نقاطی بود که بهاییان به شدت مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. یکی از مهمترین مراکز زیارتی بهاییان دنیا و منازل اطرافش، در کوچه «شمشیرگرها» مصادره و تخریب شدند. ۲۰۰ منزل مسکونی بهاییان به آتش کشیده و ساکنانش آواره شهرهای دیگر شدند.
تا پیش از ورود دکتر احراری به شیراز، شش شهروند بهایی به اتهام پیروی از این آیین در شیراز به جوخه اعدام سپرده شده بودند. مسوولین قضایی، اداری و امنیتی شهر برای به اسلام آوردن بهاییان از هر حربهای استفاده میکردند. اخراج از کار، مصادره اموال و منزل مسکونی، مسدود کردن حسابهای بانکی و بازداشت از جمله روشهایی بود که برای مسلمان کردن بهاییان استفاده میشد. هیچ مسوولی در شیراز حاضر نبود به صدای بهاییان شهر گوش فرا دهد و شکایت آنها به هیچ جا نمیرسید. دولت و مقامات قضایی کشور هم پاسخگوی ظلم و ستم روا شده بر بهاییان شیراز نبودند.
وضعیت جامعه بهایی این شهر به گونهای بود که اگر فردی بهایی دستگیر میشد، خانوادهاش دیگر امیدی به بازگشت او نداشتند. در چنین شرایطی، دکتر احراری نخستین فرد بهایی در شیراز بود که به دادگاه احضار شد زیرا تا پیش از بازداشت او، بهاییان زندانی در خیابان یا منازلشان دستگیر شده بودند. دکتر وقت کافی داشت تا شهر را ترک کند یا به محل امنی برود ولی تصمیم گرفت خود را معرفی کند و به قول خودش، خود را تسلیم مقدرات الهی کرد.
دکتر سیدضیاءالله احراری هفت ماه تا اجرای حکم اعدام در زندان عادلآباد زندانی بود. او در طی این مدت برای مسلمان شدن تحت انواع شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفت. یکی از همبندیهای دکتر احراری تعریف کرده که روزی دکتر در زندان مشغول دعا خواندن بوده است که یکی از پاسدارها او را دیده و گزارش داده بود. چند دقیقه بعد، دکتر را از بلندگو به انتظامات فراخوانده و تعدادی ضربات شلاق به کف دستش زده بودند. (نقل قول از کتاب «جنود ملکوت»، نوشته «مهری وحدت حق»)
حاکم شهر شیراز، حجتالاسلام «قضایی» بود. او از فروردین ۱۳۶۱ تصدی این شغل را بر عهده گرفته بود. احکام اعدام و زندان دهها شهروند بهایی شیرازی در دوره او صادر شدند. قضایی هر زندان بهایی را که در دادگاه ملاقات میکرد، به او میگفت که دو راه پیش رو دارد؛ اسلام یا اعدام.
اعدام به دلیل اعتقاد به آیین بهایی
در هفتم شهریور ماه، دادگاه سیدضیاءالله احراری برگزار شد. حاکم شرع، اسلام یا اعدام را به او پیشنهاد داد که چون دکتر احراری حاضر به ترک عقیدهاش نشد، قاضی حکم را صادر و پرونده را جهت تایید، به شورای عالی قضایی ارسال کرد.
۲۸ آبان، احراری در دیدار با همسرش، از صدور حکم خود اظهار بیاطلاعی کرد. دو روز بعد، ۳۰ آبان ۱۳۶۱، خانواده یک فرد بهایی دیگر به نام «اوجی» که یک هفته قبل از آن تاریخ اعدام شده بود، هنگام شناسایی جسد او در پزشکی قانونی، با جسد ضیاءالله احراری نیز مواجه شدند. بلافاصله به خانواده احراری خبر اعدام دکتر را دادند. روز بعد، آنها جسد او را پس از شناسایی از پزشک قانونی تحویل گرفتند و با پرداخت ۱۰ هزار تومان به دادگاه، ضیاءالله احراری را در گورستان بهایی شیراز دفن کردند.
این پایان زندگی یک متخصص ایرانی بود که به دلیل یکی نبودن اعتقادات مذهبی او با حاکمان جمهوری اسلامی، به جوخه دار سپرده شد. دکتر احراری میتوانست در خارج از سرزمین مادری خود کار کند و زندگی راحتی داشته باشد ولی خدمت به هموطنانش را بر رفاه خودش ترجیح داد و به ایران بازگشت. دکتر احراری با آنکه هنوز دهه ۴۰ زندگی خود را میگذراند و بسیار مورد توجه مسوولان درمانی استان و بیماران بود، تنها و تنها به جرم بهایی بودن اعدام شد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر