«دوران سربازی به ما میگفتند اگر میخواهی راحت فرار کنی، سعی کن دژبان تو را نشناسد. من دوست ندارم دژبانها خیلی خوب محمد بنا را شناخته باشند.»
این جمله «محمد بنا» است؛ سرمربی کشتی فرنگی ایران که تاریخ را به سیاق خودش مینویسد. آنچه او در کتاب زندگی شخصی و سرنوشت کشتی ایران نوشته، لبریز است از شکست، پیروزیهای تکرارنشدنی، کامیابیها و بلافاصله ناکامیها.
محمد بنا، بار دیگر، کشتی فرنگی ایران را در رقابتهای المپیک به سکو و مدال رساند. تا پیش از حضور محمد بنا به عنوان سرمربی تیم ملی فرنگی ایران، سهم ایران از مدالهای این رشته در المپیک فقط یک نقره و یک برنز بود. پس از او اما هیچ دورهای بدون مدال به ایران برنگشتهایم.
***
نخستین مدال ایران در رقابتهای کشتی فرنگی را «محمد پذیرایی» در المپیک ۱۹۶۰ رم به گردن انداخت؛ روی سکوی سوم ایستاد و برنز گرفت.
۱۲ سال بعد، «رحیم علیآبادی» در المپیک ۱۹۷۲ مونیخ به مدال نقره رسید. سهم ایران تا سال ۲۰۱۲ از مدالهای کشتی فرنگی در رقابتهای المپیک، همین دو نشان بود و بس. اما المپیک لندن که به پایان رسید، اتحادیه جهانی کشتی به محمد بنا، سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران لقب «آقای خاص» داد. لقبی که پیش از این برای «ژوزه مورینیو»، مربی پرآوازه فوتبال جهان استفاده میشد.
سه مدال طلا «حمید سوریان»، «امید نوروزی» و «قاسم رضایی» ایران را تبدیل به قطب کشتی فرنگی جهان کرد. برای اولین بار ایران نشان طلای المپیک را در کشتی فرنگی المپیک به دست آورد و این محصول تلاش مردی بود که ۱۰ سال پیش از آن روزها، نه جایی در زادگاهش داشت و نه جایی در سرزمینی که به آن مهاجرت کرده بود.
محمد بنا، زاده محله «عارف» بود؛ بخشی از جغرافیای تهران. برخی واژهها که مرتبط با همان نقطه از نقشه جغرافیای زادگاهش است، او را به دوران کودکی و نوجوانی پرت میکند؛ «دروازه دولاب»، «شهباز»، «شکوفه» و «قهوهخانه نصرت».
این آخری اما دیوانهاش میکند. مجنون شعرهای «نصرت رحمانی» بود. در نوجوانی میرفت، پای میز رحمانی در قهوهخانه محبوب نصرت مینشسته که شاعر دگراندیش شعری بگوید و او روی کاغذ بنویسد.
سال ۱۳۹۱ به نگارنده گفته بود که در کودکی، از دوگانگی شخصیت، رنج میبرد. از این که لحظاتی شرارت داشته، لحظهای بعد گوشهگیر و افسرده میشد. گفته بود وقتی به جوانی رسید، زمانی که گوشهایش روی تشک کشتی شکست و مردم و رهگذرها به صورت زخمی و گوشهای شکستهاش نگاه میکردند و میترسیدند، فهمید که باید برداشت جامعه از خودش را پس بزند.
آنچه سالها در خفا نگه داشت، مدتی حل شدن و هضم شدن در پروپاگاندای جمهوری اسلامی بود. همان سال ۱۳۹۱ از عضویتش در «کمیته انقلاب اسلامی» گفت. از اینکه پایههای بسیج محله را بنا کرد، اعزامهای داوطلبانه بچههای محل به جبهه را راه انداخت و برخورد با آن چه را انقلاب «مفسد اجتماعی» میدانست، در پیش گرفت.
محمد بنا در همان مصاحبه از حس و حال آن روزهای خود گفته بود: «دههها و سالها گذشته و همه انقلابیون از انقلاب حرف زدند. انقلاب برای یک جوان که آن روزها کمی کمتر از ۲۰ سال سن داشت و مذهبی بود، میتوانست هزار و یک معنی داشته باشد. همه معانیاش هم مثبت بود. غیرطبیعی نبود که من با سیل همراه نشوم.»
جنگ که تمام شد، او از «انقلاب»، رفت به سمت «آزادی». سفرش بدون بازگشت بود؛ مهاجرت و پناهندگی. ۱۶ سال در آلمان زندگی کرد، اما نه مانند هر شهروند ایرانی دیگری که وارد خاک اروپا شده است.
گفته بود هدفش از سفر به آلمان، «زندگی سالم» بود، اما یک بار اشتباه کرد و به قعر چاه افتاد.
محمد بنا هرگز در شفاهیاتش از آنچه «قعر چاه» میخواند، به صراحت نگفته است. او در آلمان به شش سال زندان و بعد بازگشت به ایران محکوم شد: «بعد از آن که تمام شد، به ایران برگشتم. همان دوست و دشمنهای قدیمی، آن چاه لعنتی را پتک کردند، کوبیدند توی سرم. وقتی برگشتم، آقایان گفتند وقتی ما زیر موشک باران صدام بودیم، بنا داشت توی آلمان کثافتکاری میکرد. آخر نامردها، بیمعرفتها، نالوطیها، من تا بعد از جنگ هم که ایران بودم. من خودم زیر موشکباران بودم.»
محمد بنا پیش از زندان با زنی سوئدی ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «مریم» شد. وقتی در زندان بود، به او خبر رسید که همسرش او را ترک کرده است. سرپرستی مریم را به مادرش داده بودند.
«ناصر نوربخش»، مربی کشتی فرنگی و رفیق سالهای دور محمد بنا درباره او گفته بود: «یک دستفروش خودفروخته و فاسد از اروپا به ایران برگشته و شما میخواهید آینده ورزشکاران مملکت را دست او بدهید؟»
به ایران که برگشت، در نخستین محاوره خود با «محمدرضا یزدانیخرم»، رییس وقت فدراسیون کشتی گفته بود که از ایران فقط جایی برای فرار و فراموشی میخواهد. محمدرضا یزدانیخرم اما میان سیل انتقادات و هجمهها، او را سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران کرد.
محمد بنا اما اولینها را به نام خودش ثبت کرد؛ برای اولین بار کشتی فرنگی ایران را در روسیه به قهرمانی جهان رساند. برای اولین بار با سه طلای المپیک از لندن به تهران برگشت. برای اولین بار «حمید سوریان» را قهرمان المپیک کرد و برای اولین بار یک مربی فرنگی ایرانی، (خودش) مربی سال جهان شد.
پس از المپیک لندن، از سمت خود استعفا داد و مدعی شد امکانات کافی برای ادامه مسیر قهرمانی وجود ندارد. تا این که مهرماه سال ۱۳۹۴ و به دلیل ناکامیهای پیاپی تیم فرنگی، این بار «رسول خادم» موفق شد وزارت ورزش را برای بازگشت محمد بنا متقاعد کند. وزارت ورزش دولت «حسن روحانی» هرگز میلی به حضور محمد بنا نداشت.
بازگشت او، این بار با شکست همراه شد. او و تیمش بدون هیچ مدال طلا، بدون هیچ نشان نقره و فقط با دو مدال برنز به ایران بازگشتند. همین دو برنز تا قبل از المپیک لندن، پیروزی بزرگ ورزشی محسوب میشد، اما باز هم او زیر فشار و نقد قرار گرفت.
اشکهای محمد بنا پس از ناکامی در المپیک ریو و خارج از سالن کشتی، بارها در رسانههای جهان منتشر شد.
۱۷ شهریور ۱۳۹۹ خبر استعفای محمد بنا در یک گروه واتساپ به رسانهها درز کرد. سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی، استعفای خود را نه به صورت مکتوب و به فدراسیون کشتی، که در یک پیام در گروه واتساپ که از ملیپوشهای کشتی و کادر فنی تیم ملی ساخته شده بود، نوشت.
«خبرگزاری ایسنا» خبر داد که او دلیل استعفای خود را در یک جمله کوتاه خلاصه کرده است: «سنم بالا رفته و دیگر نمیکشم.»
با این وجود فدراسیون کشتی اجازه خروج او از تیم ملی ایران را نداد.
سهم کشتی فرنگی ایران از سالهای مربیگری محمد بنا از المپیک، تاکنون ۳ مدال طلا و ۳ مدال برنز در سه دوره المپیک بود. او قطعا با محمدرضا گرایی هم یک مدال به کارنامهاش در المپیک توکیو اضافه خواهد کرد؛ شاید نقره، شاید طلا.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر