تجمعات مردمی در اعتراض به بیآبی و سوء مدیریت مسوولان از شب ۲۴ تیر ۱۴۰۰ در خوزستان آغاز و در دستکم ۴۱ شهر برگزار شدهاند. ۲۶ شهر از این تعداد در استان خوزستان هستند و مابقی در استانهای همجوار، تهران، مشهد، کرج، اردبیل و تبریز.
تا لحظه تنظیم این گزارش، منابع محلی به «ایرانوایر» خبر دادهاند بیش از یکهزار شهروند خوزستانی بازداشت شدهاند. ۸۰۰ نفر به زندان «شیبان» انتقال یافته و مابقی در اردوگاههای نظامی و بیمارستان صحرایی نگهداری میشوند. هویت ۱۷۱ نفر از آنها بر اساس گزارش «هرانا» مشخص و حداقل ۱۳نفر هم در جریان اعتراضات کشته شدهاند که هویت آنها محرز شده است.
میشود گفت مسایل مربوط به خوزستان، یک مساله بلندمدت است و مربوط به امروز و دیروز نیست. «ناصر کرمی»، اقلیمشناس به همراه «پیمان شجیراتی»، فعال کارگری، دو میهمان «اتاق اصناف» «ایرانوایر» در «کلابهاوس» بودند تا به پرسشهای «ایرانوایر» پاسخ دهند.
در ادامه مباحث مطرح شده توسط آنها، «منصور سهرابی»، پژوهشگر بومشناسی و محیطزیست و همجنین «مهدی کوهستانینژاد»، مشاور اتحادیههای جهانی کار هم در بحث مشارکت کردند. جزییات کامل این جلسه از این لینک قابل شنیدن است.
چهقدر تبعیض قومی و مدیریتی در خوزستان دلیل اعتراضات این روزها است؟
ناصر کرمی گفت: «شما میگویید تبعیض قومی، من میگویم همه جا هست. بعد باید قوم را تعریف کنیم. تبعیض قومی و نسبت آن با جغرافیای خوزستان و مساله آب را تعریف کنیم. بعد اگر بدانیم یک تعریف و ذهنیت مشترکی داریم، در مورد آن صحبت کنیم. متاسفانه ماجرای آب، مثل حکایت فیل در تاریکی است که هر کس گوشهای ایستاده است و میگوید اصل قضیه همین جا است. گروهی با سد میجنگند به هوای این که مساله اصلی است، گروهی با انتقال آب و گروه دیگری با تبعیض قومی. به طور خلاصه، کلی سوءتفاهم وجود دارد.
من چون روی توتالیتریسم کار میکنم، میگویم آنچه که جان توتالیتریسم را تشکیل میدهد، چیرگی است. هر پدیدهای که بخواهد بر یکی دیگر چیره شود، توتالیتاریسم در میآید. من جغرافیا خواندهام؛ یک بخش آن از جایی میآید که من اقلیمشناسی را خیلی مبنا قرار میدهم. خب به طور طبیعی، یک بخشی هم از جایی میآید که من خوزستانی هستم. من نمیتوانم از احاطه این سه ماجرا به قول معروف فرار کنم. در مورد تبعیض قومی، من این مساله را مطلقا رد میکنم. در تبعیض قومی، باید اول تعریف قوم را بگوییم، بعد نوع تبعیض. این که حکومت ایران سیستماتیک و تعمدا آب را در دسترس داشته باشد و بگوید عمدا به سوی سکونت یک قوم نرود، من چنین چیزی را اصلا و ابدا حس نمیکنم.»
نقض حقوق اقلیتهای دینی
این اقلیمشناس در ادامه افزود: «ممکن است حکومت به دلایل دیگری حقوق اقوام را نقض کند؛ به دلایلی مثل اقلیتهای دینی. من وارد این بحث نمیشوم. اما در مساله خوزستان، قطعا جغرافیای بیآبی و مساله کنونی از نظر جغرافی خیلی معنادار است ولی از نظر قومی معنادار نیست. چرا؟ ببینید در خوزستان منابع آبی از شرق به سمت غرب میروند و از شمال به سمت جنوب. هیچ منبع آبی از غرب به سمت شرق نمیآید. هیچ منبع آبی از جنوب به سمت شمال نمیآید. وقتی ما میگوییم مصرف بی رویه وجود دارد، هر چه شما از شمال به سمت جنوب و از شرق به سمت غرب بروید، اول کمیت منابع آب کمتر میشود؛ یعنی رودخانه کرخه از شمال و بالای اندیمشک به خوزستان وارد میشود. این رودخانه، ۲۰۰، ۳۰۰ کیلومتر پایینتر، وقتی به هورالعظیم میرسد، خیلی از حجمش کمتر میشود.
دوم، کیفیت آن هم تغییر میکند. مساله فاضلاب و پساب کشاورزی را هم داریم. این آب وقتی از شرق به غرب و یا از شمال به جنوب میرسد، تبدیل میشود به یک فاضلاب عمیق در حال حرکت. حالا نکته این است که ساکنان شرق خوزستان عمدتا بختیاری هستند. در شمال خوزستان، در شوشتر، دزفول و... یا بختیاری هستند یا اقوام قدیمی ساکن خوزستان. ولی لبه غربی استان، یعنی سوسنگرد، شادگان و امیریه به طرف پایین تا جنوب مثل خرمشهر و... اکثریت جمعیت عرب هستند. این نکته باعث میشود هموطنان عرب ما بیشتر تحت تاثیر این ماجرا قرار بگیرند.»
وابستگی مردم به منابع طبیعی
ناصر کرمی به دو نکته مهم دیگر اشاره کرد: «در شهرهای مرکزی و شهرهای بزرگ، وابستگی مردم به منابع طبیعی کمتر است؛ یعنی مردم بیشتر کارگر، کارمند و... هستند. بههمین خاطر، طبیعی است وقتی تو وابستگی به منابع طبیعی داری، یعنی شغلت گاومیشداری یا کشاورزی است، موقعی که مشکل منابع طبیعی پیش بیاید، بیشتر آسیبپذیر هستی. به همین دلیل، این که یک شکل تعمد سیستماتیک و از طرف حاکمیت باشد را رد میکنم. حالا ممکن است گروهی این تبعیض قومی را به انتقال آب اصفهان و یزد و کرمان و... مرتبط بدانند.»
چه قدر این تبعیض، مذهبی است؟ چه قدر مشکلات محیط زیستی است؟
این استاد دانشگاه معتقد است: «به جمهوری اسلامی هر نوع تبعیض مذهبی که بگویید، میچسبد. خودشان هم میگویند جمهوریاسلامی آمده است تا پرچم یک مذهب را در کاخ سفید برافرازد. بقیه مذاهب هم که بدبخت و گمراه هستند و به جهنم میروند، پس خونشان مباح است و حالا اگر آب به آنها نرسد، موضوع مهمی نیست! با این قاعده میشود تعریف کرد که شاید بدش نیاید آب به کردستان یا سیستان و بلوچستان نرسد.
من این را به عنوان یک نظر قطعی نمیگویم ولی از این دُم بریده بر میآید. اما این که جمهوری اسلامی هدف قومی داشته است، هدف نژادپرستانهاش برای من قابل اثبات نیست. از این جهت ممکن است پروژهای توسعهای در مناطق مرزی که مثلا سنی مذهب هستند، خیلی کمتر پیگیری شده باشد. در بحث تبعیض محیط زیستی یا تبعض اقلیمی، خوب دستی وجود دارد و بحثهایی هم گفته میشود.
موضوع گرمایش جهانی هم یک مساله جدی است؛ این که اصلا گسترش این مشکلات محیطزیستی، شکل جدیدی از شکاف طبقاتی و شکاف اقتصادی در جهان ایجاد کرده است. یک مناطقی فقیرتر میشوند و یک مناطقی پولدارتر. هویتهای نسبی جغرافیایی تغییر میکنند. به همان نسبت هم گفته میشود در برنامه تطبیق دادن جهان، اول برویم سراغ آنهایی که بیشتر قربانی شدند.
دوم، مسوولیت بیشتری را بدهیم به آنهایی که بیشتر عامل بروز این وضعیت هستند. بههمین خاطر، در توافقنامههای اقلیمی سعی میکنند این دو هدف که به عدالت اقلیمی منجر و باعث کاهش تبعیض اقلیمی و محیط زیستی میشوند را در نظر بگیرند.
در این که شرایط محیطزیستی در ایران مزیتهای نسبی جغرافیای ایران را تغییر دادهاند، شکی نیست. کسانی که دشتنشین بودند، به نسبت شهرنشینها بیشتر متضرر شدهاند. اگر عشایر یا کشاورز بودهاید، کل مزیت چند هزار ساله شما به این یارانه وصل است. اگر یارانه ندهند، شما هیچ چیز ندارید. در دامداری هم همینطور. در دامداری بیرویه، چرای بیشتر از ظرفیت مراتع باعث فرسایش خاک و بیابانزایی شده است. با وجود اینها، دامداران سنتی، عشایر و اینها مردم بسیار فقیری هستند. اینها بیشتر تحت تاثیر تحولات اقلیمی و محیط زیستی قرار میگیرند تا کسی که کارمند دولت است.»
ریاضت ملی با نگاه به مساله آب
دکتر کرمی در ادامه افزود: «زمانی که آقای [حسن] روحانی تازه رای آورده بود، یک چیزهایی هنوز ته ذخایر صندوق ارزی وجود داشت، تحریم هم هنوز شروع نشده بود و من فکر میکردم خانم [معصومه] ابتکار هم میداند مساله اصلی محیطزیست در ایران چیست. آن موقع گفته بودم که شما باید به یک برنامه ریاضت ملی با نگاه به مساله آب بپردازید؛ یعنی قیمت آب بالا برود. در توزیع و مدیریت آب هم به یک جراحیهای دردناک تن بدهیم. حتی گفته بودم آقای روحانی! شما الان رای آوردهای، این کار، دو سال دردناک است و درد و رنج و شورشهای محدود راه میاندازد ولی بعد از دو سال، آثار خوبش معلوم میشود و با تبلیغات میشود به مردم گفت ما به چه دلایلی این کار را میکردیم؛ بعد شما چهار سال دیگر در ایام انتخابات میتوانی سربلند بگویی من این کار را کردم. ولی آقای روحانی نکرد. چرا؟ چون آقای روحانی خیلی آدم دوری است نسبت به مباحث محیط زیست و... . همین چند روز قبل در مورد دریاچه ارومیه صحبت کرد که معلوم بود به طور مطلق این آدم هیچوقت در زندگی خود به محیط زیست فکر نکرده است.»
یارانه کشاورزان ممنوع الکشت
به باور کرمی، وضعیت امروز خوزستان هشت سال پیش کاملا قابل پیشبینی بوده است: «میتوانستند به سمتی بروند که کاملا وضع را کنترل کنند. یادم هست گفته بودم که شما میتوانید به نیمی از کشاورزی موجود اجازه کشاورزی ندهید. در عوض، شهرنشینها که یارانه میگیرند را دیگر یارانه ندهید. ولی یارانه کشاورزان ممنوع الکشت را دو برابر کنید.
در آن موقع، سال ۱۳۹۲، فکر کنید دو برابر یارانه یک خانوار پنج نفری میشد نفری ۹۰ هزار تومان. آن موقع میشد کشاورز را راضی کرد ماهی ۵۰۰هزار تومان بگیرد و کشاورزی نکند اما متاسفانه توجه نکردند و این شکاف عمیقتر شد. دیگر به این راحتی نیست که بخواهیم ریاضت بکشیم، خیلی بیشتر از ریاضت احتیاج داریم.»
سرمایهگذاریهای صنعتی در مرکز ایران
جمهوری اسلامی یک حکومت میلیتاریستی است؛ به معنای این که از صبح که بیدار میشود، با دشمن فرضی در حال جنگ است. دشمن فرضی البته خیلی هم فرضی نیست. ولی تلاش این حکومت بر این است که یک چیزهایی را بر جهانی تحمیل کند که میداند منجر به تنش و خشونت میشود. بنابراین، از ابتدا در سیاستهای کلان جغرافیایی جمهوری اسلامی، نظامیها تصمیم گیرنده بودهاند و نه کارشناسان توسعه؛ یعنی این طور نبوده که بگوییم این جغرافیای ایران است و بعد برویم روی توزیع مزیتهای اقتصادی. بر همین اساس، سرمایهگذاریهای صنعتی آمدهاند پشت «زاگرس» و «البرز»؛ داخل بخش مرکزی. چون تصور این بوده است که آنجا را راحتتر میشود حفاظت کرد و در لبههای مرزی قابل حفاظت نیستند.
ارزش افزوده آب
زمانی که مملکت برای توسعه رویکردهای کلان جغرافیایی ندارد، نتیجه همین میشود؛ مثلا هفت میلیارد متر مکعب آب را دادهاند تا برنجکاری در شمال خوزستان انجام شود. ارزش افزوده این هفت میلیارد متر مکعب آب چهقدر است؟ با این هفت میلیارد اگر یک برنامهریزی بهتری بود، میشد یک بخشی از آن برود در صنایع پر بازده و یک بخش دیگر برود در کشاورزی با الگوی مناسبتر؛ یعنی سطح بیشتری از یک کشت محصول با ارزش افزوده و قیمت بیشتر ولی با مصرف آب کمتر. اگر میآمدیم اینها را حساب کنیم که با هفت میلیارد متر مکعب چه قدر ارزش اقتصادی و ارزش افزوده بیشتری ایجاد کرد، چه قدر خوب بود.
ارزش افزوده ۲۰۰ میلیون متر مکعب آبی که برای فولاد مبارکه اصفهان استفاده میشود را حساب کنید، از نظر ارزش اقتصادی، سود و اشتغالی که ایجاد میکند، چه قدر است؟ حالا با همان ۲۰۰ میلیون متر مکعب آب، در خوزستان کشاورزی میکنند. این اتلاف شدید منابع آب است. در این کشوری که اینقدر کمبود آب داریم، باید در مصرف، بسیار بسیار خسیس، سنجیده و حسابرس باشیم. این کار اصلا انجام نشده است. نتیجه این میشود در کشوری که دچار کمبود آب است، آبهای موجود هم میروند در جایی جمع میشوند که عملا کمکی به وضعیت اقتصاد کشور نمیکند.
جزییات کاملتر را در فایل صوتی بشنوید
مساله تبعیض است یا حقآبه
«منصور سهرابی»، پژوهشگر بومشناسی و محیطزیست از دیگر سخنرانان این برنامه بود. او در ابتدا به تبعیضات مختلفی که در کردستان رخ داده است، پرداخت. سپس در موضوع خوزستان، نظرات خود را اعلام کرد: «در خوزستان، ما ۹۰ هزار هکتار شلتوککاری داشتیم. ۱۳۰ هزار هکتار هم زیر کشت نیشکر است. مجموع میزان آبی که برای نیشکر و برنج در این استان مصرف شده، هفت میلیارد لیتر است. به هر حال، در رابطه با خوزستان، یکی از مشکلات، مساله کشاورزی در خود استان است. کشاورزی و توسعه نامتوازن از حوزه آبریز رودهایی که به خوزستان وارد میشوند هم دلیل دیگری است. در این مناطق، برداشت بیشتر شده و جمعیت هم افزایش یافته است. در نهایت، آن آبی که مورد نیاز طبیعت و مردم است، اصلا وجود ندارد. در مساله انتقال آب هم اگر این پروژهها تکمیل شوند، بین چهار تا هفت میلیارد متر مکعب منتقل میشود.
در خوزستان، دکتر افشین سلطانی پروژهای [مطالعاتی] را اجرا کرد که دادههایش مربوط به سال ۱۳۹۸ هستند. نتایج این پروژه جالب بودند. او نتیجه گرفت اگر میزان آبی که در خوزستان صرف کشاورزی میشود، به شش میلیارد متر مکعب نرسد، این داستان ادامه خواهد داشت. حالا چه طور میشود به شش میلیارد برسد؟ یکی این که کلا کشت نیشکر در آنجا جمع شود. توسعه نیشکر مطلقا نباید داشته باشیم. کشت برنج، چغندرقند و ذرت هم به طور کلی باید جمع شود؛ این یعنی میزان بیش از ۵۰ درصد سطح کشت در خوزستان. خوزستان بیش از یک میلیون هکتار زمین آبی دارد ولی این میزان آب وجود ندارد که بخواهند تامین کنند.
اگر از آبی که وارد خوزستان میشود، شش میلیارد متر مکعب برای کشاورزی و بقیه برای شرب و حقآبه طبیعت داده شود، حقآبه تالابهایی که آنجا هستند، تامین خواهد شد. مشکلات زیست محیطی هم نخواهیم داشت. اگر این عوامل را کنار هم بگذارید، وضعیتی که امروز در خوزستان میبینیم، ریشه اصلی آن جدا از مساله آب، تبعیضها است.»
جزییات کاملتر را در فایل صوتی بشنوید.
مافیای فولاد چیست؟
پیمان شجیراتی، فعال کارگری و کارگر سابق «گروه ملی صنعتی فولاد ایران» در خوزستان، دومین میهمان این برنامه بود که به مافیای فولاد پرداخت. او درباره اقتصاد مافیایی در ایران گفت: «ما در ایران با اقتصادی مواجه هستیم که خیلی آشفته، متزلزل و بیبرنامه است و با هیچکدام از شاخصههای اقتصادی در دنیا همخوانی ندارد. این اقتصاد، نه دولتی است و نه خصوصی. نه بر اساس اصول تجارت آزاد است و نه دسترسی درستی به آمار و دادهها برای کسی وجود دارد. نمونه آن را در دنیا کمتر دیدهایم. خودشان اسم این اقتصاد بی در و پیکر را گذاشتهاند اقتصاد اسلامی. من از زاویه دیده کارگری که طعم استثمار و بی حقوقی را چشیده، کارگری که تبعیض را در این سیستم دیده و حس کرده است، جلوی چشمانش تریلی تریلی محصولی که نتیجه زحماتش بوده را فروخته و صادر کردهاند ولی ماهها حقوقش را ندادهاند، میخواهم به موضوع اشاره داشته باشم.»
اقتصاد مافیایی
این فعال کارگری معتقد است: «شاخصه اصلی اقتصاد ایران، مافیایی بودن آن است؛ به این معنا که یک دار و دسته و عدهای که نزدیکی و قرابت زیادی با نهادهای قدرت دارند و یا در اصل، افرادی از همین نهادهای قدرت هستند و نظامیانی مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یا دستگاههای امنیتی و افرادی نزدیک به بیت رهبری بر اقتصاد ایران سیطره و تسلط دارند. در تمام صنایع و کارخانجات، رد پای آنها را میبینیم؛ در پروژههای عمرانی، در صادرات و واردات، معادن، اتاقهای بازرگانی، حتی در قیمتگذاری کالاها. خلاصه هرجا که نگاه کنید، به وضوح رد پای حضورشان قابل مشاهده است. در حقیقت، سیستمی به وجود آمده است که به هیچ کجا پاسخگو نیست. فراتر از قانون هم عمل میکند. مراکز قانونگذاری هم وقتی لازم باشد، با تغییر قانون، با تصویب ماده و تبصره و بند و... به کمکشان میآیند تا منافع آنها در خطر نیفتد.»
تعیین وزرا توسط باندهای مافیایی
پیمان شجیراتی گفت: «باندهای مافیایی از چنان قدرتی برخوردار هستند که در تعیین وزرای کلیدی دولت مثل نفت، نیرو و صنعت و معدن و تجارت هم اظهارنظر میکنند چون در مجلس، از قبل مهرهچینی کردهاند. اگر نظر این باندها تامین نشود، آنها را از طریق رای عدم اعتماد حذف میکنند و کنار میزنند. این رویه را در انتخابات شورای شهر هم شاهدیم؛ از افرادی حمایت مالی میکنند تا بتوانند بعدها هر شهرداری که با منافع این دار و دسته تعارض و مشکلی ندارد را روی کار بیاورند. در این شرایط، وقتی اقتصاد نجومی آنها افشا میشود، هیچکس پاسخگو نیست. این غارتگران از مصونیتهای سیاسی و قضایی برخوردارند. اگر دادگاهی برگزار شود، یا نمایشی است و یا نتیجه درگیری درون باندی و سهمخواهی جناحی. در نهایت هم با وقتکشی و افشای فسادهای بعدی، سعی میشود از یاد مردم برود. شاید بهتر باشد که بگویم حکمران اصلی، همین باندهای مافیایی هستند.»
سخنران بعدی، مهدی کوهستانینژاد، مشاور اتحادیههای جهانی کار بود که تحقیقات مفصلی در موضوع مافیای فولاد داشته است. جزییات سخنان او را در فایل صوتی بشنوید.
چرا صنایع فولاد در فلات مرکزی است؟
پیمان شجیراتی در ادامه این جلسه به چرایی استقرار صنایع فولادی در فلات مرکزی ایران پرداخت و گفت: «در مورد استقرار صنعت فولاد در مناطق کویری و فلات مرکزی باید بگویم همه میدانند صنعت فولاد یکی از پرمصرفترین صنایع آببر جهان است. در کارخانجات پیشرفته، به طور متوسط میزان مصرف آب به ازای هر تن فولاد، حدود ۲۸ متر مکعب است. از این مقدار، یک و نیم درصد بازیافت میشود و به خط تولید باز میگردد، سه درصد به صورت بخار و ضایعات دیگر هدر میرود و بقیه دور ریز میشود. در ایران، این میزان مصرف به دلیل کارخانجاتی که تکنولوژی آنها به روز نیستند و تجهیزات فرسوده و قدیمیتری دارند، میزان مصرفشان به ازای هر تن، به ۴۵ متر مکعب هم میرسد؛ نزدیک به دو برابر استاندارد جهانی. در چنین وضعیتی، منطق حکم میکند تا کارخانه فولاد در جایی احداث شود که آب فراوان وجود دارد. در تمام دنیا، به طور اصولی این کارخانجات را در کنار آب دریاها احداث میکنند. در ۲۰ سال گذشته، کارخانجات در مناطق کویری و بیآب جانمایی شدهاند و الان با بحران آب مواجهاند؛ به حدی که حکومت حاضر شده است آب را از سر شاخههای کارون به این مناطق ببرد؛ آن هم با صرف هزینه هنگفت و به قیمت نابود کردن کشاورزی، محیط زیست و معیشت مردم مناطقی مثل خوزستان و چهارمحال بختیاری یا اصفهان.»
این فعال کارگری با طرح این پرسش که احداث این طرحها چهقدر مرتبط به لابیگری نمایندگان مجلس برای ایجاد اشتغال در استانهای خودشان است، در ادامه افزود: «آیا صرفا به این دلیل بوده است که سه رییس جمهوری قبلی از استان یزد، سمنان و کرمان بوده و میخواستهاند به استان خودشان خدمت بیشتری بکنند؟ ما حدود ۱۰۰ شرکت فولادی داریم که بیش از یک چهارم آنها در مناطق کویری احداث شدهاند. آیا طرح جامع فولادی که دستیابی به ۵۵ هزار تن فولاد را هدفگذاری کرده بود، برای سهولت دسترسی به معادن باعث شد تا کارخانه فولاد در کویر را توجیه کند؟ بله، یکی از توجیهها همین است؛ کاهش هزینه حملونقل برای تامین مواد اولیه، از معدن تا کارخانه.»
پیمان شجیراتی گفت: «با آن که در طرح جامع فولاد گفته شده بود کارخانجات باید به نزدیک دریا منتقل و طرحهای توسعه این کارخانهها متوقف شوند و استانها فقط به عنوان قطب تولید مواد معدنی باقی بمانند اما در دولت نهم و دهم این شاهکار را دیدیم که هفت طرح فولادی جدید در مناطق کویری احداث شدند. مجوز تکمیل طرحهای توسعهای هم داده شد. در واقع، به خاطر تامین منافع یک باند که عمدتا هم از برادران قاچاقچی سپاه بودند، این خطای استراتژیک را انجام دادند. حالا مجبور شدهاند تا آب بیشتری را از استانهای تامینکننده حقآبه رودخانههای خوزستان، به بهانه آب شرب مردم، به این مناطق منتقل کنند.»
سود تولید فولاد به جیب چه کسانی میرود؟
پیمان شجیراتی در ادامه افزود: «با وجود خصوصی بودن این صنایع، دولتها در ایران پذیرفتند و یا وادار شدند که هزینه سرسام آور انتقال آب را از منابع مالی و بودجه عمومی کشور بپردازند. در حالی که ریالی از سود این تولید فولادی به خزانه کشور واریز نمیشود و به جیب شرکتهای مافیایی میرود.»
او به یک نمونه اشاره کرد: «فولاد مبارکه اصفهان در سال ۱۳۹۷ معادل هفتهزار میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان سود داشته است. سال ۱۳۹۸ این سود بیش از سه برابر شد و به رقم ۲۰ هزار میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان رسید. رقم ۳۷ هزار میلیارد تومان سود خالص فولاد مبارکه در سال ۱۳۹۹بوده است. این پولها صرف چه شدهاند؟ چه باندهایی از آن بهره بردهاند؟ در خام فروشی فولاد، آنطور که کارشناسان این حوزه میگویند، سالانه بیش از ۱۸۰هزار میلیارد تومان سود نصیب مافیا میشود. این آمار از گزارشهایی است که انجمن نوردکاران ایران در بهمن ۱۳۹۹ منتشر کرده است. سال ۱۳۹۸، شرکتهای فولادی موظف میشوند تا ۴۰ درصد محصول را در بورس عرضه کنند. سال ۱۳۹۹ مجموع محصول فولاد کشور۳۰ میلیون تن بوده است ولی از ۴۰ درصدی که قرار بود در بورس ارایه شود، تنها ۲۲ درصد به بورس کالا آمد. مصرف داخلی هم بین چهار تا ۱۲ میلیون تن گزارش شده است. در واقع، چیزی بین ۱۶ تا ۱۸میلیون تن فولاد این وسط گم شده است و معلوم نیست از طریق چه گروههایی صادر شده یا کجا فروخته شدهاند. ارز حاصل از این صادرات یا این فروش که رقمی معادل پنج میلیارد دلار برآورد شده، به جیب چه گروه و باندهایی رفته است؟»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر