«منبر» برای سالیان متمادی مهمترین رسانه در جامعه سنتی و مذهبی ایران بوده است. آخوندها هر ادعایی را بالای منبر مطرح میکردند و کمتر کسی در مقام پرسشگر، آنها را به چالش میکشید.
خاصیت منبر این بود که رسانهای متکلمالوحده بود؛ خطیبی سخنی میگفت و پامنبریها اگر در چرت نبودند، به آن گوش میدادند. بسیاری از قصهها و افسانهها و روایتهایی که از بالای منبرها بیان میشدند، در غیاب علم، دانش و تفکر، بسیاری را جذب میکردند و برای عامه جالب بودند. ولی همان قصهها و افسانهها وقتی در عصر ارتباطات، روشنگری و علم محوری، سر از رسانهها و خبرگزاریها در میآورند، دستمایه «ابتذال» و «بیاعتبار» شدن آنها و البته به «ضد دین» تبدیل میشوند.
رسانهها حتی در حکومتها و نهادهای دینی، امروزه برای اثرگذاری میکوشند با استفاده از تلفیق دانش، مهارت و تکنیکهای وسایل امروزی ارتباط جمعی، شکل و فرمی نو به محتوای دینی داده و آن را در قالب و سبکهای جدید به خورد مخاطب دهند که بیشترین مخاطب را جذب کنند و بالاترین اثر را بر جای گذارند. اما وقتی مدیران رسانههای حکومتی از چنین دانشی بیبهره باشند، رسانه را به منبر تنزل میدهند.
این داستان را بخوانید:
«دو ماه از تعطیلی حرم امام رضا به خاطر شیوع ویروس کرونا نگذشته بود که روزی در حرم غوغایی به پاشد. در پارکینگ حرم بودم. یکی از بچههای پاسدار آمد پیش من و گفت آقای خراسانی! چند دقیقه وقت داری؟ گفتم چی شده؟ گفت شیفت قبل که اینجا بودم، دیدم چند زن دارند میآیند به سمت حرم و خود را میزنند. شیونی برپا بود. دویدم چند تا از خادمها هم آمدند. دورشان حلقه زدیم و گفتیم کجا؟ گفتند میخواهیم برویم داخل حرم. گفتم مگر نمیدانید درهای حرم بستهاند؟ ما اجازه نداریم کسی را راه بدهیم، خودمان هم نمیتوانیم برویم داخل. به یکباره یکی از زنها چادرش را باز کرد، دیدم بغلش طفلی زرد رنگ و بیمار با گردنی از پشت آویزان است. مادر گفت این بچه را میبینید، هفت ماهه است و در این هفت ماه یک بار هم خانه نبردمش. کل این مدت در بیمارستان بستری بوده، با دستگاه تنفس نفس میکشد و با سرم تغذیه هر روز به دیدنش میرفتم. امروز که رفتم، دکترها گفتند کاری از دستشان ساخته نیست و این بچه دو سه روز دیگر میهمان ما است؛ میخواهی بگذار اینجا بماند و بمیرد یا ببرش خانهات. از بیمارستان که آمدم بیرون، چشمانم به گنبد طلایی حرم افتاد. گفتم تو اینجا باشی و همسایهات ناامید به خانه برود؟ در این حین یکی از بچههای کفشداری حرم گفت مادر اگر راضی هستی، من بچهات را ببرم داخل زیارتی بخوانم و برگردانم. مادر قبول کرد و بچه را بردند داخل. هفت هشت دقیقه بیشتر طول نکشید. نمیدانم آن داخل چه کرد ولی وقتی میخواست بچه را به مادر برگرداند، بچه به سختی سرش را به سمت مادر برگرداند. مادر بچه را گرفت زیر چادر و ناگهان شروع کرد به فریاد زدن. گفتم مادر چه شده؟ میخواستی بچه را ببری داخل که ما بردیم دیگر، چه میخواهی؟ گفت بچهام داره شیر میخوره!»
این روایتی است که خبرگزاری تسنیم آن را با عنوان «روایت تکاندهنده صابر خراسانی از کودک هفت ماهه که در حرم امام رضا شفا گرفت» نقل کرده است.
خرافه مختص جامعه ایران و جهان اسلام نیست، در مترقیترین و توسعه یافتهترین کشورهای جهان نیز طرفدارانی دارد. اما تفاوت در این است که در جوامع ایدئولوژیک و دینی، برخلاف جوامع توسعهیافته، رسانهها به جای پالایش اطلاعات از ناراستیها، به تریبون مروجان خرافه تبدیل میشوند و از ابزار رسانه برای ترویج باورهای غلط به جای خردورزی استفاده میکنند.
«خبرگزاری بینالمللی قرآن» (ایکنا) در گزارشی، در تبیین دلایل شکلگیری خرافات به نقل از «محمدرضا مرادی» که او را کارشناس علوم قرآنی معرفی کرده، فقر اطلاعات را اصلیترین عامل ترویج خرافات عنوان کرده و نوشته است: «خرافات از گذشته تاکنون در میان تمامی جوامع جریان داشته و تنها موضوع مهم در این میان، شدت و ضعف آن و افراط و تفریطی است که در آن زمینهها صورت میگرفت؛ بهطور مثال، در کشور کانادا مردم به شفابخشی کلیسا در صورت گذاشتن عصا در آن به شدت اعتقاد دارند. به همین دلیل است که در کلیساهای قدیمی میبینید صدها عصا توسط افرادی گذاشته شده که از بیماری جسمی رنج میبردهاند و با گذاشتن عصا، امید به شفابخشی داشتهاند.»
در واقع، خرافه شفابخشی کلیسا و حرم، تاریخ طولانی دارد. ولی آنچه امروزه سوال برانگیز میشود، چرایی تریبون دادن به مروجان خرافه توسط رسانههای حکومتی و چه پنداشتن مخاطبان است.
ظاهرا برخلاف رسانههای مستقل که وظیفه آنها فرهنگسازی، آموزش، اطلاعرسانی، پر کردن اوقات فراغت مخاطبان و ایجاد مشارکت اجتماعی است، رسانههای حکومتی و ایدئولوژیک، تحریف رویدادها، تنزل افکار و اندیشهها به خرافهپرستی و مدیریت افکار عمومی در راستای پیشبرد اهداف حکومتی را وظیفه خود تعریف کردهاند.
روایت شفاهی و ضرورت تفکر انتقادی
روایت یا نقل کردن رویدادها همواره میتواند با حقیقت فاصله داشته باشد. راوی معمولا آنچه گزارش میکند، عین حقیقت نیست بلکه روایت میتواند برداشتی از رویداد یا نسخهای تحریف شده از رویدادی باشد که نقل میشود. از این حیث، در برخورد با روایتهای منتشره در رسانهها، همواره باید با دیده تردید به آن نگریست و نقادانه با آن برخورد کرد زیرا هر گزارشی ممکن است شکل تحریف شده رویدادها باشد. مهم است بدانیم چه کسی، چه مطلبی را نقل میکند و پیشینه او و روایت سایر راویان از آن رویداد چیست؟
روایتهای شفاهی وقتی از تریبونهای حکومتی و همراستا با پروژههای ترویجی حکومت بیان میشوند، بیشتر سوال بر میانگیزند و باید با تردید مضاعف به درستی آنها نگریست.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر