گتوها
در جریان هولوکاست، تأسیس گتوها مرحلهای کلیدی بود در روند تفکیک و سرکوب وحشیانه نازیها که سرانجام به کشتار یهودیان اروپا انجامید. نازیها یهودیان را مجبور به ترک خانهوکاشانه خود کرده و در گتوها مستقر کردند. یهودیان در شرایط بسیار اسفناکی در گتوها زندگی میکردند. گتوها معمولاً محصور و از سایر محلات شهر جدا بودند. اینگونه رابطه یهودیان با غیریهودیان و با یهودیان سایر کشورها قطع میشد.
نکات اصلی
۱- مقامات آلمان نازی در مناطق تحت اشغال نخستین گتو را در اکتبر سال ۱۹۳۹ در شهر «پیوترکوف تربونالسکی» لهستان تاسیس کردند.
۲- بنا بود یهودیان در گتوها موقتاً منزوی شوند. در اغلب این محلات، یهودیان را تنها چند روز یا چند هفته نگه داشتند، اما در برخی گتوها، یهودیان برای سالها گرفتار ماندند.
۳- اکثر ساکنان گتوها یا بر اثر ابتلا به بیماری، یا از گرسنگی جان باختند، یا تیرباران شدند، یا به اردوگاههای مرگ فرستاده شدند.
ریشهی کلمه «گتو»
اصطلاح «گتو» به نام محله یهودیان در «ونیز» ایتالیا اشاره دارد. مقامات ونیز یهودیان این شهر را مجبور کردند که در سال ۱۵۱۶ به این محله رفته و در آنجا زندگی کنند. در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی، بسیاری مقامات سیاسی اروپایی (از مقامات محلی گرفته تا امپراتور اتریش) دستور ایجاد گتو برای یهودیان را در فرانکفورت، رم، پراگ و سایر شهرها صادر کردند.
گتوها در دوران جنگ جهانی دوم
در دوران جنگ جهانی دوم، نیروهای «اساس» و مقامات مسئول در مناطق تحت اشغالِ نازیها یهودیان را از شهرها و مناطق روستایی جمعآوری کردند و به گتوها فرستادند. شرایط زندگی در گتوها اسفبار بود. گتوها معمولاً محلاتی محصور بودند که یهودیان را از غیریهودیان و نیز از یهودیانِ سایرِ کشورها منزوی میکردند. آلمانیها دستکم ۱۱۴۳ گتو را در مناطق تحت اشغال خود در شرق اروپا تاسیس کردند. سه نوع گتو وجود داشت:
گتوهای بستهگتوهای بازگتوهای پاکسازی
مقامات آلمانِ نازی در مناطق تحت اشغال، نخستین گتو را در اکتبر سال ۱۹۳۹ در شهر «پیوترکوف تربونالسکی» لهستان تاسیس کردند. بزرگترین گتو در لهستان اشغالی در شهر ورشو ایجاد شد. در ورشو، بیش از ۴۰۰ هزار یهودی را فضایی به مساحت ۳/۳ کیلومتر مربع اسکان دادند. اغلب گتوها در شهرهای لودز، کراکوف، بیالیستوک، لِویو، لوبلین، ویلنا، کوونو، چنتستوخووا و مینسک تاسیس شدند. نازیها دهها هزار یهودی ساکن مناطق غربی اروپا را نیز به گتوهای مناطق شرقی تبعید کردند.
نازیها یهودیانِ مستقر در گتوها را مجبور کردند تا نشان و بازوبند ببندند تا قابل شناسایی باشند. آنها همچنین بسیاری از یهودیان را به کار اجباری و خدمت به رایش واداشتند. اعضای «یودنرات» (Judenraete) یا «شورای یهودی» که توسط مقامات نازی منصوب شده بودند، وظیفه رسیدگی به امور روزمره زندگی در گتوها را بهعهده داشتند. نیروهای پلیس ویژه گتو بر اجرای فرامین نازیها و احکام «شورای یهودی» نظارت داشتند. آنها همچنین عملیات تبعید به اردوگاههای مرگ را ساماندهی میکردند. نیروهای یهودی پلیس، مانند اعضای «شورای یهودی»، کورکورانه از فرامین مقامات نازی پیروی میکردند. نازیها پلیسهای یهودی را که در انجام وظایف خود کوتاهی میکردند، بلافاصله به قتل میرساندند.
گتوها و «راهحل نهایی»
در بسیاری از گتوها، یهودیان تنها برای مدت کوتاهی زندانی میشدند. برخی از گتوها تنها برای چند روز ایجاد شدند. اما برخی نیز ماهها بلکه سالها حفظ شدند. آلمانیها گتوها را از جمله تدابیر موقف مقامات و به منظور کنترل و منزوی کردن یهودیان میدانستند، در حالی که رهبران نازی در برلین به دنبال بیرون راندن کل یهودیان از جامعه بودند.
تبعید به گتوی کراکوف
ارتش آلمان، در سپتامبر ۱۹۳۹، کراکوفِ لهستان را اشغال کرد. در ماه مارس ۱۹۴۱ِ نازیها فرمان تاسیس گتوی کراکوف را صادر کردند. در این فیلم، یهودیانِ لهستانی را به زور به گتوی کراکوف میبرند. آنها بازوبند بستهاند؛ نشانی که یهودیان را از سایر ساکنان شهر تفکیک و قابل تشخیص میکرد. تا پایان سال ۱۹۴۱، حدود ۱۸ هزار یهودی را در گتوی کراکوف زندانی کردند.
منبع: مرکز ملی آرشیو فیلمهای یهودی
نازیها پس از آنکه در اواخر سال ۱۹۴۱ «راهحل نهایی» (نقشه قتلعام تمام یهودیان اروپا) را به اجرا گذاشتند، تخریب نظاممند گتوها را آغاز کردند. آلمانیها و همدستانشان یا ساکنان گتوها را تیرباران کردند و در همان اطراف در گورهای دستهجمعی دفن کردند یا آنها را به اردوگاههای مرگ فرستادند. همچنین، مقامات «اساس» و پلیس عده اندکی از آنها را برای کار به اردوگاههای کار اجباری فرستادند.
در اوت ۱۹۴۴، مقامات «اساس» و پلیس عملیات تخریب آخرین گتوی بزرگ را که در شهر ووچ قرار داشت، به پایان رساندند.
«بلانکا روچیلد» از شرایط تبعید از گتوی ووچ میگوید
«بلانکا» تنها فرزند خانوادهای یکپارچه در شهر ووچ لهستان بود. پدرش در سال ۱۹۳۷ درگذشت. پس از آنکه آلمان به لهستان حمله کرد، «بلانکا» و مادرش تصمیم گرفتند، در ووچ و در کنار مادربزرگش که قادر نبود شهر را ترک کند، بمانند. مانند سایر اعضای خانوادهشان، آنها نیز مجبور شدند در سال ۱۹۴۰، به گتوی ووچ بروند. «بلانکا» در یک نانفروشی در گتو مشغول به کار شد. او تا اواخر سال ۱۹۴۴ در آنجا ماند و سپس به اردوگاه کار اجباری راونسبروک در آلمان تبعید شد. «بلانکا» و مادرش را از راونسبروک به اردوگاه زاخسنهاوزن فرستادند. او را در آنجا به کار در یک کارخانه هواپیماسازی (Arado-Werke) واداشتند. مادرش را به اردوگاهی دیگر فرستادند. ارتش شوروی «بلانکا» را در بهار ۱۹۴۵ نجات داد. «بلانکا» مدتی را در خانههای تخریبشده گذراند و در نهایت به شهر ووچ بازگشت. متوجه شد که تمام اعضای خانوادهاش، از جمله مادرش، به قتل رسیدهاند. «بلانکا» وویچ را به مقصد برلین ترک کرد و در نهایت به کمپ پناهندگان رفت. او در سال ۱۹۴۷ به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد.
منبع: موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده آمریکا
جریان مقاومت در گتوها
یهودیان به شیوههای گوناگونی در برابر نازیها ایستادند. ساکنان گتو مرتباً غذا و دارو و سلاح را مخفیانه وارد گتو میکردند و میکوشیدند دیگران را از آنچه در پشت دیوارهای گتو رخ میداد، با خبر کنند. فعالیتهایی که در اغلب اوقات بدون اطلاع یا حمایت اعضای «شورای یهودی» صورت میگرفت. اما بعضی از شوراها و برخی از اعضای آنها قاچاق مایحتاج اولیه را برای حفظ جان ساکنان گتو تشویق یا تحمل میکردند.
توضیحات «شارلین شیف» درباره قاچاق مواد غذایی به گتوی «هوروخیف»
والدین «شارلین» از رهبران محلی یهودیان در شهر «هوروخیف» بودند و خانوادهی او نیز در جامعه یهودیِ این شهر نقشِ فعالی داشت. پدر «شارلین» استاد فلسفه در دانشگاه دولتی «لویو» بود. جنگ جهانی دوم با حمله آلمان به لهستان در اول سپتامبر سال ۱۹۳۴، آغاز شد. «هوروخیف» در شرق لهستان قرار داشت و پس از امضای «پیمان عدم تجاوز» آلمان و شوروی در ماه اوت ۱۹۳۹، به اشغال اتحاد جماهیر شوروی درآمد. خانواده «شارلین»، در دورانِ اشغال، خانه خود را حفظ کردند و پدر او نیز به کار خود در دانشگاه ادامه داد. اما زمانی که آلمان در ماه ژوئن سال ۱۹۴۱، به شوروی اعلام جنگ کرد و «هوروخیف» را اشغال کرد، پدر «شارلین» بازداشت شد. او دیگر هرگز پدرش را ندید. «شارلین» را همراه مادر و خواهرش به گتوی «هوروخیف» فرستادند. در سال ۱۹۴۲، وقتی شایعه شد که نازیها میخواهند این گتو را نابود کنند، «شارلین» و مادرش از آنجا گریختند. خواهر «شارلین» کوشید جداگانه مخفی شود، اما کسی نمیداند چه بر سر او آمد. «شارلین» و مادرش در جنگل و در کنار رودخانهای مخفی شدند. آنها ساعتها در بیشهای در دهانه رودخانه پنهان میشدند تا از چشمِ ماموران مخفی بمانند. چندین روز به این منوال گذشت تا اینکه صبح یک روز، وقتی «شارلین» از خواب بیدار شد، مادرش ناپدید شده بود. «شارلین» تا زمان آزادی گتوی «هوروخیف» توسط ارتش شوروی، در همان جنگل در نزدیکی گتو ماند و موفق شد زنده بماند. او پس از پایان جنگ، به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد.
منبع: موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده آمریکا
آلمانیها عموماً اهمیت چندانی به مراسم مذهبی و رویدادهای فرهنگی و جنبشهای جوانان که در پشت دیوارهای گتو برگزاری میشد، نشان نمیدهند. با این حال، آنها معمولاً گردهمایی اجتماعی را نوعی «تهدید امنیتی» قلمداد میکردند و بیرحمانه وارد عمل میشدند و رهبران و شرکتکنندگان در این گردهمایی را بازداشت میکردند یا به قتل میرساندند. آنها کلاً هرگونه کلاس درس و آموزشِ مداوم را ممنوع کرده بودند.
«شارلین شیف»: «در همان روزهای اول، مادرم به همراه چند زن دیگر یک کلاس درس زیرزمینی برای بچههایی که هنوز به سنِ کار نرسیده بودند، برگزار کردند. خیلی اتفاق خوبی بود چون بالاخره چیزی پیدا کردیم که مشتاقانه منتظرش باشیم.»
در برخی از گتوها، جریان مقاومت یهودیان مسلح شد و قیام کرد. بزرگترین قیام در بهار سال ۱۹۴۳ در گتوی ورشو روی داد. در ویلنا، بیالیستوک، چنتستوخووا و چند گتوی کوچکتر نیز شورشهای خشونتباری رخ دادند.
گتوهای مجارستان
گتوسازی در مجارستان تا بهار ۱۹۴۴، یعنی تا پیش از حمله و اشغال مجارستان، آغاز نشده بود. اما در کمتر از سه ماه، نیروهای ژاندارمری مجارستان، با هماهنگی کارشناسان آلمانی تبعید که از سوی «اداره اصلی امنیت رایش» به آنجا اعزام شده بودند، نزدیک به ۴۴۰ هزار یهودی را از سراسر مجارستان (به جز از پایتخت، بوداپست) جمعآوری کردند. آنها یهودیان را به گتوهای موقت موسوم به «گتوهای پاکسازی» فرستادند و از آنجا راهی آلمان کردند. آلمانیها نیز اکثر یهودیان مجار را به اردوگاه مرگ آشویتس-بیرکناو تبعید کردند.
در بوداپست، مقامات مجار یهودیان را ملزم کردند که در خانههای علامتگذاریشده خود (موسوم به «خانههای ستاره داوود») قرنطینه شوند. در ۱۵ اکتبر ۱۹۴۴، رهبران جنبش فاشیستی «پیکان صلیب»، با حمایت آلمانِ نازی، کودتا کردند و قدرت را به دست گرفتند. چند هفته بعد، دولت «پیکان صلیب» رسماً گتویی را در بوداپست تاسیس کرد. حدود ۶۳ هزار یهودی در این محله که مساحتاش به ۲۶۰ متر مربع هم نمیرسید، مجبور به زندگی شدند. حدود ۲۵ هزار یهودی که مدارکی داشتند دال بر اینکه تحت حمایت یک قدرت بیطرفاند، در یک گتوی دیگر بهنام «گتوی بینالمللی» زندانی شدند. در ژانویه ۱۹۴۵، نیروهای شوروی آن بخش از بوداپست را که شامل این دو گتو میشد، آزاد کردند و جان حدود ۹۰ هزار یهودی را نجات دادند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر