در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق، هزاران شهروند بهایی مانند سایر هموطنان خود به جبهه رفتند و دهها تن از آنها کشته، مجروح یا اسیر شدند. جمهوری اسلامی تمایلی به نام بردن از آنها در کنار سایر شهدای جنگ ندارد. «ایرانوایر» در سلسله مطالبی به معرفی شهدای بهایی جنگ هشت ساله میپردازد.
شما هم اگر شهدای بهایی را میشناسید و روایت دستاولی از زندگی آنها دارید، با ایرانوایر تماس بگیرید.
***
«سروش صادقی» در سال ۱۳۴۲ در یک خانواده روستایی بهایی به دنیا آمد. پدر و مادرش، هر دو از اهالی روستای چنار از توابع شهرستان آباده در فارس بودند. سروش هم در روستای چنار به دنیا آمد. او پس از آنکه مدرسه ابتدایی را در روستا خواند، ترک تحصیل کرد و در کنار پدرش به کار در روستا مشغول شد. در آن زمان، امکانات تحصیل بعد از ابتدایی در روستای چنار و اطرافش نبود و خانواده صادقی هم در وضعیت مناسبی نبودند تا بتوانند فرزندانشان را برای ادامه تحصیل به شهرهای بزرگ بفرستند. سروش تا پیش از اعزام به سربازی با خانوادهاش در روستای چنار زندگی میکرد.
اخراج پدر از کار
«عنایتالله»، پدر سروش معلم روستا بود. او شش سال آموزگار روستا بود تا آنکه در اواسط دهه ۳۰ خورشیدی به خاطر بهایی بودن از کار اخراج شد.
ماجرا از این قرار بود که در رمضان ۱۳۳۴ شیخ «محمدتقی فلسفی» هر روز ظهر از رادیو سخنرانی میکرد. او در این سخنرانیها مردم را علیه بهاییان تهییج میکرد. موعظههای فلسفی از رادیو منجر به قتل و غارت وسیع بهاییان در گوشه و کنار کشور از جمله رشت، شیراز، اصفهان، نجفآباد، اهواز، رضاییه، کرج، ماهفروزک، هرمزک یزد و دیگر نقاط کشور شد. در آباده و اردستان تمام بهاییان را از خانه و زندگی تاراندند و خانههای آنان را به آتش کشیدند، به طوری که بهاییان از زن، مرد و کودک از ترس جان مجبور شدند در مغاک کوهها، قناتها و یا زیر کاه و خاشاک پنهان شوند. فلسفی، خودش هم با همراهی فرماندار نظامی تهران سرتیپ تیمور بختیار، یک ساختمان متعلق به بهاییان را تصرف و تخریب کردند.
در این دوره، خانواده صادقی مانند بسیاری از بهاییان آباده صدمات زیادی دیدند و عنایتالله هم کارش را از دست داد؛ ولی آنها به دلیل علاقه به روستای زادگاهشان در چنار ماندند و فرزندانشان را هم در آنجا تربیت و بزرگ کردند.
اعزام به خدمت سربازی
سروش پس از رسیدن به سن مشمولیت عازم خدمت سربازی شد. از یک طرف مانند هر ایرانی حس میهندوستی در او شعلهور شده بود و از سوی دیگر، اعتقادات دینیاش او را موظف خدمت به ایران میکرد. با آنکه در اوایل دهه شصت، بهاییان ایران به شدت تحت فشار و آزارهای حکومتی بودند و از بسیاری حقوق شهروندی محروم شده بودند؛ در این بین روستاییان بهایی به علت آسیبپذیری و عدم دسترسی به منابع اطلاعرسانی با بیشترین فشارها از سوی حکومت و متعصبین محلی روبهرو بودند؛ ولی سروش از خدمت وظیفه فرار نکرد و مانند بسیاری از جوانان بهایی دیگر، خود را به حوزه وظیفه، معرفی و برای انجام وظیفه سربازی اعزام شد. سروش بهجز دوران آموزشی، بیست و دو ماه خدمت سربازی را تا از قبل کشته شده به عنوان سرباز یکم وظیفه در لشکر ۷۷ در مناطق جنگی خدمت کرد.
چگونگی شهادت
۱۸ تیر ۱۳۶۳، فقط هفتاد روز تا پایان دوره ۲۴ ماهه خدمت سروش مانده بود که در طی یک درگیری بین نیروهای ایرانی و عراقی در ۳۵ کیلومتری خرمشهر نزدیکی اروندرود بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شقیقه کشته شد. او را چند روز در بیمارستان اهواز نگه میدارند و سپس به آباده منتقل میکنند. سروش صادقی در هنگام به شهادت رسیدن جوانی ۲۱ ساله بود.
خاکسپاری سروش صادقی
در روز ۲۸ تیرماه، ده روز پس از کشته شدن سروش صادقی در جبهه از سوی بنیاد شهید به خانوادهاش اطلاع میدهند که فرزندشان شهید شده است. در ابتدا، بنیاد شهید میخواهد سروش را مانند شهدای دیگر طبق آداب و رسوم اسلامی در دارالرحمه دفن کند. اما با مخالفت و عدم رضایت پدر سروش روبهرو میشود.
بنیاد شهید چون خود را متولی همه شهیدان جنگ میدانست، برایش قابل پذیرش نبود که فردی با اعتقادات بهایی شهید شده و باید طبق رسوم همان آیین دفن شود؛ از طرف دیگر، بنیاد اجازه دفن جسد را هم بدون رضایت اولیاء نداشت، پس از تهران استعلام میگیرد و پاسخ میرسد که جسد را به خانوادهاش تحویل بدهید.
سرانجام ساعت ۶ بعدازظهر ۲۸ تیر، پیکر سروش صادقی از طرف بنیاد شهید به پدرش تحویل داده میشود و خانواده صادقی هم فرزندشان را شبانه طبق آداب و رسوم بهایی در گورستان بهاییان به خاک میسپارند.
به تعلیق درآوردن پرونده سروش صادقی توسط بنیاد شهید
در زمان تشییع جنازه و بعد از آن، بنیاد شهید از دادن هر نوع امکانات یا تسهیلاتی به خانواده شهید سروش صادقی خودداری کرد؛ حتی پرونده او را هم در بنیاد شهید بست. به یاد شهدای روستای چنار، نام خیابانها و کوچههای روستا به نامهای شهدا که بسیاری از آنها دوستان و هممحلهایهای سروش بودند، تغییر کرد؛ ولی هیچ نامی از سروش صادقی برده نشد. همچنین در هیچ وبسایت یا آماری از شهداء، نام سروش صادقی ذکر نشده است.
یکی از بیرحمانهترین برخوردها با خانواده صادقی، مصادره اموال آنان بود. در همان سال (۱۳۶۳) که سروش شهید شد، در پی آزار و اذیت روستاییان بهایی در ایران املاک و اموال آقای صادقی هم مصادره شد.
نشان شهید از طرف علی خامنهای
سه سال بعد از شهادت سروش صادقی لوحهای با امضای «علی خامنهای»، رییسجمهور ایران نشان ویژه شهید به خانواده صادقی اهدا گردید. در این لوحه نوشته شده است:
«به پاس فداکاری و رشادتی که شادروان سرباز یکم وظیفه سروش صادقی در راه سربلندی اسلام و پایداری از انقلاب و پاسداری از میهن ابراز داشته به مقام شامخ شهادت نائل گردیده است؛ یک قطعه نشان شهید به بازمانده وی اعطا میگردد تا برای سرفرازی و افتخار ابدی در خاندان آن شهید باقی بماند. به تاریخ یک هزار و سیصد و شصت و شش
رییسجمهوری اسلامی ایران - سید علی خامنهای»
بنیاد شهید پس از این نامه، باز هم از پذیرش سروش صادقی به عنوان شهید اجتناب کرد. آنها معتقدند بهاییان جزو شهدا محسوب نمیشوند؛ حتی اگر جان خود را در راه وطن داده باشند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر