منبع: موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده آمریکا، واشنگتن
مردان همجنسگرا در دوران رژیم نازی
رژیم نازی از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ اقدام به مبارزه با همجنسگرایی در بین مردان و آزار مردان همجنسگرا کرد. در این راستا بارها و ملاقاتگاههای آنان را تعطیل، انجمنهایشان را منحل و مطبوعات ایشان را توقیف کرد. همچنین به استناد بند ۱۷۵ مجموعه قوانین کیفری آلمان دهها هزار مرد همجنسگرا را دستگیر و محاکمه کرد. در بخش اعظم قرن بیستم پرده برداشتن از سرگذشت مردان همجنسگرا در دوران نازیها کار دشواری بود؛ چرا که تعصب علیه همجنسگرایی همچنان وجود داشت و اجرای بند ۱۷۵ پس از جنگ نیز همچنان ادامه یافت.
نکاتِ کلیدی
۱. پیش از به قدرت رسیدن نازیها در سال ۱۹۳۳، گروهها و شبکههای همجنسگرایان در آلمان، بهویژه در شهرهای بزرگ رو به رشد بودند؛ آن هم بهرغم این که رابطه جنسی بین مردان در آلمان جرم محسوب میشد.
۲. از سال ۱۹۳۳ رژیم نازی گروههای همجنسگرایان را در آلمان هدف حمله قرار داد و از بین برد. همچنین مردان همجنسگرای زیادی را به استناد بند ۱۷۵ مجموعه قوانین کیفری آلمان که به موجب آن رابطه جنسی میان مردان ممنوع بود، دستگیر کرد.
۳. در دوران رژیم نازی از ۵ تا ۱۵ هزار مرد بهعنوان مجرم «همجنسگرا» در اردوگاههای کار اجباری زندانی شدند. این دسته از زندانیان معمولاً موظف بودند بهعنوان بخشی از نظام طبقهبندی زندانیان مثلثی صورتی به یونیفورم خود نصب کنند.
مقدمه
رژیم نازی از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ اقدام به مبارزه با همجنسگرایی در بین مردان و آزار مردانی کرد که با مردان دیگر رابطه جنسی داشتند. مشخص نیست چه تعداد از این مردان علناً یا در خفا همجنسگرا محسوب میشدند یا عضو گروهها و شبکههای همجنسگرایان بودند که پیش از به قدرت رسیدن نازیها در آلمان به وجود آمده بودند.
از سال ۱۹۳۳ رژیم نازی این گروهها را هدف حمله قرار داد و از بین برد. همچنین مردان همجنسگرای زیادی را به استناد بند ۱۷۵ مجموعه قوانین کیفری آلمان که به موجب آن رابطه جنسی میان مردان ممنوع بود، دستگیر کرد. در این دوران حدود ۱۰۰ هزار مرد به اتهام تخطی از این قانون دستگیر و حدود پنجاه درصد آنان مجرم شناخته شدند که در برخی موارد این محکومیت به زندانی شدن آنان در اردوگاههای کار اجباری میانجامید.
شایان ذکر است که همه مردانی که به استناد بند ۱۷۵ دستگیر و محکوم میشدند، همجنسگرا محسوب نمیشدند؛ با این حال در آلمان نازی هر مردی که با مرد دیگری رابطه جنسی برقرار میکرد، فارغ از این که خود را همجنسگرا میدانست یا نه، با احتمال دستگیری مواجه بود.
«فریدریشـپاول فون گروسهایم»
«فریدریشـپاول» در شهر تجاری قدیمی «لوبک» در شمال آلمان زاده شد. ۱۱ ساله بود که پدرش در جنگ جهانی اول کشته شد. پس از مرگ مادرش، او و خواهرش اینا نزد دو خاله پیر خود بزرگ شدند. پس از فراغت از مدرسه تعلیم بازرگانی دید.
۱۹۳۳ـ۱۹۳۹: در ژانویه ۱۹۳۷ اساس ۲۳۰ مرد را در لوبک به استناد بند ۱۷۵ مجموعه قوانین کیفری آلمان که در رژیم نازی بازنگری شده و به موجب آن رابطه جنسی بین مردان ممنوع بود، دستگیر کرد. «فریدریشـپاول» ۱۰ ماه زندانی بود. در سال ۱۹۳۸ دوباره دستگیر، تحقیر و شکنجه شد. نازیها سرانجام تصمیم گرفتند، او را آزاد کنند؛ اما فقط به شرطی که عقیم شود و او به این عمل تن داد.
۱۹۴۰ـ۱۹۴۴: در سال ۱۹۴۰ او را به دلیل ماهیت عملی که روی او انجام شده بود، برای خدمت نظام وظیفه «از نظر جسمی فاقد صلاحیت» تشخیص دادند و رد کردند. در سال ۱۹۴۳ مجددا او را، این بار به اتهام سلطنتطلبی و حمایت از قیصر ویلهلم دوم، دستگیر و بهعنوان زندانی سیاسی در یک مرکز الحاقی به اردوگاه کار اجباری «نوینگامه» در لوبک زندانی کردند.
«فریدریشـپاول» پس از جنگ در هامبورگ مستقر شد.
در آلمان، این که مردی همجنسگرا باشد، هیچگاه علناً جرم انگاشته نمیشد. با این حال، مبارزه نازیها با همجنسگرایی و تاکید قاطع رژیم بر اجرای بند ۱۷۵، زندگی در آلمان نازی را برای مردان همجنسگرا خطرناک میکرد.
مردان همجنسگرا در آلمان گروه یکپارچهای نبودند و رژیم نازی نیز آنان را به این چشم نمیدید. البته این امکان وجود داشت که این افراد مورد آزار قرار بگیرند که معمولا هم میگرفتند؛ ولی عوامل دیگری نیز زندگی مردان همجنسگرا را در دوران نازیها تحت تاثیر قرار میداد، از جمله هویت بهاصطلاح نژادی، عقاید سیاسی، طبقه اجتماعی و انتظارات فرهنگی درباره شیوه درست رفتار مردانه و زنانه (یعنی هنجارهای جنسیتی). این تنوع سبب میشد که این افراد در آلمان نازی با طیف گستردهای از تجربههای مختلف روبهرو باشند. برای مثال، مردان همجنسگرای فعال در جنبشهای سیاسی ضدنازی با خطر دستگیر شدن بهعنوان مخالف سیاسی مواجه بودند و مردان یهودی همجنسگرا با خطر آزار رژیم نازی و کشتار جمعی بهعنوان یهودی.
مردان همجنسگرا در آلمان، حدود ۱۹۰۰
از اواسط تا اواخر قرن نوزدهم، نشانههایی از شکلگیری و رشد گروههای همجنسگرا در آلمان دیده میشد. در این زمان در اروپا و آمریکا ماهیت گرایش جنسی انسان به زمینهای برای کاوشهای و بحثهای علمی بدل شد. آلمان در خط مقدم این تحول قرار داشت، آن هم نه فقط به سبب بحثهای مربوط به بند ۱۷۵ مجموعه قوانین کیفری آلمان، بلکه به دلیل قانونی که در سال ۱۸۷۱ در پی اتحاد امپراتوری آلمان و تدوین مجموعه قوانین و مقررات آلمان وضع شده و به موجب آن رابطه جنسی بین مردان ممنوع بود.
شرایط سیاسی و اجتماعی در آلمان قرن نوزدهم به افراد این اجازه را میداد که علناً برای جرمزدایی از روابط جنسی بین مردان و لغو بند ۱۷۵ مبارزه کنند. سرانجام مبارزان مستقل بهتدریج گرد هم آمدند و در قالب گروههای مختص جرمزدایی سازمان یافتند. علاوه بر پیوستن به گروههایی از این دست، مردانی که به مردان دیگر گرایش داشتند، به معاشرت با یکدیگر در بارها و سایر ملاقاتگاهها روی آوردند که این کوششها سبب مرتبط شدن مردان با یکدیگر و شکلگیری شبکهها و گروههای اولیه شد.
در این بستر بود که برخی مردان آلمانی که به مردان دیگر گرایش داشتند، بهتدریج به استفاده از لغات جدید برای توصیف خود روی آوردند. علاوه بر عبارت عامیانه قدیمی warmer Bruder (برادر جانی) برخی مردان برای توصیف خود از کلمات جدیدی استفاده میکردند. از جمله gleichgeschlechtlich (همجنسخواه) و homosexuell (همجنسگرا). قدمت عبارت دوم به سالِ ۱۸۶۹ برمیگشت که در جزوهای در حمایت از جرمزدایی از روابط جنسی بین مردان واژه Homosexualität (همجنسگرایی) به کار برده شد. طرفداران اصلاح از واژههای دیگری هم استفاده میکردند، مثل Urning (اورانیایی) یا dritten Geschlecht (جنس سوم). کلمه عامیانه جدیدتر schwul نیز ( که معمولا به «همجنسگرا» ترجمه میشود) در میان برخی گروهها با محبوبیت روزافزون مواجه بود.
امروزه واژههای Homosexualität و homosexuell در زبان آلمانی معمولا اهانتآمیز تلقی میشوند، اما آن زمان در آلمان و فراتر از مرزهای آن بسیار متداول بودند. این کلمات جدید آلمانی به زبانهای انگلیسی و فرانسوی نیز وارد و به مرور زمان به بخشی از مجموعه لغات بینالمللی مربوط به گرایش جنسی بدل شدند. این کلمات آلمانی گرچه دیگر مورد پذیرش عام نیستند، نخستین تلاشها برای توصیف گرایش جنسی بودند. در اواخر قرن بیستم و قرن بیستویکم گروههای «الجیبیتیکیوپلاس» در عین اتکا بر این زبان آن را به چالش گرفتند.
مردان همجنسگرا در دوران جمهوری وایمار (۱۹۱۸ـ۱۹۳۳)
در دوران جمهوری وایمار (۱۹۱۸ـ۱۹۳۳) رشد و توسعه گروهها و شبکههای همجنسگرایان در آلمان ادامه یافت. این دوره در عین حالی که عصر تلاطمهای سیاسی و رکود اقتصادی بود، دوران آزادیهای فرهنگی و هنری هم بود. در این دوران آلمانیها بهعنوان بخشی از دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی زمانه علنا هنجارهای جنسیتی و جنسی را به چالش گرفتند. مسائل جنسی و گرایش جنسی، بهویژه در شهرهای بزرگی مثل برلین، کلن، هامبورگ و فرانکفورت آم ماین، به محل بحث و منازعه در حوزه سیاست و فرهنگ بدل شد.
موضوع مسائل جنسی و گرایشِ جنسی در جمهوری وایمار
بسیاری از مردم آلمان از فضای بازتر اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی پدید آمده در جمهوری وایمار استقبال کردند. بسیاری از مردان همجنسگرا نیز به روی این فرهنگ جدید آغوش گشودند. در این میان برخی گروهها به شکلی فعالتر و علنیتر به طرفداری از جرمزدایی از روابط جنسی بین مردان پرداختند، از جمله «کمیته بشردوستانه علمی» (Wissenschaftlich-humanitäres Komitee, WhK، تاسیس: ۱۸۹۷) و «اتحادیه حقوق بشر» (Bund für Menschenrecht, BfM، تاسیس: دهه ۱۹۲۰). این گروهها با دیگر گروههای اصلاحطلبی که طرفدار رویکردهای قانونی تازهای به روسپیگری، پیشگیری از بارداری و سقط جنین بودند، همکاری میکردند.
با این حال، همه گروههای طرفدار جرمزدایی، دیدگاه سیاسی یکسانی نداشتند؛ برای مثال، پزشک و سکسپژوه یهودی آلمانی، «ماگنوس هرشفلت» که در سال ۱۹۱۹ موسسه علوم جنسی (Institut für Sexualwissenschaft) را در برلین بنیاد نهاد و آوازه جهانی یافت، صلحطلبی با مواضع چپ بود و موسسهاش نیز معمولاً افرادی با مواضع چپ و میانه را به خود جذب میکرد. این موسسه به انجام مطالعات علمی پیشرو و آموزش عمومی درباره موضوع گرایش جنسی در انسان میپرداخت و خدمات مختلف دیگری نیز در رابطه با مسایل جنسی ارائه میداد؛ از جمله پیشگیری از بارداری و مشاوره ازدواج.
ماگنوس هرشفلت
تکچهره امضا شده «ماگنوس هرشفلت» (۱۸۶۸ـ۱۹۳۵)، پزشک و سکسپژوه آلمانی. «هرشفلت» در پی آموزش عموم درباره موضوع گرایش جنسی بود. او طرفدار جرمزدایی از روابط جنسی بین مردان بود که به موجب بند ۱۷۵ مجموعه قوانین کیفری آلمان ممنوع بود. تاریخ عکس: ۱۲ نوامبر ۱۹۲۷.
منبع: موزه یادبود هولوکاست ایالات متحدهی آمریکا، اهدایی انجمن ماگنوسـهرشفلت
در مقابل، شبکه مردان همجنسگرای شکل گرفته پیرامون «آدولف برانتِ» نویسنده و سازمانش، Gemeinschaft der Eigenen «انجمن همدلان» رویکردی متفاوت در پیش گرفت. سازمان «برانت» به مرور زمان دستراستیتر و ملیگراتر شد. البته «برانت» و «هرشفلت» بر سر مساله جرمزدایی اتفاقنظر داشتند و هر دوی آنها مروج بحث عمومی درباره موضوع گرایش جنسی بودند. اما درباره مسائل مفهومی و سیاسی مربوط به جنسیت و ملیگرایی اختلافنظر داشتند.
با این حال، بحث عمومی درباره مسائل جنسی خوشایند همه مردم آلمان نبود، همانطور که برنامههای اصلاحی هم با استقبال آحاد مردم روبهرو نبود. بسیاری از مردم این بحثها را بخشی از گرایشهای منحط، بیبندوبارانه و غیراخلاقی میدانستند که بهزعم آنان ویژگی فرهنگ وایمار بود. آنان از حضور علنی و فزاینده مسائل جنسی در تبلیغات، سینما و دیگر شئون زندگی روزمره آزردهخاطر بودند. گروههای سیاسی راست و میانهگرای مختلف و همچنین سازمانهای مذهبی اصلی در پی ترویج نسخه خودشان از فرهنگ آلمانی بودند، نسخهای که ریشه در موسیقی و ادبیات سنتی، مذهب و خانواده داشت. این گروهها در برخی موارد یهودیان و کمونیستها را مسبب انحطاط فرهنگ آلمانی میدانستند. برای نمونه، بسیاری از این گروهها به «هرشفلت» به سبب بحثهای علنی او درباره موضوع گرایش جنسی، زمینه یهودی و دیدگاههای سیاسی چپ او میتاختند.
گروهها و شبکههای همجنسگرایان در جمهوری وایمار
در همین جو نسبتاً آزاد جمهوری وایمار بود که گروهها و شبکههای همجنسگرایان به طرز بیسابقهای رشد و توسعه یافتند. مردان آلمانی بیشتری بر آن شدند که همجنسگرا بودن خود را علنی کنند. برخی از این افراد به «انجمنهای دوستی» (Freundschaftsverbände) میپیوستند، انجمنهایی که همجنسگرایان و افرادی با دیگر گرایشهای جنسی را به لحاظ سیاسی و اجتماعی سازماندهی میکردند. مردان همجنسگرا در ملاقاتگاههایی از قبیل بارهایی که به مشتریان همجنسگرا سرویس میدادند، گرد میآمدند که مشهورترین این مکانها «الدورادو» در برلین بود.
روزنامهها و مجلات همجنسگرایان از قبیل Die Freundschaft (دوستی) و Der Eigene (که به صورتهای مختلفی ترجمه میشد، ولی در این بافتار یعنی «مرد خود») به رشد شبکههای همجنسگرایان کمک میکردند. این نشریات به خوانندگان خود درباره گرایش جنسی آموزش میدادند و شعر و داستان کوتاه چاپ میکردند. آنها فعالانه میکوشیدند در میان مردان همجنسگرا حسی از همگروهی ایجاد کنند و اقدام به انتشار آگهیهای شخصی و اطلاعاتی درباره ملاقاتگاههای همجنسگرایان میکردند. در شهرهای بزرگتر خوانندگان میتوانستند این نشریات را از کیوسکهای روزنامهفروشی تهیه کنند و در سرتاسر آلمان میتوانستند آنها را مشترک شوند و با پست دریافت کنند.
رویهمرفته گروههای همجنسگرایان در شهرهای بزرگ آلمان پذیرفتهشدهتر بودند و شهرهای کوچکتر و مناطق روستایی معمولا کمتر پذیرای آنها بودند. در این میان برلین از نظر جمعیت همجنسگرایان بسیار قابلتوجه بود. با این همه حتی شهرهای بزرگ از قبیل مونیخ هم همیشه به گروههای همجنسگرایان روی خوش نشان نمیدادند.
دیدگاههای نازیها و مورد «ارنست روم»
«آدولف هیتلر» و بسیاری از دیگر سران نازی پیش از آن که به قدرت برسند، جمهوری وایمار را فاسد و منحط قلمداد و محکوم میکردند. یکی از ابعاد این محکومیت مخالفت با جلوه علنی مسائل جنسی در این دوران، از جمله حضور علنی گروههای همجنسگرایان بود. برخی از شخصیتهای برجسته نازی، از جمله «آلفرد روزنبرگ» و «هاینریش هیملر» آشکارا همجنسگراستیز بودند. با این حال «هیتلر» و دیگر سران نازی بهندرت علناً بر ضد همجنسگرایی موضع میگرفتند. اصولاً تمرکز برنامهی حزب نازی در سال ۱۹۲۰ نیز حولِ محورِ موضوعاتی نظیر ایجاد کشور آلمان بزرگ، یهودیان و اقتصاد بود و این موضوع در آن جایی نداشت.
به لحاظ سیاستهای حقوقی مربوط به قوانین کیفری آلمان، حزب نازی مخالف تلاشهایی بود که به منظور جرمزدایی از روابط جنسی بین مردان و لغو بند ۱۷۵ انجام میگرفت. در مباحثاتِ پارلمانی، نازیها ادعا میکردند که روابط جنسی بین مردان گناهی است ویرانگر که به زوال ملت آلمان خواهد انجامید و تاکید داشتند که برای این روابط مجازاتی شدیدتر از آنچه در قوانین جاری آلمان آمده در نظر گرفته شود.
اما برخی اعضای عادی و حتی برخی سران حزب نازی دیدگاههایی متنوعتر و دوپهلوتر داشتند. در جنبش نازی مردان همجنسگرای معروفی حضور داشتند که شناختهشدهترین آنان ارنست روم بود. «روم» که فرمانده «اسآ» (Sturmabteilung، موسوم به یگان ضربت)، واحد شبهنظامی خشن و تندرو حزب نازی، بود برای توصیف خود از واژه gleichgeschlechtlich (همجنسخواه) استفاده میکرد.
روم معتقد بود گرایش جنسی او مغایرتی با ایدئولوژی نازی ندارد و لطمهای به نقش او در مقام فرمانده «اسآ» نمیزند. او بر آن بود که قانونی کردن روابط جنسی نه در راستای تشویق حقوق لیبرال-دموکراتیک یا مدارا، بلکه در راستای برانداختن اخلاقیاتِ جاری است و حتی جایی نوشت «خشکهمقدسیِ» برخی از همقطاران نازیاش از دید او انقلابی به نظر نمیرسد.
گرایش جنسی روم که در حزب نازی رازی فاش بود، در سال ۱۹۳۱ که روزنامهای چپگرا همجنسگرایی او را افشا کرد، به رسوایی علنی بدل شد. در پی این اتفاق حزب چپ میانهرو سوسیال-دموکرات (Sozialdemokratische Partei Deutschlands) در تبلیغات انتخاباتی خود از گرایش جنسی روم بهعنوان حربهای علیه حزب رقیب بهرهبرداری کرد. با این حال و علیرغم این رسوایی «هیتلر» به دفاع از «روم» برخاست و «روم» تا سال ۱۹۳۴ که به دستور «هیتلر» به قتل رسید، در سمت فرماندهی «اسآ» باقی ماند. با این همه، موقعیت «روم» در رهبری حزب نازی سبب نشد که موضع این جنبش در محکومیت همجنسگرایی و گروههای همجنسگرایان تعدیل شود.
مردان همجنسگرا در نخستین سالهای رژیم نازی، ۱۹۳۳ـ۱۹۳۴
نازیها در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ به قدرت رسیدند و دیری نپایید که در صدد برآمدند، بساط فرهنگ علنی همجنسگرایی و شبکههای همجنسگرایان را که در دوران جمهوری وایمار گسترش یافته بودند، برچینند. یکی از نخستین اقدامات نازیها علیه گروههای همجنسگرایان بستن بارها و دیگر ملاقاتگاههای آنان بود. برای مثال، در اواخر فوریه/اوایل مارس ۱۹۳۳ در پی صدور دستوری از جانب نازیها پلیس برلین چندین بار را بست. از جمله این مکانها «الدورادو» بود که به نماد بارز فرهنگ همجنسگرایی برلین بدل شده بود. دیگر ملاقاتگاههای همجنسگرایان در سرتاسر آلمان نیز به همین نحو بسته شدند. با این حال در شهرهایی نظیر برلین و هامبورگ برخی از بارهای جاافتاده همجنسگرایان توانستند تا اواسط دهه ۱۹۳۰ باز بمانند. ملاقاتگاههای زیرزمینی همجنسگرایان حتی تا بعد از آن هم باز ماندند. با این حال با تعطیلی این مکانها و افزایش نظارتهای پلیس ارتباط گرفتن مردان همجنسگرا با یکدیگر بهمراتب دشوارتر شد.
پلیس در حال نگهبانی در بیرون باشگاه شبانه «الدورادو»، پاتوق قدیمی همجنسگرایان برلین
ماموران پلیس بیرون باشگاه شبانه تعطیل شده «الدورادو»، پاتوق قدیمی همجنسگرایان، ایستادهاند. حکومت نازی بهسرعت این مکان را تعطیل کرد و روی ساختمان پوسترهای انتخاباتی حزب نازی را چسباند. برلین، آلمان، ۵ مارس ۱۹۳۳.
منبع: آرشیو دولتی برلین
یکی دیگر از اقداماتی که رژیم نازی خیلی زود دستبهکار آن شد، حذف روزنامهها، مجلات، و موسسات انتشاراتی همجنسگرایان بود. روزنامهها یکی از وسایل ارتباطی اصلی گروههای همجنسگرای آلمان بودند. رژیم نازی همچنین انجمنهای همجنسگرایان را وادار به انحلال کرد. در مه ۱۹۳۳ نازیها موسسه علوم جنسی «ماگنوس هرشفلت» را تخریب کردند و نهایتا به تعطیلی کشاندند. نوشتههای «هرشفلت» نیز در کتابسوزان نازیها که آثار روشنفکران، صلحطلبان و نویسندگان چپگرای سرشناس یهودی را هدف قرار میداد، سوزانده شد. تخریب این موسسه نشانه واضحی بود از این که نازیها سیاستهای جنسی اصلاحطلبانهای را که موسسه مروج آنها بود، برنخواهند تافت.
نازیها در راستای تشدید اقدامات خود در این زمینه در اواخر ۱۹۳۳ و اوایل ۱۹۳۴ با توسل به قوانین جدید و عملیاتهای پلیسی شمار محدودی از مردان همجنسگرا را دستگیر و بدون محاکمه زندانی کردند. این اقدام بخشی از تلاش وسیعتر نازیها در جهت کاهش جرم و جنایت بود. رژیم نازی به پلیس دستور داد، افرادی با سابقه محکومیت بابت جرایم جنسی، از قبیل عورتنمایی در ملا عام، روابط جنسی با کودکان، و زنای با محارم را دستگیر کند؛ جرایمی که در بندهای ۱۷۳ تا ۱۸۳ مجموعه قوانین کیفری آلمان تعریف شده بود. از جمله دستگیرشدگان شماری از مردان همجنسگرا بودند که برخی از آنان در اولین اردوگاههای کار اجباری رژیم زندانی شدند.
در پاییز ۱۹۳۴ گشتاپوی (پلیس سیاسی) برلین به نیروهای پلیس محلی دستور داد، فهرست کلیه مردان مظنون به رفتار همجنسگرایانه را برای آنها بفرستند. چنین فهرستهایی را دوایر پلیس در بخشهای مختلف آلمان سالها نگه داشته بودند، اما آنچه تازگی داشت تجمیع آنها در دستِ گشتاپو برلین بود. به علاوه گشتاپو تصریح کرد که ادارات محلی پلیس حتماً عضویت این مردان در سازمانهای نازی و سابقه هرگونه محکومیت کیفری آنان بر اساس بند ۱۷۵ را در فهرستها قید کنند. این فهرستها به «فهرستهای صورتی» معروف شده است، هرچند خود نازیها یا پلیس از آنها به این عنوان نام نمیبردند.
اقدامات یاد شده تازه اولین گامهای رژیم نازی در مقابله با همجنسگرایی بود و اقدامات نازیها در این زمینه در نیمه دوم دهه ۱۹۳۰ تشدید شد.
تشدید آزار مردان همجنسگرا، ۱۹۳۴ـ۱۹۳۶
وقوع سه اتفاق در سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۶ باعث تشدید مبارزه رژیم نازی با همجنسگرایی و سرکوب نظاممندتر مردان همجنسگرا شد.
اولین اتفاق به قتل رسیدن «ارنست روم» و دیگر سران «اسآ» در ژوئن و ژوئیه ۱۹۳۴ بود. این قتلها باعث شد نازیها در تبلیغات ایشان موضع متفاوتی در قبال همجنسگرایی در پیش گیرند. قتل «روم» و دیگر سران «اسآ» که به فرمان «هیتلر» صورت گرفت، بخشی از نبرد قدرت در بالاترین سطوحِ دولت آلمان و حزب نازی بود. اما در پی این پاکسازی نازیها در تبلیغات خود در توجیه این قتلها به گرایش جنسی روم استناد میکردند و به این ترتیب از تعصب بسیاری از مردم آلمان علیه روابط جنسی بین افراد همجنس به سود خود بهرهبرداری میکردند.
دومین اتفاق بازنگری بند ۱۷۵ در ژوئن ۱۹۳۵ توسط نازیها بود. بند ۱۷۵ بخشی از مجموعه قوانین کیفری آلمان بود که به موجب آن روابط جنسی بین مردان ممنوع بود. به موجب نسخه بازنگری شده این بند طیف وسیعی از رفتارهای صمیمانه و جنسی جرم تلقی و مشمول مجازات میشد. در نسخه جدید همچنین قید شده بود که مجازات رابطه جنسی بین دو مرد چنانچه به عنف و بدون توافق طرفین بوده باشد، تا ده سال زندان با اعمال شاقه خواهد بود. این بازنگری ابزار قانونی لازم برای پیگرد قانونی و آزار مردان همجنسگرا را در ابعادی بهمراتب وسیعتر از قبل در اختیار رژیم نازی قرار داد.
و بالاخره سومین اتفاق تاسیس «اداره مرکزی رایش برای مبارزه با همجنسگرایی و سقط جنین» (Reichszentrale zur Bekämpfung der Homosexualität und der Abtreibung) توسط «هاینریش هیملر»، فرمانده «اساس» و ریيس پلیس آلمان، در سال ۱۹۳۶ بود. این اداره بخشی از «کریپو» (پلیس جنایی) بود و با گشتاپو (پلیس سیاسی) همکاری نزدیک داشت. «هیملر» که به همجنسگراستیزی شهره بود، اعتقاد داشت که همجنسگرایی و سقط جنین تهدیدی برای میزان زادوولد و در نتیجه، سرنوشت ملت آلمان است.
در پایان سال ۱۹۳۶ شرایط دیگر برای تشدید مبارزه رژیم نازی با همجنسگرایی مهیا شده بود.
اوج مبارزه رژیم نازی با همجنسگرایی
مبارزه نازیها با همجنسگرایی در سالهای ۱۹۳۵ و ۱۹۳۶ تشدید شد. از این نقطه به بعد رژیم به جای تمرکز بر بستن ملاقاتگاههای همجنسگرایان اولویت خود را دستگیری افراد، بر اساس بند ۱۷۵، قرار داد. نازیها این افراد را مجرم «همجنسگرا» (homosexuell) و در نتیجه مجرم و دشمن ملت میدانستند. «هیملر» که اعتقاد داشت، هدف گرفتن این افراد برای حفظ، تقویت، و تکثیر مردم آلمان ضروری است. به کریپو و گشتاپو دستور داد مبارزه با همجنسگرایی را با جدیت به پیش ببرند. این نیروهای پلیس با بهرهگیری از روشهایی چون یورش، پیگیری گزارشهای مردمی، بازجوییهای خشن، و شکنجه مردانی را که بهزعم آنان بند ۱۷۵ را نقض کرده بودند، تعقیب و بازداشت میکردند.
یورش
از اواسط تا اواخر دههی ۱۹۳۰ پلیس به بارها و دیگر ملاقاتگاههایی که بهزعم پلیس پاتوق مردان همجنسگرا بود، یورش میبرد. نیروهای پلیس بر گرد بارها و دیگر مکانهای مشابه حلقه محاصره تشکیل میدادند و از هر کسی که به نظرشان مظنون میآمد، بازجویی میکردند. افرادی که در این یورشها دستگیر میشدند، اگر مدرکی بر ضد آنان وجود نداشت، آزاد میشدند؛ ولی اگر گناهکار تشخیص داده میشدند، به اتهام تخلف از بند ۱۷۵ محاکمه یا در برخی موارد مستقیماً به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشدند.
یورشهای پلیس نمایشی علنی و پرسروصدا از مبارزه نازیها با همجنسگرایی بود و پلیس با انجام این یورشها گروهها و افراد همجنسگرا را تهدید و مرعوب میکرد. با این حال، این حملات خیلی موثر نبودند و ابزار اصلی پلیس برای تعقیب مردان متهم به نقض بند ۱۷۵ نبودند.
پیگیری گزارشهای مردمی
کریپو و گشتاپو برای گردآوری اطلاعات درباره زندگی خصوصی مردان و افشای موارد بالقوه تخلف از بند ۱۷۵ به گزارشهای مردمی تکیه داشتند. همسایگان، آشنایان، همکاران، دوستان یا اعضای خانواده ممکن بود، پلیس را در جریان موارد مشکوک قرار دهند. از نوع زبانی که افراد در این گزارشها به کار بردهاند، معلوم میشود که این آلمانیها معمولاً با دیدگاه نازیها درباره همجنسگرایی همدل و همسو بودهاند. گزارشدهندگان از اشخاصی که دربارهشان گزارش میدادند با عنوان «اواخواهر»، «زنصفت» و «منحرف» یاد میکردند. بر خلاف شیوه یورش، پیگیری گزارشهای مردمی ابزار سرکوب بسیار مؤثری بود و حاصل آن چهبسا دهها هزار مورد دستگیری و محکومیت بود.
بازجویی
گشتاپو و کریپو از مردانی که در یورشها دستگیر میشدند یا مردانی که درباره آنان گزارشی در کار بود، بازجویی میکردند. در این بازجوییها که معمولاً با خشونت جسمی و روانی همراه بود، پلیس غالباً بر اعترافگیری کامل اصرار داشت. پلیس این مردان را زیر فشار بازجوییهای خشن و شکنجه مجبور میکرد نام شریک جنسی خود را لو بدهند و سپس به کمک این اطلاعات مردان دیگری را مورد بازداشت و بازجویی قرار میداد و با این روش کل یک شبکه از مردان همجنسگرا را دستگیر میکرد.
سرنوشت دستگیرشدگان
همه مردانی که به موجب بند ۱۷۵ دستگیر میشدند، سرنوشت یکسانی نداشتند. معمولاً دستگیریها به محاکمه در دادگاه میانجامید و در این دادگاهها متهم یا تبرئه میشدند یا مقصر شناخته میشدند و به گذراندن مدتِ معینی حبس محکوم میشدند. میزان محکوم شدن تقریباً پنجاه درصد بود و بیشتر محکومان پس از طی دوران حبس آزاد میشدند. در موارد نادرتر، کریپو یا گشتاپو افراد را بهعنوان مجرم «همجنسگرا» (homosexuell) مستقیماً روانه اردوگاههای کار اجباری میکردند. مردانی که به این ترتیب به اردوگاه کار اجباری فرستاده میشدند، معمولاً اما نه همیشه یا چندین محکومیت داشتند یا دارای کیفیات مشدده دیگر بودند.
نظام قضایی آلمان نازی عقیمسازی را هم وارد رویههای قانونی کرد. در اواخر ۱۹۳۳ دیگر این امکان وجود داشت که دادگاهها برای برخی مجرمان جنسی حکم به عقیمسازی اجباری بدهند. با این حال، دستکم در ابتدا، امکان عقیمسازی مردانی که به موجب بند ۱۷۵ دستگیر میشدند؛ بدون مثلاً رضایت خودشان وجود نداشت. در برخی موارد این امکان وجود داشت که مردان زندانی شده بر اساس این قانون اگر داوطلبانه تن به عقیم شدن میدادند، زودتر از موعد آزاد شوند.
در جریان جنگ جهانی دوم شمارِ مردانی که طبق بند ۱۷۵ دستگیر میشدند، کاهش یافت. استلزامات جنگ کامل بر مبارزه با همجنسگرایی تقدم یافت. بسیاری از مردان محکوم بند ۱۷۵ یا به ارتش آلمان پیوستند یا به خدمت فراخوانده شدند. ارتش به نیرو نیاز داشت و در اکثر موارد گرایش جنسی سربازان اهمیت چندانی نداشت. با این همه دستگیریها و محکومیتهای مبتنی بر بند ۱۷۵ در طول سالهای جنگ هم ادامه یافت.
محققان شمار دستگیریهای صورت گرفته بر اساس بند ۱۷۵ در دوران رژیم نازی را قریب به ۱۰۰ هزار مورد برآورد میکنند که بیش از نیمی از این دستگیریها (تقریباً ۵۳ هزار و ۴۰۰ مورد) به محکومیت انجامیده است.
مردان همجنسگرا در اردوگاههای کار اجباری
در اردوگاههای کار اجباری ۵ تا ۱۵ هزار مرد بهعنوان مجرم «همجنسگرا» (homosexuell) زندانی بودند. این گروه از زندانیان معمولاً موظف بودند، در چارچوب نظام طبقهبندی زندانیان مثلثی صورتی به یونیفورم خود نصب کنند. گرچه بسیاری از این زندانیان مثلث صورتی واقعاً همجنسگرا محسوب میشدند، همه آنان همجنسگرا نبودند.
نشان مثلث صورتی سبب میشد، این گروه از زندانیان در چارچوب نظام اردوگاه کار اجباری به عنوان گروهی متمایز هدف توجه قرار گیرند. بر اساس بسیاری از روایتهای نقل شده از جانبهدربردگان از این اردوگاهها، زندانیان مثلث صورتی از جمله گروههایی بودند که بیش از بقیه گروهها مورد سوءاستفاده قرار میگرفتند. گاه طاقتفرساترین و شاقترینِ وظایف نظامِ کاری اردوگاه را بر عهده این دسته از زندانیان میگذاشتند. زندانبانان و زندانیان دیگر غالباً این افراد را مورد سوءاستفاده جسمی و جنسی قرار میدادند و در برخی موارد آنان را کتک میزدند و علناً تحقیر میکردند. در اردوگاه کار اجباری «بوخنوالد» بر روی برخی از این زندانیان آزمایشهای پزشکی غیرانسانی انجام میدادند و از نوامبر ۱۹۴۲ به بعد فرماندهان اردوگاههای کار اجباری رسماً این اختیار را داشتند که دستورعقیمسازی زندانیان مثلثصورتی را صادر کنند.
نمودار علامتگذاری زندانیان
نمودار علامتگذاری زندانیان که در اردوگاههای کار اجباری آلمان استفاده میشد. داخائو، آلمان، حدود ۱۹۳۸ـ۱۹۴۲.
از سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۳۸ «اساس» اقدام به تدوینِ نظامی برای علامتگذاری زندانیان در اردوگاههای کار اجباری کرد. این نشانهای رنگی که به یونیفورم دوخته میشد، دلیل زندانی شدن فرد را نشان میداد و از اردوگاه به اردوگاه اندکی فرق میکرد. این نمودار نظام علامتگذاری زندانیان در اردوگاه کار اجباری داخائو را نشان میدهد.
پرسشهای تفکر انتقادی
چرا «اساس» در درون اردوگاهها که همه افراد آن زندانی بودند نظام نشانگذاری و تشخیص هویت برقرار کرد؟ نشانها و اعداد چگونه هویت انسانی افراد را از آنان میگیرد؟
منبع: یادمان اردوگاه کار اجباری داخائو
سایر زندانیان هم با این که خود قربانی تعصب بودند از بیم بدنامی از زندانیان مثلثصورتی دوری میکردند. در نتیجه، این گروه از زندانیان در درون نظام سلسلهمراتبی زندانیان منزوی و بیپناه رها میشدند. دسترسی به شبکه زندانیان برای بسیاری از افراد اردوگاه راهی برای بقا بود و امکان تامین غذا و لباس را برای آنان فراهم میکرد. البته آلمانیزبانبودن بیشتر زندانیان مثلث صورتی امکان دسترسی آنان به کارهای کمتر طاقتفرسا از قبیل سمتهای دفتری را فراهم و در نتیجه نوعی پوشش حفاظتی برای آنان ایجاد میکرد. اما با این حال، موقعیت معمولاً منزوی این زندانیان باعث میشد، آنان برای بقا با مشکلات بسیار بیشتری مواجه باشند. شمار نامعلومی از زندانیان مثلث صورتی در اردوگاههای کار اجباری جان باختند.
مردان همجنسگرا چه بسا به دلایلی غیر از گرایش جنسی خود در اردوگاههای کار اجباری زندانی میشدند و مورد آزار قرار میگرفتند. برخی مردان همجنسگرا بهعنوان مخالف سیاسی، یهودی یا عضو دسته دیگری از زندانیان روانه اردوگاهها میشدند. در این موارد گرایش جنسی آنان معمولاً فرع بر دلیل زندانیشدن ایشان بود. این عده نشانی نصب میکردند که به دسته رسمی آنان مربوط بود.
شمار نامعلومی از مردان یهودی همجنسگرا در جریان هولوکاست کشته شدند.
واکنش مردان همجنسگرا به آزار نازیها
مردان همجنسگرا در واکنش به آزار نازیها رویههای مختلفی در پیش میگرفتند. نه تصمیم همه آنان یکسان بود و نه انتخابهای یکسانی پیشِ رو داشتند. برای مثال مردان همجنسگرایی که رژیم نازی آنان را در دسته آریایی جای میداد، گزینههای بهمراتب بیشتری داشتند تا مردان همجنسگرایی که در دسته یهودی یا روما (کولی) قرار میگرفتند. مردان همجنسگرای یهودی و روما (کولی) بیش از هر چیز به دلایل نژادی مورد آزار قرار میگرفتند.
برخی مردان همجنسگرا، بهویژه آنان که از تمکن مالی برخوردار بودند، میکوشیدند گرایش جنسی خود را پنهان کنند و حفظ ظاهر کنند. برخی ارتباطشان را با حلقه دوستان خود میگسستند یا خود را از عرصه عمومی کنار میکشیدند. برخی دیگر به شهرهای بزرگ، مناطق روستایی، یا حتی کشورهای دیگر نقلِ مکان میکردند. برخی هم تن به ازدواج مصلحتی میدادند.
مردان همجنسگرایی نیز بودند که خطر مقاومت در برابر حکومت نازی به دلایل سیاسی و شخصی را به جان میخریدند و برخی از آنان به گروههای مقاومت ضدنازی زیرزمینی میپیوستند یا یهودیان را مخفی میکردند.
تکچهره «ویلم آروندئوس»، ۱۹۱۵
تکچهرهای از ویلم آروندئوس، ۱۹۱۵. در جریان جنگ جهانی دوم، «آروندئوس»، عضو همجنسگرای مقاومت هلند، در حملهای به اداره ثبت احوال آمستردام مشارکت جست. گروه او به منظور نابودی اسناد دولتی ثبت آمار یهودیان و دیگر گروههای موردهدف نازیها هزاران پرونده را به آتش کشیدند. بعد از این حمله طولی نکشید که واحد او لو رفت. «آروندئوس» در سال ۱۹۳۴ دستگیر و اعدام شد. بلاریکوم، هلند، ۱۹۱۵.
منبع: موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده آمریکا، اهدایی «مارکو آنتروپ»
مستندسازی و گرامیداشت تجربههای همجنسگرایان
در بهار ۱۹۴۵ که سربازان متفقین دربهای اردوگاههای کار اجباری را گشودند، زندانیان مثلث صورتی نیز مثل سایر زندانیان آزاد شدند. اما پایان جنگ و شکست رژیم نازی لزوماً برای مردان همجنسگرا حس آزادی به همراه نداشت و آنان همچنان در جامعه آلمان به حاشیه رانده میشدند. قابلتوجهتر این که در آلمان روابط جنسی بین مردان در بخش اعظم قرن بیستم غیرقانونی باقی ماند. بر همین مبنا، بسیاری از مردانی که به اتهام نقض بند ۱۷۵ دوران محکومیت خود را میگذراندند، پس از جنگ هم در زندان باقی ماندند و دهها هزار تن دیگر نیز به همین اتهام محکوم شدند.
تداوم تعصب بر ضد روابط جنسی بین افراد همجنس و ادامه اجرای بند ۱۷۵ در بخش اعظم قرن بیستم باعث شده پرده برداشتن از سرگذشت مردان همجنسگرا در دوران نازیها کار دشواری باشد. بسیاری از این افراد از ادای شهادت یا نوشتن خاطرات خود ابا داشتهاند. با این حال، محققان کوشیدهاند با استفاده از مدارک پلیس، دادگاهها، و اردوگاههای کار اجباری تجربههای این افراد را مستند کنند.
تلاشهای محققان و سازمانهای دفاع از حقوق همجنسگرایان آلمان موجب شده موضوع آزار مردان همجنسگرا در دوران حکومت نازیها به عرصه عمومی کشیده شود. در دهه ۱۹۹۰ دولت آلمان «همجنسگرایان آزاردیده» (verfolgten Homosexuellen) را رسماً قربانی رژیم نازی شناخت و در سال ۲۰۰۲ محکومیتهای بند ۱۷۵ در دوران نازیها را نقض کرد. برای اولین بار مردان همجنسگرایی که از نازیها لطمه دیده بودند، بابت ظلمی که در حق ایشان شده بود، مستحق دریافت غرامت مالی از دولت آلمان شدند.
در اوایل قرن بیستویکم دولت آلمان اقدام به افتتاح چهار بنای یادبود برای قربانیان نازیها در مرکز برلین کرد. بزرگترین این بناها یادمان یهودیان بهقتلرسیده اروپاست که در سال ۲۰۰۵ افتتاح شد. چند سال بعد نیز در مه ۲۰۰۸ در همان حوالی در پارک «تییرگارتن» در «مرکز برلین از یادمان همجنسگرایان آزاردیده در دوران نازیسم» (Denkmal für die im Nationalsozialismus verfolgten Homosexuellen) پردهبرداری شد.
محققان همچنان به تحقیق درباره مبارزه نازیها با همجنسگرایی و آزار مردان همجنسگرا به دست آن رژیم ادامه میدهند.
نویسندگان: موزه یادبود هولوکاست در ایالات متحده آمریکا. واشنگتن
پرسشهای تفکر انتقادی
سیاستهای رژیم نازی در قبال مردان همجنسگرا را با سیاستهای آلمان قبل از سال ۱۹۳۳ و بعد از سال ۱۹۴۵ مقایسه و شباهتها و تفاوتهای آنها را بررسی کنید.جایگاه آزار مردان همجنسگرا در جهانبینی نازیها چه بود؟گزارشهای مردمی چه نقشی در مبارزه نازیها با همجنسگرایی بازی میکرد؟ این گزارشها گویای چه مطلبی درباره رابطه بین رژیم نازی و مردم آلمان است؟برخورد نازیها با مردان همجنسگرا چه تفاوتها و چه شباهتهایی با برخورد آنان با گروههای دیگر داشت؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر