شکوفه مصطفوی، شهروندخبرنگار
ایران را تمامی ایرانیان، فارغ از عقاید شخصی، دین یا مذهب خود ساختهاند. خبرنگاران و شهروندخبرنگاران «ایرانوایر» در مجموعهای، چهرههای برجسته اقلیتهای دینی و مذهبی را معرفی میکنند. شما هم اگر با شخصیتهای برجسته اقلیتهای دینی آشنایی دارید یا داستان زندگی و خدمات آنها را میدانید، با ایمیل adyan@iranwire.com تماس بگیرید و روایت خود را با ما در میان بگذارید.
***
«واروژ کریم مسیحی»، کارگردان و تدوینگر ایرانی ارمنیتبار سینمای ایران در ۴فروردین۱۳۳۱ خورشیدی در یک خانواده ارمنی در شهر اراک به دنیا آمد.
او بزرگترین فرزند خانواده بود.
وی پس از پایان تحصیلات متوسطه، در سال ۱۳۴۸ خورشیدی به اتریش و سپس در سال ۱۳۴۹ به آلمان رفت. در مونیخ وی شروع به آموختن زبان آلمانی کرد تا بتواند وارد دانشکده پزشکی شود. آشنایی وی با یک بازیگر تئاتر و سینما در باشگاه ارمنیان مونیخ، مسیر زندگی او را تغییر داد. پس از مدتی مطالعه و تماشای فیلم در ۱۳۵۰ با رها کردن تحصیل به ایران بازگشت.
کریممسیحی، بعد از برگشت به ایران در دانشکده هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران تحصیل خود را ادامه داد، اما مجددا این رشته را ناتمام گذاشت.
کریممسیحی از طریق «باربد طاهری» به «بهرام بیضایی»، کارگردان مطرح سینمای ایران معرفی شد و در سال ۱۳۵۱ به عنوان دستیار و منشی صحنه در فیلم «رگبار» به سینمای حرفهای روی آورد. پس از آن نیز وی در فیلمهای «غریبه و مه»، «شاید وقتی دیگر»، «مرگ یزدگرد» و «چریکه تارا» به عنوان دستیار با بیضایی همکاری کرد.
او که تا زمان انقلاب ۱۳۵۷ در همه کارهای بیضایی دستیار او بود، در این مدت نیز به عنوان دستیار کارگردانان با سینماگرانی همچون «کامران شیردل» (صبح روز چهارم، ۱۳۵۱)، «امیر نادری» (تنگنا، ۱۳۵۲)، «بهمن فرمانآرا» (شاهزده احتجاب، ۱۳۵۳) و «محمدرضا اصلانی» (چنین کنند حکایت، ۱۳۵۳) نیز همکاری کرد.
کریممسیحی همچنین یکی از سه کارگردان مجموعه «سمک عیار» است. سمک عیار نام یک مجموعه تلویزیونی ایرانی است که در سال ۱۳۵۳ و به کارگردانی «محمدرضا اصلانی»، «باربد طاهری» و «واروژ کریممسیحی» ساخته شد و در سال ۱۳۵۴ از تلویزیون ملی ایران پخش گردید. این مجموعه تلویزیونی، اولین مجموعه تلویزیونی «رنگی» در ایران است.
واروژ در ۱۳۵۴ با کارگردانی فیلم کوتاه «فاخته» بر اساس طرحی از ملکجهان خزایی برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به صورت جدی به فیلمسازی روی میآورد. پس از آن دو فیلم کوتاه دیگر با نامهای «کوچ» و «سَلَندَر» در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۹ کارگردانی کرد. وی فیلمنامه «کوچ» را براساس تلفیقی از داستان «گیکور»، نوشته «هوهانس تومانیان» و داستانی از «محمود دولتآبادی» نوشت و کارگردانی کرد.
فیلم کوتاه «سلندر» (با فیلمنامهای از بهرام بیضایی) از فیلمهای کوتاه متفاوت سینمای ایران است. این فیلم کوتاه ۳۳ دقیقهای که به طریقه رنگی تصویربرداری شده است، به همراه فیلم کوتاه ۳۷ دقیقهای و سیاه و سفید «فاخته» (۱۳۵۴)، از تولیدات تلویزیون ایران بود و در سال ۱۳۶۲ برای نمایش به «تلویزیون سوئد» فروخته شد. فیلم «فاخته» را در سال ۱۳۶۳، «رادیو تلویزیون مجارستان» نیز برای نمایش خریداری کرد.
این دو فیلم کریم مسیحی در چندین جشنواره بینالمللی از جمله لایپزیگ، آلمان شرقی، اوبرهاوزن، آلمان غربی، کارلووی واری و چکسلواکی به نمایش درآمدند.
پس از سالها تجربه، او در سال ۱۳۶۹ موفق شد نخستین فیلم سینماییاش را با نام «پرده آخر» کارگردانی کند. این فیلم یک اثر غافلگیرکننده دقیق با جزییاتی پر وسواس بود که برای نخستینبار در نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد. این فیلم در شانزده رشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد که در هشت رشته از جمله بهترین کارگردانی و بهترین تدوین موفق به دریافت آن شد. این فیلم پس از اکران با تحسین بسیاری از سوی مردم و منتقدین همراه شد و همواره نامش در میان چند فیلم برتر سینمای پس از انقلاب دیده میشود. اما کریممسیحی طی سالهای بعد از آن نتوانست فیلم دیگری بسازد و بیشتر به عنوان تدوینگر فعالیت داشت.
این کارگردان بعد از این فیلم به مدت ۱۸ سال فیلمی نساخت تا سال ۱۳۸۷ با فیلم «تردید» مجددا به سینما بازگشت.
همان سال فیلم «تردید» در بیست و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، برنده دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه اقتباسی شد.
او در سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و دو فرزند به نام های «مهر» و «مانیا» دارد.
سال ۱۳۹۳ زمانی که بزرگداشتی برای واروز کریم مسیحی برگزار شد، بهرام بیضایی که در آمریکا بود، برای دوست دیرینه و دستیارش در بسیاری از فیلمها یک متن احساسی نوشت و بزرگداشت او را تبریک گفت:
«درود به واروژ مهربان / درود به آنها که برایش بزرگداشت گرفتهاند
و درود به سینما وقتی که سینماست! / به شما دور ولی نزدیکم
و میتوانم واروژ را ببینم گیج / ناباور از اینکه چهار دهه گذشت،
چهار سال آزگار هم بیشتر / از روزی که کلید دوستی زدیم
و من چه دارم بگویم که شادباشی باشد / برای فیلمهای نساخته!
به خودت نگو در چهل سالگی فقط دو فیلم و دیگر هیچ!
فکر نکن همه شوق و استعدادت شد تدوین خوب فیلمهای گاهی بد این و آن برای گذران!
بزرگداشت هر فیلمساز ساختن فیلم دیگری است
فکر کن که کوتاه نیامدی / و آنچه ساختی بیآبرو نبود
فکر کن نمونهای! / عشق فیلمی که فیلمسازی را بلد است و حواشیاش را نه!
و آنچه هست –افسوس- سراسر حواشی است!
بزرگداشت هر فیلمساز بهتر، بزرگداشت سینمای بهتر است! / شادباش مرا بپذیر
چرا امیدوار نباشم که فیلم دیگری بسازی؟»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر