۱۱ مارس)۲۰ اسفند(، کاخ سفید مراسم نوروز را جشن گرفت. «میشل اوباما»، بانوی اول امریکا میزبانی مراسم را به عهده داشت. سفره هفتسین کاخ سفید و پذیرایی از میهمانان با غذای ایرانی و موسیقی سنتی و بزمی از جمله بخشهایی از این مراسم بود.
میشل اوباما گفت که نوروز فرصتی است برای تأمل در مورد ۱۲ ماه گذشته و استقبال از سال جدید با تمام امکانات آن برای تغییراتی مثبت و تجدید قوا.
«ایرانوایر» با «جان لیمبرت»، دیپلمات امریکایی و کارشناس امور ایران در مورد این مراسم صحبت کرده است. لیمبرت، دستیار معاون وزیر امور خارجه امریکا و نیز از مقامات رسمی سفارت امریکا در تهران بود. او یکی از ۵۲ نفری است که در حد فاصل سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ (۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹)، ۴۴۴ روز در سفارت امریکا در تهران گروگان گرفته شده بود.
«ایرانوایر» از جان لیمبرت در مورد برگزاری این مراسم نوروزی در کاخ سفید و نیز فرصتی که تعطیلات نوروزی در افزایش امید به توافق در مذاکرات هسته ای و گفتوگوهای ایران و امریکا به دست می دهد، پرسیده و او پاسخ داده است:
خیلی جشن خوب و مفصلی بود. از همه جای امریکا آمده بودند. فقط از واشنگتن نبودند؛ از ایالت های غربی، نیویورک، آلبانی، سیاتل. واقعاً معرکه بود؛ به ویژه از این جهت که کشورهای مختلفی در آن شرکت کرده بودند. فقط ایرانیها نبودند، از تمام کشورهایی که فرهنگ نوروز در آنها برپا میشود، به این جشن دعوت شده بودند؛ افغانستان، آذربایجان، کردستان، ازبکستان. رقاصها از آسیای مرکزی بودند. فکر کنم از ازبکستان و تاجیکستان.
نکته مهم دیگر این است که مردمان این کشورها چه نقش سازنده و مثبتی در جامعه ما بازی میکنند. در این مراسم با افرادی آشنا شدم که در علوم کامپیوتر، اقتصاد و مدیرت مالی فعال هستند؛ استاد دانشگاه، مهندس، بانک دار و... . تحصیلات واقعاً خوبی داشتند و نقش مهمی در جامعه ما ایفا میکنند. این مراسم دوباره این نکته را به ما یادآوری کرد.
غذا خیلی خوب بود. برای من، بهترین بخش آن شیرینی ها بودند که واقعاً هم معرکه بود. غذای سنتیِ شبِ عید در ایران سبزی پلو با ماهی است که آن شب هم سرو شد. فکر کنم آشپزها ایرانی بودند.
ما هم البته در خانواده خودمان نوروز را جشن می گیریم. سعی میکنیم با نوه ها باشیم. آن ها هم خیلی با نوروز کیف میکنند. کادو گیرشان می آید که خب، خیلی حال میکنند و به ویژه هفت سین و ماهی را دوست دارند. نوروز برای ما خیلی مهم است؛ به ویژه امسال. زمستان خیلی سخت و طولانی بود. خیلی خوشحالیم که بهار آمده است.
هفت سینِ کاخ سفید خیلی دقیق و استادانه چیده شده بود. البته نمیشد به آن خیلی نزدیک شد چون پشت طناب قرار داشت. ولی من فهمیدم که شخصی آن را در سان فرانسیسکو تزیین کرده و از همان جا فرستاده است. در ضمن، جمعیت زیادی آمده بود؛ چیزی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر.
خاطرات مراسم نوروز در ایران دوباره زنده شد. نوروز خیلی مراسم خانوادگی است. ما در آن شب بیشتر با مهاجران همدم بودیم و در میان مهاجران، علایق و انگیزههای سنتی خیلی قوی است.
وقتی ما ایران بودیم، نوروز خیلی مهم بود. تقویم ایرانی، تقویمی «شمسی» است؛ بنابراین، نوروز همیشه یک روز میافتد. ولی تقویم اسلامی، «قمری» است؛ برای همین، روزهای خاص دینی هر سال در تقویم عوض میشوند. هرچند وقت یک بار، نوروز با بعضی از عمیقترین و سنگینترین عزاداریهای اسلام شیعه همزمان میشود و سؤال همیشگی این بود که ما باید چه کنیم؟ جشن بگیریم یا گریه کنیم؟
برای من حیرت انگیز بود که می دیدم بعضی میتوانند هر دو کار را با هم انجام دهند. بعضی از آدمها از نظر روانی، برای هر دو کار، فضای مجزایی باز می کنند؛ هم برای عزا و هم برای جشن. از نظر من، این یکی از جذابترین و خیره کنندهترین بخشهای فرهنگ (ایران) است. در خیلی از دوستانم که بعضی از آنها کاملاً مذهبی هم بودند، این نکته را می دیدم؛ می دیدم که میتوانستند چیزها را به بخشهای کاملاً مجزا تقسیم کنند. به بیانی دیگر، میتوانستند هویتهای چندگانه خود را به رسمیت بشناسند. این نکته امروزه هم به خیلی مهم است چون حکومت دست کم رسماً اسلامی است.
من یک نوروز در گروگان بودم؛ سال ۱۹۸۰. دوران خوبی نبود؛ در زندان ...، زیر زمین...
مذاکرات هسته ای
من همیشه امیدوارم. آیا به توافق میرسند، نمیرسند؟ نمیدانم. میگویند اگر میخواهی متخصص ایران باشی، فقط بگو «نمی دانم»؛ راهش این است. اگر تا آخر مارس به توافق نرسند، باز هم معتقدم در همین یکی دو سال اخیرتغییرات بسیار مهمی به وجود آمده است. امروز «جان کری» و «محمدجواد ظریف» با یکدیگر مذاکره میکنند؛ آن هم در سطحی حرفه ای. خودشان مذاکرات را سازنده ارزیابی میکنند. این چیزها مهم است. آخرین باری که دیداری بین مقامات ایران و امریکا سازنده توصیف شد، کی بود؟ احتمالاً باید به سال ۱۹۷۹(۱۳۵۷) برگردید.
یک بار یکی به من گفت ظاهراً برای کری راحت تر است که با ظریف ملاقات کند تا با نتانیاهو. یکی کشوری است که ما با آن هیچ رابطهای نداریم و دیگری کشوری است که دوستان و شرکای زیادی در آن داریم. ولی توانایی صحبت و گفتوگو به عنوان دو دولت - و نه دوست - در مورد ایران و امریکا باورنکردنی است. به نظر من، این تغییر عظیمی است؛ گامی بسیار بلند به سمت جلو است. حالا این که تا آخر مارس به توافق برسیم یا نه، چیز دیگری است. در یک سال و نیم گذشته قدم بسیار بزرگی برداشته شدهایم.
آن نامه کذایی جمهوری خواهان
سؤال این است که جمهوری خواهان به چه فکر میکنند؟ اصلاً فکر میکنند؟ برای من که خیلی روشن است همه این جار و جنجال ها به سیاست داخلی امریکا بر میگردد. ظاهراً هر کاری میکنند تا موقعیت رییس جمهور اوباما را تضعیف کنند. در نظام ما، این چیز خیلی جدیدی نیست. ولی این مورد اخیر نسبت به موارد قبلی، کمی از حد معمول خارج میشود.
قواعد حاکم بر روابط ایران و امریکا چیست؟ یکی این است که وقتی دارید پیشرفت میکنید، کسی یا چیزی وارد میشود و سعی میکند کار را خراب کند. این اتفاق دارد میافتد. هدف این است که هرگونه امکان توافق تضعیف شود. با این استدلال که بگویند: «ببینید، اگر به توافق برسید، شاید زیرش بزنند.» به نظر من، سؤال اصلی این است که شما بپرسید: «هدف از رسیدن به توافق اصلاً چیست؟»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر