در تلاش برای نشان دادن حسن نیت به کشوری که روابطش سه دهه با امریکا قطع بوده، پیشوای مذهبی فلوریدا، «جوئل هانتر» (Joel Hunter) در مقام سرپرست گروهی از رهبران مذهبی امریکا به ایران سفر کرد.
او در این سفر با سیاستمداران و روحانیون برجسته دیدار و گفتوگو کرد. هانتر، کشیش کلیسای «نورتلند» در فلوریدا و نیز مشاور اوباما در امور معنوی است. او گزارشی از سفر خود را به اوباما تسلیم کرده است. جوئل هانتر در مصاحبه با «ایرانوایر» از سفر خود به ایران بیشتر میگوید و این که چهگونه سفر هیأتهای مذهبی و گفتوگوهای دینی میتواند بر روی شکافهای دیپلماسی عمومی پل بزند و به ایجاد روابطی فراسیاسی و دوستانه کمک کند که در روابط حسنه ایران و امریکا در بیشتر سالهای قرن بیستم نقشی حیاتی ایفا میکرد.
داستان سفرتان از کجا شروع شد؟
بعضی از ما سالها است که در تلاشیم تا با روحانیون و محققان ایران رابطه برقرار کنیم. محل معمول ملاقاتهای ما سوییس است و تا کنون سه بار با یکدیگر ملاقات داشتهایم. همیشه در جلسههای ما یهودیان، مسلمانان و مسیحیان هم از جانب ایران و هم از طرف امریکا حضور دارند. ما در این جلسهها دربارهٔ مسایل مختلف حرف میزنیم، تبادل نظر میکنیم، مقاله میخوانیم و خلاصه از این جور کارها. از دل همین جلسهها بود که رهبران، مقامات و پژوهشگرانِ مذهبیِ ایران از ما دعوت کردند تا در نشستی در خصوص نفی خشونت و افراط گرایی دینی شرکت کنیم. ما هم به این منظور به ایران رفتیم و در تهران، قم و اصفهان ملاقاتهایی داشتیم.
در قم با چه کسانی ملاقات کردید؟ دغدغهها و مسایل آنها چه بود؟
از ما پذیرایی گرمی شد. توانستیم با بعضی از مشاوران مذهبیِ سطحِ بالا ملاقات کنیم، از جمله مشاور رهبر جمهوری اسلامی و نیز دیگر آیتاللههای عظمی، روحانیان مدرسههای مذهبی قم، دانشگاهیان برجسته، اعضای فرهنگستان علوم و انجمن فلسفه. ما در این سفر با رهبران مذهبی بزرگترین انجمن مسیحیان، اسقف ارمنی ها، رهبر کلیسای اونجلیکهای ایران و رهبران جامعه یهودی، رییس انجمن یهودیان و کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران دیدار کردیم و نیز مردم کوچه و خیابان؛ شهروندانی که از مصاحبت با آنها لذت میبردیم.
این ترکیب مختلف از مقامات سیاسی و رهبران مذهبی، رابطه با امریکا و جایگاه ایران در جهان را چه گونه میبینند؟
به گمان من، آنها ایران را در خاورمیانه، کشور متفاوتی میدانند؛ میزان افراد تحصیل کرده در آن بسیار بالا است و البته به طور کلی، اسلام شیعی با منطق و استدلال سر و کار زیادی دارد. در عین حال، ایران کشوری است که خود را با موازینی دینی تعریف میکند؛ رهبری آن مذهبی است و بنابراین، برای جلب حمایت و اعتماد ایران لازم است که با رهیافتی مذهبی اقدام کنید. امریکا نیز کشوری بسیار مذهبی است و بر همین اساس، با این منطق همدل است که رهبران مذهبی میتوانند به یکدیگر اعتماد کنند؛ این عنصر اخلاقی بخشی مهم و حیاتی در گفتوگو میان دو کشور است.
پیش از سفرتان، چه تصویر و تصوری از رهبران ایران داشتید؟ آیا در این تصویر تغییری به وجود آمد؟
من خودم را از این جهت ملامت میکنم که گاهی زیادی تحت تأثیر رسانهها قرار میگیرم. فکر میکنم هم مردم ایران و هم امریکا در چارچوب رسانههایی گیر کردهاند که از رهبران سیاسی، کاریکاتورهایی میسازند و آنها را در بوق و کرنا میکنند؛ آنها تصویر کاملا متفاوتی ارایه میدهند از کسانی که میخواهند واقعاً روی این رابطه کار کنند. من حقیقتاً از دیدار با مقامات ایرانی به وجد آمدم، نه به این دلیل که خیلی با نزاکت بودند یا چیزهایی را که خوشایند من بود میگفتند بلکه چون در مورد بسیاری از مشکلات و چالشها، بسیار ذهنِ بازی داشتند، بسیار شنوا بودند، اهل بحث و منطق بودند و واقعاً میخواستند به رابطهای بهتر میان دو کشور کمک کنند. از قدیم گفتهاند اگر میخواهی دانشات بیشتر شود، کتاب بخر و اگر میخواهی بیشتر بفهمی، بلیت بخر. هیچ چیزی در کتابها پیدا نمیشود که بتواند کار سفر را برای من انجام دهد. با سفر به ایران، متنِ رابطه بین ایران و امریکا را از نزدیک لمس کردم.
می دانم که سفر شما ربطی به مسایل حقوق بشر نداشته ولی شکی نیست که مواردی مانند اعدام اقلیتهای مذهبی باید مطرح شوند. چه قدر مقامات و روحانیون ایرانی در این موارد شنوا بودند؟ آیا مساله را جدی میگرفتند یا این که به آن فقط به چشم یک مساله حاشیهای نگاه میکردند؟
کاملاً حرفهای ما را جدی میگرفتند؛ مثلاً میخواستیم برای «سعید عابدینی»، پیشوای مذهبیکه از تابستان ۲۰۱۲ در زندان است، تقاضای عفو کنیم؛ آنها هم راه و چاه را نشان ما دادند. چندان وارد جزییات نشدیم ولی به ما گفتند که تصمیمها در مورد آقای عابدینی کجا گرفته میشود. به ما پیشنهاد کردند نامهای با این مشخصات بنویسیم و گفتند که ما نامه شما را به فلانی میرسانیم؛ کسی که مورد اعتماد آنها بود. خوشحالیم که مقامات نه فقط بسیار باز و راحت بودند بلکه واقعاً میخواستند هرچه از دستشان بر میآید، انجام دهند.
ممکن است کمی از ارتباط خودتان با پرزیدنت اوباما برایمان بگویید؟ آیا شرحی از این سفرتان را به ایشان خواهید داد؟
من مشاور رییس جمهور در امور معنوی و مذهبی هستم و حتماً با ایشان در این مورد صحبت خواهم کرد. همین دیروز کاخ سفید بودم و تأثیرات و امیدهایم را با تیم ایران در کاخ سفید در میان گذاشتم. گزارش سفرمان را هم تسلیم کردم. یادمان نرود که این سفر، سفری سیاسی نبود و نمیخواستیم هم باشد. فقط میخواستیم ایرانیها را از اراده و حسن نیت خود باخبر و ترغیبشان کنیم که آنها هم متقابلاً برای هر کار خیری پیشقدم شوند. در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که با کسانی که در مورد ایران کار میکنند، بحثهای مفصلی داشتهایم و سعی کردیم نگاه مثبتی را ایجاد کنیم که پیش از این در کاخ سفید وجود نداشت. هیچ گونه توصیهای هم در مورد مسایل سیاسی و دیپلماتیک در کار نبود چون این اصلاً کارِ ما نیست.
آیا فکر میکردید که ایرانیهایی که بنا بود با آنها صحبت کنید، در مورد آینده روابط متقابل با امریکا مثبت و همدل باشند؟
هم ایران و هم امریکا باور دارند که ناآگاهی از تاریخ و مذهبِ طرفِ مقابل بسیار دردسرآفرین است. مردم امریکا چندان از مداخلههای ما در تاریخ ایران اطلاع ندارند و همین مداخلهها خاستگاه سرخوردگی و جراحت روح ایرانیان بوده است. همین طور خیال میکنیم که بیشتر تعاملهای دو کشور به مذاکرات سیاسی خلاصه میشود و در هیچ سطحِ دیگری رابطهای وجود ندارد. مذاکرات و چانه زنیهای سیاسی به دنبال سود و منفعت هستند ولی پیش از آن که وارد این بازی شوید، مناسباتی لازم است که احترام و حسن ظن را میان دو طرف افزایش دهد؛ چنین فضایی واقعاً برای بهبود روابط لازم است. در حال حاضر، امید بسیاری به دولت روحانی بسته شده تا بلکه دریچهها را برای پیشرفت و بهبود روابط باز کند. ما هم امید داریم که بتوان از فرصت استفاده کرد و پایههای صلح و دوستی را بنا نهاد.
آیا فکر نمیکنید کنگره احتمالاً مانع از شکلگیری این پیشرفت در بهبود روابط شود؛ مثل تمام موانعی که بر سر راه دیپلماسی دولت اوباما قرار دادهاند؟
درست میگویید. ولی ما هم از آن طرف سعی میکنیم تا با نمایندگان کنگره در تماس باشیم و امیدهای خود را برای روابطی بهتر با ایران با آنها در میان بگذاریم؛ نه فقط در مورد مذاکرات هستهای بلکه در مورد مسایل بزرگِ دیگر نیز این مباحث را داریم. به هر حال، راه درازی در پیش است و هدف ما این است که مسیر را در جهت حمایت از کسانی هدایت کنیم که از تحریمها بیشترین صدمه را دیدهاند؛ یعنی تهیدستان که در معرض بیشترین آسیب قرار گرفتهاند. برای ما، تهیدستان و ستمدیدگان جایگاه خاصی دارند. این است که حتی اگر تحریمها به قوت خود ادامه یابند، قصد داریم راهی پیدا کنیم که به آنها کمک و از آنها دلجویی کنیم. من فعال سیاسی نیستم ولی باید برای رسیدن به این هدف، راهی باشد. نمیتوان آرمانهای ملتمان را تباه و به دست سیاستهای سرکوب رهایش کنیم.
فکر میکنید بزرگترین اشتباه سیاسی و اجتماعی در مورد ایران چیست؟
احتمالاً این که هدف اصلی ایران، ویران کردنِ اسراییل است، این که آیتالله خمینی انسانی شوم و بدسرشت بود و این که ایرانیها از امریکا نفرت دارند. مردم امریکا تظاهرات ضد امریکایی را میبینند و شعار «مرگ بر امریکا» را میشنوند و همین در ذهنشان میماند ولی این ایران نیست. معتقدم رهبران مذهبی، مردمی معنوی و صلح طلب هستند و کلام خدا را اطاعت میکنند. عموم مردم ایران هم امریکاییها را دوست دارند اما به حکومت ما اعتمادی ندارند و این کاملاً قابل فهم است؛ خیلی از خود ما هم چنین اعتمادی نداریم ولی تصور غلط این است که ایران و امریکا دشمنان طبیعی یکدیگر هستند در حالی که چنین چیزی نیست. ما دوست هستیم و مسایل مشترک زیادی با هم داریم؛ به مذهب هم احترام میگذاریم و میهن پرستیم. کسانی که در ایران با آنها حرف میزدم، مسیحیها و یهودیها، همه به شدت میهنپرست بودند. امریکاییها هم عاشق کشور خود هستند. هر چه بیشتر در مورد یکدیگر بدانیم، روابط هم عمیقتر و غنیتر میشوند.
مذهب چه نقشی میتواند در گفتوگو میان کشورها بازی کند؟آیا نمونهای در ذهن دارید که گفتوگوی مذهبی توانسته باشد تنشهای مختلف را کاهش دهد؟
در جمهوری کنگو، در جنگی خانمانسوز میان مسلمانان و مسیحیان، ما هیأتی برای گفتوگو با رهبران مذهبی فرستادیم. میگفتیم نگذارید بین اسلام و مسیحیت نزاع در گیرد؛ بر اساس تعالیم دین خودتان، از میزان خشونتها بکاهید و به آرمانهای متعالی دین خود رو آورید. یک مثال دیگر، ویدیوهای اخیر پاپ که «محمود عباس» و رهبر اسراییلی را برای نماز کنار هم قرار میدهد، تصویر محشری است از این که چهگونه گفتوگو میان ادیان و مذاهب، مسیرهای سیاسی را تغییر میدهند، روابط جدید را بنا مینهند و به تدریج بر مواضع سیاسی نفوذ میکنند.
ایرانیان را چهگونه یافتید؟
ایران چهطور کشوری بود؟ مغازهداری در اصفهان از من پرسید از کجا میآیید، وقتی گفتم امریکا، گفت: «امیدوارم دوباره به این جا برگردید؛ نه این که بخواهم به شما چیزی بفروشم، میخواهم با شما دوست باشم.» من حتی چیزی از او نخریدم. واقعاً صداقتش من را تحت تأثیر قرار داد.
شما از سوی رسانههای امریکا به خاطر دیدار از یک کشور «بد طینت و شرور» و «خوش خدمتی به رهبر آن» مورد حمله قرار گرفتهاید.
در هردو کشور گروه های تندرو وجود دارند و آدمهایی مثل ما که میخواهند پلهای جدیدی بسازند، مورد مؤاخذه و انتقاد آنها قرار میگیرند؛ مطمئنم این دیدار جنبه سیاسی پیدا خواهد کرد و مورد سوءاستفاده آنها قرارخواهد گرفت. دم و دستگاههای زیادی بر اساس شک و بدبینی این جماعت ساخته شدهاند و ما متوجه این هستیم. ولی پیشرفت از طریق همین کارهایی که ما میکنیم، حاصل میشود؛ نه با خوش خدمتی به آنها که انتقاد میکنند بلکه با ساختن روابط بهتر و ماندگارتر.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر