رابطه ایران و ترکیه بر گسلهای مختلفی قرار گرفته است؛ دولتهای مدرن در دو کشور از دل امپراتوریهای پارس و عثمانی بیرون آمدهاند که در قرون ۱۶، ۱۷ و ۱۸ بارها با هم نزاعکردهاند. ترکیه کشوری است با اکثریتی سنی ولی ایران از اکثریتی شیعه برخوردار است. ترکیه، دست کم به نام، سکولار است اما ایران کشوری اسلامی است. ترکیه عضو ناتو است، حال آن که جمهوری اسلامی خصومت خود را با غرب مایه مباهات خود میداند. ترکیه نیروگاهی اقتصادی است با شرکتهایی که در سطح جهانی به رقابت مشغولند ولی اقتصاد ایران در حال سقوط است.
با این حال، نقاط مشترکِ اساسی بین دو کشور کم نیستند؛ هر دو کشور از جمعیت کُردِ قبل توجهی برخوردارند و هر دو از قدرتهای غیرعربی هستند که میخواهند بر خاورمیانه بزرگ تأثیر بگذارند. با وجود این، در تاریخ اخیر، هر دو کشور رقابت خود را در سایه ملاحظات اقتصادی تنظیم کردهاند و البته این ترکیه بوده که از نظر دیپلماتیک دست بالا را داشته است.
تاریخی از احساس خطر
نفرت تاریخی، پیش زمینهای ظریف در روابطِ میان ترکیه و ایران مدرن است. «الیوت هنتو» (Elliot Hentov)، نویسنده کتاب «عدم تقارن منافع: روابط ترکیه- ایران از ۱۹۷۹» میگوید: «رابطه عثمانی– پارس، رابطهای ویژه و مبتنی بر احساس خطر است. از منظر ایران، عثمانیها بازیگران بزرگی در خاورمیانه به شمار میرفتند. آنها نه فقط کنترل مکانهای مذهبی را در مکه و مدینه، که در نجف و کربلا نیز به دست گرفته بودند. از نظر ایرانیها که خود را امپراتوری اسلامیِ شیعه تعریف میکردند، عثمانی امپراتوریِ شر بود.»
به گفته هنتو، این میراثِ به جامانده از تضاد و اختلاف، امروزه نیز همچنان احساس میشود و چه بسا بر اختلافاتِ فرقهای همچون جنگ داخلی سوریه نیز سایه سنگین خود را تحمیل کرده است. در قرن بیستم، ترکیه در امور ایران از دو جهت تأثیر گذاشته است؛ تأثیری که در چشم رهبران خمینیگرا و خمینیپرست ایران، ضربهای جدی محسوب میشود.
«مایکل اکسورتی» (Michael Axworthy)، مورخ و رییس پیشین بخش ایران در وزارت خارجه بریتانیا در کتاب «تاریخ ایران: امپراتوری ذهن» مینویسد: «ترکیه مدلی قدرتمند برای اولین تجددخواهان ایرانی، از جمله رضاخان به دست داد؛ رضاخانی که در صدد بود تا ایران را به شیوه پایهگذار ترکیه سکولار، مصطفی کمال آتاتورک، در مسیر مدرنیته قرار دهد.
رضاشاه نیز مثل آتاتورک، حجاب را برای زنان ممنوع کرد و در پی آن بود که ناسیونالیسم معاصری را بنا نهد که تجلی آن در زبانی ملی بود؛ زبانی که از عربی و دیگر زبانهای بیگانه پالوده بود.
در نوامبر ۱۹۶۴، فرزند و جانشین رضاشاه، محمدرضا پهلوی، روح الله خمینی را به ترکیه تبعید کرد. خمینی نزدیک به دو سال آن جا ماند؛ اول در آنکارا و سپس در دهی در "بورسا" تحت نظارت پلیس مخفی شاه. در سال ۱۹۷۸، وقتی آتش انقلاب تندتر میشد، خمینی در مصاحبهای از پاریس گفت: «تقاضا برای دولتی اسلامی هماینک در ترکیه شنیده میشود... بخشی به یمن اتفاقات ایران.»
او از ترکیه به عنوان یکی از کشورهای مسلمانی نام برد که با نهضت او مخالفت کردند چون به نظر او، رهبرانِ این کشورها سر در گرو قدرتهای بزرگ دارند.
به گفته «آرون استاین» (Aaron Stein)، عضو «مؤسسه سلطنتی خدمات متحده» (Royal United Services Institute)، روابط ترکیه با ایران در جریان مناقشهای در خصوص قیمت نفت و تعرفههای تجارت به سردی گرایید. از سوی دیگر، استاین میگوید شاه عضو «سنتو» بود. حکومتِ هوادارِ امریکای شاه، خاکریزی مقابل اتحاد جماهیر شوروی نهاده بود. آنکارا میهراسید که مبادا ایران از جانب آذربایجان مورد تعرض شوروی قرار گیرد. بنابراین، از قدرت شاه استقبال میکرد.
«واکنش ترکیه به انقلاب ایران، هم هشداری در خود داشت و هم مصلحتی.» این نظر «هنری جی. بارکی» (Henri J. Barkey ) است؛ پروفسور روابط بینالملل در دانشگاه «لیهای» (Lehigh) و عضو پیشین وزارت خارجه امریکا:«آنکارا به سرعت رژیم جدید در ایران را به رسمیت میشناسد ولی پژواک های انقلاب به ترکیه هم رسید.»
به گفته بارکی، در سال ۱۹۸۰ کودتایی نظامی در ترکیه رخ داد و اتفاقات در ایران بر نگاه کودتاچیان اثر گذاشت.
از نظر هنتو، پاسخ سریع و مصلحت اندیشانه ترکیه به رویدادهای ایران در میان اعضای ناتو منحصر به فرد بود چون ترکیه توانسته بود خشم و نفرت و ظن خود به ایران را مهار کند. سفیر ترکیه، اولین سفیر خارجی بود که خمینی بعد از انقلاب ملاقات کرد. باوجود خصومت ایدئولوژیک سران ایران نسبت به غرب و نیز نگاهی که به ترکیه به عنوان پل رابط ناتو داشتند، رهبران ترکیه نظر خوشی نشان دادند و ترکیه پیش قدم شد و توانست از یک خصومتِ شدید بالقوه اجتناب کند.
بی طرفی ترکی، تجارت در زمان جنگ
در جنگ ایران و عراق، ترکیه بیطرف ماند. در واقع، این جنگ بود که روابط جدید اقتصادی را میان دو کشور برقرار ساخت. به گفته استاین، ترکیه تنها کانال صادرات نفت و گاز ایران در زمان جنگ بود:«شرایط جنگ، هر دو طرف را به همکاری در این زمینه وا داشت. ترکیه وارد کننده نفت شد و ایران صادر کننده. زوج کاملی بودند.»
جنگ، مناسبات تجاری از طریق خلیج فارس را مخدوش و معوق کرده بود. برای همین بود که هم ایران و هم عراق به کالاهای ترکی وابسته شدند. بارکی میگوید: «این مساله از بسیاری جهات ترکیه را نجات داد چون در آن زمان با یک بحران بزرگ اقتصادی فاصلهای نداشت. بازارِ جدیدِ صادرات به کمک آن آمد.»
به نظر استاین، ترکیه در آن دوره از بدبیاریهای ایران استفاده کرد، به ویژه از این که امریکا ایران را تحریم کرده بود. بنابراین، ترکیه فرصت را غنیمت شمارد تا با بازار ایران به قیمت کم وارد معامله شود، بخصوص وقتی نقدینگیِ ایران در اواسط جنگ کم شده بود.
ترکیه نوعی مبادله پایاپای تنظیم کرد؛ به این ترتیب که منابع انرژی ایران را با کالاهای اساسی خود به قیمت های اروپا مبادله میکرد. در تاریخ ترکیه - ایران، تنها اواخر دهه ۱۹۸۰ بود که روابط تجاری به نفع هر دو طرف متعادل شد.
مسأله کردها
مسایل کردستان، هر دو کشور را واداشت تا روابط خود را در سطحی کلانتر ارزیابی کنند چون ایران و ترکیه در تاریخ خود از گروههای مختلفی در مناطق کردنشین حمایت میکردند. «فادی هاکورا» (Fadi Hakura)، از اندیشهکده «چاتم هاوس» (Chatham House) در لندن بر این نظر است که در مناطق کردنشین، میان ترکیه و ایران نوعی رقابت وجود دارد. به اعتقاد او، ترکیه به طور سنتی به روابط ایران و حزب کارگران کردستان (پکک) - گروهی نظامی که با حکومت و تسلط ترکیه مخالف است - مظنون و بدبین بوده است.
به نظر فادی هاکورا، این روابط در دهه ۱۹۹۰ پخته و بالغ شدند؛ یعنی زمانی که پکک در سوریه مستقر بود.
هاکورا میگوید: «ما از روابط نزدیکِ ایران و سوریه اطلاع داریم. ترکیه مدعی است که ایران به پکک کمک میرساند ولی این اظهارات در سطحی غیررسمی بیان میشوند.»
در اواخر دهه ۹۰، نخست وزیر وقت ترکیه، «نجمالدین اربکان» تلاش کرد تا روابط کشور را با همسایههای مسلمان، از جمله ایران بهبود بخشد و این بهبود روابط میان ایران و ترکیه (مانند امضای قرارداد گاز ملی با ایران) با موفقیت ترکیه در مورد بحران مناطق کردنشین مصادف شد.
استاین میگوید: «وقتی در سال ۱۹۹۹، "عبدالله اوجالان"، رهبر پکک را دستگیر کردند، روابط با ایران نیز آسانتر شد. با خنثی کردنِ رهبریِ پکک، ترکیه احساس کرد که با ایران و سوریه راحت تر میتواند وارد رابطه شود؛ یعنی با هر دو کشوری که از جانب ترکیه متهم به همکاری با پکک شده بودند.»
با این حال، ترکیه نسبت به آتشبسِ غیررسمی میان حکومت ایران و «پژاک»، حزب «حیات آزاد کردستان» که ایران از سال ۲۰۰۴ با آن اختلاف دارد، بدبین است.
هاکورا میگوید: «منصفانه است اگر بگوییم که خطر پکک برای امنیت ملی ترکیه بالاتر از خطر پژاک برای منافع ملی ایران است. به همین دلیل ساده که تعداد کردها در ایران چیزی بین ۵ تا ۷ میلیون است، حال آن که ترکیه ۱۸ میلیون کرد دارد.»
هاکورا همچنین به اختلافهای ایران و ترکیه در خصوص کردهای سوریه و عراق هم اشاره میکند. به گفته او، از نظر ایران، ترکیه از جنبش کردهای سوریه که مخالف جمهوری اسلامی ایران هستند، حمایت میکند. از سوی دیگر، در شمال منطقه کردنشین عراق، ترکیه به «بندر جیحان» در دریای مدیترانه نفت منتقل میکند؛ اقدامی که ایران به شدت با آن مخالف است.
حزب عدالت و توسعه، جنبش سبز و بهار عربی
در سال ۲۰۰۲، حزب «عدالت و توسعه» در انتخابات رأی آورد؛ حزبی که از نظر اجتماعی، محافظه کار و ایدههای اسلامگرایان در آن حاکم است.
بارکی میگوید:«دیدگاه ایران همیشه این بوده - و البته به درستی - که حزب عدالت و توسعه لزوماً با غرب روابطی دوستانه ندارد.»
این حزب، سیاست معتدلتری نسبت به ایران داشته که از جمله این سیاستها، میتوان به امضای موافقتنامه تبادل سوخت با همکاری برزیل در سال ۲۰۱۰ اشاره کرد. با این حال، با وجود تردیدهای ظاهریِ حزب عدالت و توسعه در مورد غرب، این حزب بیشترین نقش را در تلاش ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا داشته است؛ اقدامی که اگر پیروز شود، اروپا را همجوار ایران میکند.
هنتو میگوید: «به مدت دو یا سه سال پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا به نظر جدی میرسید. در دوره کوتاهی نیز مسأله برای ایران هم جدی شد ولی من فکر نمیکنم آنها به نگاه استراتژی روشنی در این مورد رسیده بودند.»
به اعتقاد هنتو، نقش فعلی ترکیه به عنوان کشوری که در را به روی ایرانیها، بدون نیاز به دریافت ویزا باز گذاشته، وجه مهمی از رابطه این دو کشور است چون هم بسیاری از ایرانیها برای تعطیلات به ترکیه میروند و هم با جامعه اسلامی روبهرو میشوند که بسیاری چیزها در آن آزاد محسوب میشود. با تمام این اوصاف، نتایج و پیامدهای این پدیده را نمیتوان به آسانی بر شمرد.
اگرچه برخی ایرانیان، ترکیه را مفری برای آزادیهای سیاسی و اجتماعی میدانند، ترکیه میلی به حمایت از جریانهای موجود در ایران نداشته است؛ به ویژه در دوران تظاهرات «جنبش سبز». آن گونه که استاین میگوید: «ترکیه اولین کشوری بود که پیروزی محمود احمدی نژاد را تبریک گفت.»
ترکیه به هیچ وجه حاضر نبود که به وضع اقتصادی کشورش ضربه بزند. با وجود ظاهر دمکراتیک، بارکی بر این نظر است که موضع آن در مورد جنبش سبز بدبینانه بود: «من فکر میکنم واکنش این کشور چیزی از این قبیل بود که کار، کار غربیها است. همه آنها دست نشانده غرب هستند و هدفشان این است که رژیم ایران را تضعیف کنند.»
واکنش ترکیه به «بهارعربی» فرق میکرد. بارکی میگوید اگرچه موضع ترکیه در مورد مداخله غرب در لیبی، موضع ثابت و منسجمی نبود ولی انزجاری که از «حسنی مبارک» داشت، سبب شد که بهار عربی را به رسمیت بشناسد.
او میافزاید: «مهمترین رژیمی که آماج حمله بهارعربی قرار گرفت، مصر بود؛ رژیمی که ترکیه دل خوشی از آن نداشت.»
به نظر استاین، بهار عربی باعث شد که ترکیه در سیاستهای خود تغییر ایجاد کند: «پیش از بهار عربی، ترکیه مشکلی نداشت که با دیکتاتورها سر و سری داشته باشد. ولی پس از آن، به این نتیجه رسید که همه چیز دارد به نفع و در جهتِ کسانی میرود که ترکیه آنها را پیش از این، غیر دمکراتیک و دست نشانده های غرب خوانده بود.»
اولویتهای اقتصادی
موضعِ صبور و حتی مثبتِ ترکیه در مورد برنامه هستهای ایران، بازتاب اکراه این کشور از تن در دادن به بحرانها و معضلات غرب است. از این گذشته، ناشی از احساس امنیتی است که در چارچوب ناتو از آن برخوردار است.
استاین میگوید ترکیه عمیقاً به ماده ۴ پیمان منع گسترش سلاح های هستهای باور دارد که «حق مسلم» کشورها را در استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای به رسمیت میشناسد. بنابراین، فشار بر ایران را برای توقف غنی سازی ناموجه مییابد: «ناتو شالوده امنیت ترکیه است، هر قدر هم که اوضاع با غرب وخیم شود. آنها در پایگاه هوایی "اینسرلایک" به ۷۰ سلاح هستهای مجهزند و عمیقاً به منع گسترش و استفاده از آن ها اعتقاد دارند. آنها باور دارند که میتوان در مورد ایران نیز همین رهیافت را پیاده کرد.»
با این حال، ترکیه به عنوان یکی از اعضای «گروه تأمین کنندگان هستهای»، محدودیتها در مورد صادرات اورانیوم را میپذیرد و ایران را ترغیب میکند تا به پرسشهای کلیدی درمورد برنامه هستهای خود پاسخ دهد.
به نظر بارکی، چشم انداز یک توافق هستهای میان ایران و غرب برای ترکیه خوشایند است چون روابط اقتصادی ایران را گستردهتر و بازتر میکند. ولی از آن سو، ترکیه به خوبی میداند که این توافق، ایران را در منطقه قدرتمند خواهد کرد. گرچه ترکیه تهدیدی از جانب برنامه هستهای ایران احساس نکرده، به نظر بارکی روابط دو کشور پیچیده تر از پیش شده است:«چون اتفاقات سوریه چشم آنها را به مقاصد هژمونیک ایران باز کرده است.»
پس از بهار عربی، روابط با سوریه پر تنش شد. استاین میگوید: «واقعاً در دورهای، روابط بد بود؛ زمانی که ترکیه دلش با این خیال خوش بود که اسد تا شش ماه دیگر میرود.»
به نظر استاین، ترکیه فکر میکرد که با سوریه «جدیدی» روبهرو میشود ولی هر چه جنگ پیش رفت، ترکیه عملاً ایران را درگیر ماجرا کرد تا بلکه از میزان اختلافها و تنشها در سطحی گسترده تر جلوگیری کند. کما این که رهبران ترکیه میخواستند حسن روحانی، رییس جمهور ایران شود و حرفهایی هم در مورد تمایل خود برای همکاری با ایران زدند تا از فرقه گرایی در منطقه کاسته شود. واقعاً این نکته قابل توجه است که هم ایران و هم ترکیه نزاع خود را در مورد سوریه آشکار نکردهاند و این نیز ناشی از ملاحظات و روابط اقتصادی است. مهمترین دغدغه سیاست خارجیِ هر دو کشور احتمالاً سقوط یا بقای اسد است. جالب این که در مورد پیامدهای آن به شدت با هم مخالف هستند.
ولی به قول بارکی، «ایران و ترکیه یاد گرفتهاند چه طور با هم موافقت کنند. هر دو کشور روابط اقتصادی کلانی دارند و مهمتر از همه، صادرات گاز. ترکها به گاز احتیاج دارند و ایرانیها به صدور آن.»
با مشاهده روابط دیپلماتیک بین ایران و ترکیه، بارکی میگوید: «این رفتارِ دو کشوری که با هم خصومت دارند، نیست.»
هاکورا بر این نظر است که با وجود تاریخی دیرینه در منازعات تجاری و نیز تلاش ایران برای آن که نگذارد رد پایی از ترکیه در بخشهای اقتصادی استراتژیک ایران (مثل مخابرات و صنایع نفت و گاز) به جای بماند، رابطه دو کشور حول محور انرژی و تجارت میچرخد. از این گذشته، ترکیه نشان داده که برای ایرانی که به شدت زیر تحریم است، مفید بوده: «ترکیه ظاهراً نقشی حیاتی در تجارت طلا به ایران بازی کرده تا ایران بتواند تحریمهای غرب را دور بزند و این مسأله، واشنگتن را به شدت آشفته کرده است. از سوی دیگر، حضور ایران در ترکیه کاملاً محسوس است چون ایران میخواهد درهای تجارت خود را به جهان بیرون باز کند.»
حقیقت این است که از سال ۱۹۷۹، آن چه بیش از هر چیز دیگر بر روابط دو کشور سایه افکنده، رشد نسبتاً بالای اقتصاد ترکیه است؛ واقعیتی که چه بسا موجب شود ایرانیان بر گذرگاه های تاریخی مشترک خود با خاطری آزرده تأمل کنند.
هنتو میگوید: «ایران دل خوشی از قدرت اقتصادی و سیاسی ترکیه ندارد. حقیقت ماجرا این است که در زمان انقلاب، دارایی ایران دو برابر ترکیه بود ولی حالا تقریباً نصف است. از آن سو، این را هم باید گفت که ایران از موفقیت ترکیه سود میبرد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر