این روزها «محمدتقی مصباح یزدی»، «احمد خاتمی» و «احمد علمالهدی»، سه روحانی برجسته اصولگرا، تریبونهای عمومی را برای پاسخگویی به گفتههای حسن روحانی رها نمیکنند. دیروز در خطبه های نماز جمعه، خاتمی و علم الهدی مانند بسیاری از ائمه جمعه، به نقد سخنان حسن روحانی و ابراز مخالفت با وی پرداختند.
حسن روحانی امروز در یک سخنرانی در جمع کارمندان سازمان محیط زیست به این گفتهها واکنش نشان داد، حرفهای آنها را از سر بیکاری خواند و گفت اینها کسانی هستند که نه دین را میشناسند و نه آخرت را.
سخنان حسن روحانی قطعا واکنش تندروها را بر خواهد انگیخت. مشخص نیست که دامنه این جدال ها تا کجا پیش رود و ممکن است که با نهیب رهبر جمهوری اسلامی متوقف شود ولی تا این جا، چنین جدال های تند و تیزی نشان داده است که باوجود تعارف های اصولگرایانه ماه های اولیه، اختلافها جدی و ریشهدارترند.
نقطه ثقل کنونی مخالفت تندروها، ابراز نگرانی رهبر جمهوری اسلامی درباره وضعیت فرهنگی کشور است؛ دعوایی که اکنون بر سر وظایف بهشتی و جهنمی حکومت در جریان است. به بهشت بردن مردم البته تنها از سوی تندروهایی چون خاتمی یا علم الهدی ترویج نمی شود؛ علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی 23 اردیبهشت امسال در دیدار با مردم ایلام گفت: «گاهى شنیده می شود کسانى در گوشهوکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها می شود، می گویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله، بله همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است. حاکم اسلامى می خواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند، به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند.»
با توجه به چنین اشارههای بالادستی، به طور معمول هماهنگی بین سخنان ائمه جمعه شهرهای بزرگ و کوچک، روایت از وجود یک دستورالعمل مشخص برای ابراز مخالفت با سیاست های دولت یازدهم، به ویژه در حوزه فرهنگ دارد.
جهت گیری کلی محتوای سخنرانی های ائمه جمعه را «شورای سیاستگذاری ائمه جمعه» تعیین می کند. این نهاد از سوی «رضا تقوی» اداره می شود؛ عضو «جامعه روحانیت مبارز» که در ماه های اخیر گزارش هایی درباره تلاش های شخصی وی برای هماهنگ سازی و وحدت اصولگرایان منتشر شده است.
علاوه بر تقوی، احمد علم الهدی نیز عضو جامعه روحانیت مبارز است؛ نهادی سیاسی که حسن روحانی نیز عضو آن به شمار میرود. 11 تیرماه 92، علم الهدی در واکنش به اصلاح طلب خوانده شدن روحانی گفته بود: «روحانی پیش از آن که جریانی با عنوان اصلاحطلب و اصلاحات ایجاد شود، عضو جامعه روحانیت مبارز بوده است.» با این حال، او اکنون در راس مخالفانِ هممحفلی خویش ایستاده است.
در جامعه روحانیت مبارز، حسن روحانی عضو هیات داوری است و تقوی و علم الهدی، اعضای هیات اجرایی. احمد خاتمی اما عضو «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» است. «محمدتقی مصباح یزدی» هم عضو همین جامعه است ولی مدتها است که در جلسههای آن شرکت نمی کند و به تشکیلات سیاسی خویش، یعنی «جبهه پایداری» مشغول است. همانگونه که حسن روحانی مدت ها است در جلسههای جامعه روحانیت مبارز شرکت نمی کند و به تشکیلات خود که اکنون در قالب «جبهه اعتدال» رخ نموده، مشغول است.
این دو تشکل، پدرخوانده های سیاسی اصولگرایان محسوب می شوند؛ پدرخوانده هایی که به تعبیر «محمدرضا مهدوی کنی»، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، نسبت بسیاری از اصولگرایان، به ویژه تندروهای جمع شده در جبهه پایداری با آنها، «بودایی» است: «بودا یک مجسمه است و بوداییها میروند و پایش را میبوسند و از این کارها. ولی حرفش را گوش نمیکنند. آیتالله مهدوی بودایی به درد نمیخورد.»
رفتار بودایی تنها منحصر به شخص دبیر کل نیست؛ نگاهی به ترکیب جامعه روحانیت مبارز و تحلیل رفتار سیاسی آن ها نیز نشان می دهد که اصولگرایان به طور معمول درباره شخصیت های بالادستی خویش، رفتار بودایی دارند.
در میان چهره های مشهور و فعال این نهاد سیاسی، محمدرضا مهدوی کنی به همراه یارانش در یک سمت هستند؛ چهره هایی چون «موحدی کرمانی»، «امامی کاشانی»، «رضا تقوی»، «عبدالمقیم ناصحی»، «غلامرضا مصباحی مقدم»، «حسین ابراهیمی»، «محسن کازرونی»، «مصطفی پورمحمدی»، «محمدحسن ابوترابی فرد».
در سمت دیگر نیز هاشمی رفسنجانی به همراه اعوانش، یعنی حسن روحانی، «علی اکبر ناطق نوری»، «رضا اکرمی»، «مهدی طباطبایی»، «ابوالحسن نواب» و «محسن دعاگو»، ایستاده اند و بسیاری از آن ها مدت ها است که در جلسههای این نهاد شرکت نمی کنند.
«محمد یزدی» به همراه دوستان تندروش، از جمله «مجتهد شبستری»، «احمد علم الهدی»، «احمد سالک»، «ابراهیم رییسی» و «جعفر جوادی شجونی» ضلع سوم را اشغال کرده اند.
این تقسم بندی به دشواری و با مماشات انجام شده چون برخی از این چهره ها گاه به سمت یکی از حلقه های داخلی چرخیده و اعتنایی به مناسبات درون تشکیلاتی هم ندارند.
بر این اساس، می توان گفت نوع رفتار تشکیلاتی جامعه روحانیت مبارز که بین حمایت مطلق (جناح هاشمی)، سکوت مرموزانه (جناح مهدوی کنی) و اعتراض تند (جناح محمد یزدی) در نوسان است، نشانه و نمونه ای روشن از نبود بلوغ سازمانی و رفتاری نهادهای سیاسی در ایران است.
برنده چنین آشفتگی هایی به طور معمول رادیکال هستند؛ همان گونه که محمود احمدی نژاد در سال 84 برنده شد و همین گونه که مصباح یزدی از پدیداری فضای مناسب برای تجدید حیات سیاسی، لذت می برد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر