منابع آگاه ایرانی خبر گروه «جیشالعدل»، یعنی اعدام یکی از پنج سرباز ربوده شده مرزبانی ایران را تایید نمیکنند ولی برخی رسانههای داخلی از جمله خبرگزاری «فارس» که نزدیک به سپاه است به نقل از منابع آگاه پاکستانی، از درست بودن خبر گزارش دادهاند.
17 بهمن ماه سالی که گذشت، اعضای این گروه پنج سرباز مرزبانی ایران در منطقه «جکیگور» استان سیستان و بلوچستان را ربودند.
انتشار خبر اعدام یکی از این سربازها حتی اگر نادرست باشد، سه روز پس از مهمترین جشن شادیبخش ایرانیان، به معنای برانگیخته شدن انبوهی از احساسات خشمآلود و نفرتبرانگیز علیه گروه جیشالعدل است.
اما در چنین وضعیتی، این گروه که مهمترین انگارههای مبارزاتی آن رفع تبعیضهای مذهبی-حکومتی علیه اهل تسنن است، چرا نگران برانگیخته شدن احساسات ملی ایرانیان علیه خود نیست؟
پیش از این در «ایرانوایر» به بررسی فعالیت یک ساله این گروه پرداخته بودیم ولی مرور یک ماهه گذشته فعالیتهای آن نشان میدهد که جیشالعدل در مسیرهای تازهای حرکت میکند.
سادهترین پاسخ درباره سرسختی و بیتفاوتی جیشالعدل به درخواستهای ایرانیان برای آزادی سربازان شاید این باشد که آنها محصول نفرت و انتقام هستند. این گروه در طول یک سال گذشته بیش از 150 نفر از سربازان و اعضای نظامی و امنیتی را ترور کردهاند.
آنها معمولا برای ترور از روشهای مرسوم در عراق، یعنی انفجار از راه دور استفاده میکنند ولی به تازگی تغییر تاکتیک داده و به ربودن افراد هم دست میزنند. در این مسیر، خودشان هم قربانی بسیار دادهاند. «صلاحالدین فاروقی» که گفته میشود نام واقعی او «عبدالرحیم ملازاده» است، پیش از این عضو گروه «عبدالمالک ریگی» بود. رهبر سابق وی اعدام شد. برادرش را هم به اتهام یک ترور در سال 91 بازداشت و اعدام کردند. ممکن است برخی اعضای خانواده وی نیز به چنین سرنوشتی دچار شده باشند. در یک سال گذشته او بیش از 30 نفر از اعضای گروهش را نیز از دست داده است.
به نظر نمیآید این گروه تمایل داشته باشد چرخه انتقام را متوقف کند؛ مهم نیست که سربازان مرزبان بیگناه قربانی این چرخه میشوند، مهم این است که جیشالعدل به عنوان یک گروه مسلح، از این مسیر کسب هویت میکند.
گام دوم آنها، جلب توجه است؛ جلب توجه به معنی افزایش ضریب تثبیت و تقویت جایگاه محلی و حتی بینالمللی یک گروه مسلح است. شش ماه پیش مقامهای رسمی جمهوری اسلامی نه تنها موقعیتی برای این گروه قایل نبودند بلکه برخی ادعاهای این گروه از جمله قتل را یک بلوف سیاسی اعلام کردند. اکنون اما مقامهای ایرانی رسما اعلام کردهاند که برای آزادی سربازان ایرانی با جیشالعدل وارد مذاکره شدهاند.
ربودن پنج سرباز به آنها کمک کرده که به خوبی در افکار عمومی داخل و خارج از کشور شناخته شوند. شهرت یک گروه مسلح ولو به صورت منفی، کارکردهای خاص خودش را دارد و جیشالعدل از این وضعیت ناراضی نیست. آنها اکنون خوشنودند که در حال رایزنی با دو دولت (ایران و پاکستان) و شاید هم بیشتر هستند و از سطح توجه افکار عمومی و رسانهها راضی به نظر میرسند.
برای گروههای مسلح و یا حتی برخی چهرههای سیاسی گاهی لازم است که در صدر خبرها باشند؛ مهم نیست با چه خبری یا در چه جایگاهی. آنها برای درازمدت امیدوارند که این تصاویر را ترمیم کنند، فعلا منطق این است که در صدر خبر بودن کمک میکند افکار عمومی، رسانهها و حتی دولتها آنها را جدیتر بگیرند.
گام بعدی آنها، افزایش فشارهای داخلی برای رسیدن به خواستههای خویش است. در اطلاعیه تازه جیشالعدل آمده است:«پاسدار گروهبان یکم، "جمشید داناییفر" در راستای اعلام قبلی سازمان مبنی بر قصاص خون شهید "علی نارویی"، به دار آویخته شد و جسد وی در قبال اجساد 50 تن از شهدای راه آزادی مبادله خواهد گشت. سازمان به رژیم هشدار میدهد اگر تا 10 روز دیگر از این تاریخ به درخواست سازمان مبنی بر آزادی زندانیان اهل سنت اقدام نکند، یک تن دیگر از پاسداران رژیم به دار آویخته خواهد شد. بنابراین، این 10 روز پایان فرصت و چانهزنی است و خانوادههای این پاسداران میتوانند با تحصن در مقابل مجلس و دفتر ریاست جمهوری، خواهان آزادی زندانیان اهل سنت در قبال آزادی فرزندانشان باشند.»
جیشالعدل به عمد از کلمه «پاسدار» استفاده میکند. این استفاده تبلیغاتی در مناطق تحت کنترل و نفوذ آنها مانند استان سیستان و بلوچستان به اندازه کافی کاربرد دارد و میتواند کارهای آنها را توجیه کند. در همین حال، سعی کرده با استفاده از احساسات ملی ایرانیان و خانوادههای ربوده شدگان، خواسته مهمتر خود، یعنی آزادی زندانیان وابسته به این گروه را تسریع کند.
آنها پیش از این پیشنهاد داده بودند در قبال آزادی پنج مرزبان ایرانی، باید ۵۰ عضو این گروه به علاوه ۳۰۰ شهروند بلوچ اهل سنت که در زندانهای ایران زندانی هستند و نیز ۵۰ زن که به ادعای آنها، در بازداشت سپاه پاسداران در سوریه هستند، آزاد شوند.
در ایران کسی این پیشنهاد را جدی نگرفت. اکنون جیشالعدل برای جدی گرفتن این پیشنهاد در حال فضاسازی است.
جیشالعدل در روزهای اخیر دو بیانیه دیگر هم صادر کرده است؛ یک بیانیه خطاب به اهل سنت و به آنها گفته است که امیدی به تغییر وضعیت نیست و «دستهایی که سلاح برای نابودی ما برداشته، به غیر از در دست گرفتن سلاح، صدای ما را نمیشنوند ... تا کشته و رانده نشوند، درد، غم و اندوه ما را درک نمیکنند و نمیفهمند... در رژیمی که قوه شنیدن با زور سلاح است، راه مبارزاتی دیگری وجود ندارد زیرا تعریفی برای مبارزات سیاسی ندارد.» این منطق وحشتناکی به نظر میرسد ولی برای حامیان جیشالعدل احتمالا موجه است.
بیانیه دیگر جیشالعدل خطاب به اعضای بومی سپاه و بسیج سیستان و بلوچستان است. در این بیانیه به آنها هشدار داده که عضو این دو نهاد نشوند و یا این که اگر به دلیل فقر مالی و یا ضرورت جلوگیری از مدیریت افراد غیربومی جذب میشوند، حداقل از برخورد با اعضای گروههای مسلح مانند جیشالعدل خودداری کنند.
به باور جیشالعدل، منطق جمهوری اسلامی در عضوگیری از نیروهای بومی این است:«پس از سه دهه، تازه به فکر مردم بومی افتادند و از مردمی که تا دیروز (از آنها به عنوان) وصله وهابیت، تجزیهطلب و قاچاقچی یاد میشد، امروز در ننگ ذلت، از شما به عنوان مرزداران غیور و یاران انقلاب یاد میکنند... مهمترین سیاستی که رژیم در نظر دارد در این طرح استفاده کند، این است که... به قول خودشان، بلوچ را به جان بلوچ میاندازیم و در این میان با خیال راحت به ظلم و جنایت بیشتر میپردازیم... سازمان اعلام میدارد که از هرگونه برخورد با شما دوری میکند.»
این دو بیانیه به خوبی عمق منطق بدبینانه، آکنده از نفرت و انتقام و خشونتطلبانه گروه جیشالعدل را نشان میدهد. در عین حال، پیچیدگی و متغیر بودن مولفههای موثر در بروز چنین وضعیتی در جنوب شرق ایران را نیز به تصویر میکشد.
نبرد متقابل مذهبی، سیاسی و قومی که در این منطقه جریان دارد اکنون با ترور، فقر، انتقام و... گره خورده است و حتی آزادی مرزبانهای ایرانی هم چیزی از ابعاد یا عمق آن نمیکاهد. جیشالعدل و جمهوری اسلامی به خوبی میدانند که طرف حسابشان کیست ولی فعلا ترجیح میدهند با مردم حرف بزنند؛ هر کدام با زبان مخصوص خودشان.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر