12 نماینده مجلس ایران در نامهای به رییس جمهور، رییس مجلس و رییس قوه قضاییه، خواستار برخورد با «بابک زنجانی»، ثروتمند مشهور ایرانی شدهاند. آنها اعلام کردهاند زنجانی یک مفسد اقتصادی است و با توجه به دستور رهبر ایران برای مبارزه با فساد اقتصادی، سران قوا باید به مسوولیت خویش عمل کنند.
امضاکنندگان نامه، از نمایندگان برجسته و مشهور مجلس هستند. آنها همچنین وابسته به بخشی از جناح اصولگرا به شمار میروند که با عنوان «تحولخواهان»، ادعای مبارزه با فساد را داشتهاند و رابطه و وفاداری سیاسی بیشتر آنها با رهبر ایران قوی است.
بابک زنجانی نیز در واکنش بهاین نامه، از پیشینه امضاکنندگان نامه در رویدادهایی چون جنگ ایران و عراق تجلیل کرده، خودش را سرباز کوچک و جسور خامنهای خوانده و بر وفاداری خویش به رهبر ایران تاکید و کرده و گفته است این اتهامات را قبول ندارد.
او پیش از این خود را به عنوان یک بسیجی اقتصادی معرفی کرده بود که در حال تلاش برای تحقق حماسه اقتصادی اعلام شده از سوی رهبر ایران است.
این کنش و واکنش بین چهرههای مشهور اقتصادی و سیاسی در ایران و ابراز وفاداری همزمان به رهبر ایران، چندان عجیب نیست ولی ابعاد آن گسترده و عمیقتر از هر زمان دیگر به نظر میرسد.
بابک زنجانی یک فعال اقتصادی ساکن خارج از ایران بوده که در طول سه سال گذشته، به تدریج به داخل کشور کوچ کرده است. زنجانی در ایران هم فعالیت اقتصادی داشته و برخی مقامات دولتی مانند حسن روحانی، هاشمیرفسنجانی و خاتمی در سالهای پیش از او تجلیل کردهاند ولی در مقام یک ثروتمند قدرتمند، تنها دو سال است که نام او شنیده میشود.
زنجانی در خارج از ایران، فعالیتهای اقتصادی گستردهای در ترکیه، دوبی، تاجیکستان و مالزی داشتهاست. این فعالیتها به طور عمده در حوزه طلا، بانکداری و حمل و نقل زمینی و هوایی بودهاند؛ حوزههایی کاملا مرتبط به تحریم ایران که همراه با پیشینه و تبحر او در صدور اسناد مالی بینالمللی – که گفته میشود بخش عمدهای از آنها جعلی بودهاند- توانمندی ویژهای به او برای وارد شدن به خرید و فروش نفت بخشید. او پول نفت ایران را جابهجا میکرد و پورسانتش را میگرفت.
رقم دقیق ثروت بابک زنجانی تاکنون اعلام نشده است. او شهریور امسال در گفت و گو با هفته نامه «آسمان» اعلام کرد بیش از 8 میلیارد دلار ثروت دارد ولی 10 میلیادر دلار هم بدهکار است. کسری 2 میلیارد دلاری او در حالی اعلام شده که در آخرین بیانیه خود که دو روز پیش صادر شده، اعلام کرده است 65 شرکت وابسته به گروه اقتصادی او، درآمدی 7 میلیارد یورویی در سال دارند.
زنجانی که زمانی راننده رییس بانک مرکزی ایران بوده و 17 سال پیش، دو بار به علت ورشکستگی مالی و تلاش برای خروج غیرقانونی از ایران به زندان رفته، اکنون در 43 سالگی، به «ابراموویچ» ایران تبدیل شدهاست. خودش پیش از این گفته بود آبراموویچ شدن را دوست دارند، اگر بگذارند.
او بر خلاف بسیاری از فعالان اقتصادی ایران، بارها درباره ابعاد فعالیتهای اقتصادی و زندگی شخصی خود سخن گفته است؛ ساعت 35 هزار دلاریاش را به رخ خبرنگاران کشیده و از جت اختصاصیاش گفته است. او اعلام کرده است که میخواهد 4 میلیارد یوور ثروتش در خارج از کشور را به ایران منتقل کند و بدهی 2.8 میلیاردی خود را به وزارت نفت بپردازد. زنجانی گفته است قصد خرید 138 شرکت وابسته به سازمان تامین اجتماعی ایران را دارد و تفاهم نامه 4 میلیارد یورویی امضا میکند. او به پرداخت ماهیانه 10 میلیون دلار حقوق به 17 هزار کارمندش اشاره کرده و این که توانسته بیش از 17 میلیارد دلار پول نفت ایران را به داخل کشور منتقل کند.
این اعداد برای خیلی از رسانهها در داخل ایران وسوسهانگیز هستند. آنها در پشت این رقمهای درشت، دنبال ردپای یک جریان میگردند؛ جریانی که به باور آنها، بابک زنجانی را به این موقعیت رسانده است.
اکنون مشخص است که تحریم ایران، مهمترین بستر رشد برای بابک زنجانی را ایجاد کرده و توانسته است با استفاده از ناتوانی دولت در نقل و انتقال مالی، از سرمایه نقدی شرکتهای خود و یک بانک کوچک در مالزی بهره گیرد و به حوزههای مهمی چون نفت نفوذ کند.
فعالیت او در این حوزه سبب شد که فروردین 92، وزارت خزانهداری آمریکا، نام بابک زنجانی و مجموعه شرکتهای وی را به اتهام کمک به دولت ایران برای دور زدن تحریمها، در لیست سیاه خود قرار دهد. اتحادیه اروپا نیز در دسامبر 2012 رفتاری مشابه علیه بابک زنجانی انجام داد.
بابک زنجانی برای تثبیت وضعیت خویش، با یکی از چهرههای اقتصادی نزدیک به مقامات امنیتی در داخل ایران شریک شدهاست. این فرد متهم به سرکوب مردم در جریان اعتراضهای پس از انتخابات سال 88 است. برخی رسانهها زنجانی را متهم کردهاند که در جریان خرید وسایل ضدشورش به نهادهای امنیتی کمک کرده است. این اتهامات سبب بدنامی گسترده او شده است. بسیاری از ایرانیان او را یک مامور اقتصادی وابسته به نهادهای امنیتی میدانند. باید توجه داشت که نهادهای امنیتی از پیشینه فعالیت در حوزه اقتصاد برخوردار هستند. در زمان هاشمی رفسنجانی، وزارت اطلاعات ایران در پوشش شرکتهای اقتصادی، به فعالیتهای امنیتی مشغول بود. این وظیفه را در سالهای اخیر، سپاه پاسداران بر عهده گرفته است. در طول سه سال گذشته، نام برخی از سرداران سپاه به عنوان شرکای اقتصادی آقای زنجانی اعلام شده است.
از سوی دیگر، برخی ایرانیان از این که بابک زنجانی در طول دوران تحریم کمک کرده است تا پول نفت به کشور بازگردد یا این که برخی خریدهای کلان را برای نهادهایی چون شهرداری انجام داده، ابراز رضایت کرده و کار او را خدمت به کشور توصیف کردهاند. ولی منتقدان میگویند او به دلیل سود کلان این تجارت، وارد بازی شده و هدف اصلی وی، میهن دوستی نیست.
زنجانی در طول سه سال گذشته گستردهترین پیوندهای اقتصادی را با دولت محمود احمدی نژاد برقرار کرد. در دولت قبلی ایران، چهار وزیر عضو کابینه حامی وی بودهاند؛ وزرای نفت، امور خارجه، صنایع و معادن و اقتصاد.
وزیر نفت دولت احمدی نژاد، یک چهره برجسته سپاه است. سردار «رستم قاسمی» پیش از این که وزیر نفت شود، فرمانده قرارگاه سازندگی «خاتم الانبیا» بود. این قرارگاه مهمترین نهاد اقتصادی وابسته به سپاه محسوب میشود. قاسمی اکنون هم مشاور معاون اول حسن روحانی است و ماموریت گسترش روابط اقتصادی با عراق بهاو داده شده است.
دیگر حامی برجسته زنجانی، یعنی «علی اکبر صالحی»، وزیر پیشین امور خارجه، اکنون رییس سازمان انرژی اتمی ایران است و در کابینه دولت روحانی حضور دارد.
اما این افراد تنها حامیان احتمالی او نیستند. در هفتههای اخیر مشخص شده که رییس کمیسیون اصل 90 مجلس ایران نیز از او حمایت میکند. این کمیسیون مسوولیتهایی چون رسیدگی به شکایات، مبارزه با فساد و... را برعهده دارد.
در نهادهایی چون قوه قضاییه و شهرداری نیز بابک زنجانی، شبکهای از حامیان وفادار را دارد. آنها به خوبی دریافتهاند که وی فردی دست و دلباز است و میتوانند از شبکه مالی او بهره کافی ببرند. تجربه میگوید این وابستگی اما یک سویه و سست است و به محض تیره شدن روزگار آقای سرمایهدار، بسیاری از حامیان ریز و درشت از او دوری میجویند و میگویند اصلا چنین کسی را نمیشناسند.
بابک زنجانی در عرصه عمومی نیز فردی فعال بوده است؛ او در عرصه ورزش و سینما سرمایهگذاری زیادی انجام داد و با چهرههای مشهوری چون «علی دایی» در عرصه فوتبال حضور یافت.
پشتیبانی مالی ساخت برخی پروژههای سینمایی را بر عهده داشته و سعی کرده در فعالیتهای خیریه و انسان دوستانه حضوری قوی و مستمر داشته باشد. با این وجود، این تلاشها هنوز نتوانسته از بابک زنجانی یک چهره محبوب بسازد.
او در حوزه رسانه حداقل از نظر واکنش، قوی بوده است. در حال حاضر، کمتر رسانهای به عنوان حامی یا مبلغ این ثروتمند مشهور شناخته میشود ولی او در صفحه فیسبوک خود، یا با صدور اطلاعیههای کوتاه و یا گفتوگو با برخی رسانهها، سعی کرده بهاتهامات سیاسی و اقتصادی منتقدان پاسخ دهد.
وی علیه برخی رسانههای منتقد نیز شکایت و سعی کرده با فشار قضایی، روند افشاگری علیه خودش را متوقف کند. رسانهای شدن بابک زنجانی البته روی هم رفته به سود او نبوده و سبب شده که بیشتر از قبل، زیر ذرهبین قرار گیرد.
حاشیههای زندگی شخصی این ثروتمند مشهور هم کم نبودهاند؛ تصاویری از حمل اسلحه، رقص با دختران تاجیک، جت اختصاصی و... سبب شده انبوهی از پرسشها درباره زندگی شخصی وی مطرح شود؛ پرسشهایی اغلب بیاهمیت ولی به اندازه کافی دردسرساز.
اما دو ماجرای دردسرساز دیگر هم هستند؛ فوریه 2013 محمود احمدی نژاد، رییس جمهور سابق ایران، فیلمیکوتاه را در مجلس پخش کرد که نشان میداد «فاضل لاریجانی»، یکی از برادران روسای مجلس و قوه قضاییه در جلسهای از «سعید مرتضوی»، رییس سازمان تأمین اجتماعی خواسته مقدمات آشنایی وی را با بابک زنجانی فراهم کند. در آن روزها زنجانی قصد داشت معاملهای 4 میلیارد یورویی را با سازمان تامین اجتماعی انجام دهد.
انتشار این فیلم سبب شد که خانواده لاریجانی در کانون توجه افکار عمومی قرار گیرد. کمی پیش از آن، یکی از اعضای این خانواده نیز به زمینخواری گسترده در اطراف تهران متهم شده بود. متهم شدن خانواده روسای مجلس و قوه قضاییه، چالشی عظیم بین آنها و محمود احمدی نژاد رقم زد و ماجرا با دستور رهبر ایران خاتمه یافت.
در روزهای اخیر، مجلس ایران گزارشی علیه سعید مرتضوی، رییس سابق سازمان تامین اجتماعی منتشر کرده که نشان میدهد او شبکه مالی فاسدی را هدایت میکرده است. سه شعبه قضایی هم در حال رسیدگی به اتهامات زنجانی هستند. نام معاون اول دولت احمدی نژاد نیز در جریان رسیدگی به پرونده فساد اقتصادی «بیمه ایران» به طور مرتب شنیده میشود. تلاشهای مجلس و قوه قضاییه به نوعی، انتقامگیری از دولت احمدی نژاد تفسیر میشود؛ رویدادی که بابک زنجانی را هم درگیر کرد و میتواند قربانی آن شود.
ماجرای آخر اما به خارج از ایران مربوط میشود. در حاشیه افشای بزرگترین فساد اقتصادی ترکیه، نام یک جوان ایرانی هم مطرح شد؛ «رضا ضراب». حجم پرونده فساد اقتصادی که تاکنون منجر به بازداشت دهها چهره اقتصادی و سیاسی از جمله پسر سه وزیر، برکناری 150 پلیس و تغییر 10 وزیر کابینه اردوغان شده، حدود 87 میلیارد یورو اعلام شده است.
به گزارش رسانههای ترکیه، رضا ضراب که اکنون به اتهام پرداخت رشوه، نقل و انتقال غیرقانونی پول و طلا به ایران و تشکیل یک شبکه فاسد اقتصادی در بازداشت پلیس ترکیهاست، در بازجوییهای خود از بابک زنجانی هم نام برده است.
این دو پیش از این در جریان حمل یک هزار و 500 کیلوگرم طلا از غنا به ترکیه، دبی و ایران با هم همکاری داشتهاند ولی رسانهها گزارش دادهاند که بابک زنجانی، رییس رضا ضراب بوده و قرار بوده پیش از بازداشت رضا ضراب، در آنکارا با وی ملاقات کند.
زنجانی در تازهترین بیانیه خود این اتهامات را رد کرده و با تمجید فراوان از شخصیت و سیاستهای «رجب طیب اردوغان»، گفته است که به سرمایهگذاری خود در ترکیه ادامه میدهد.
مجموعه این رویدادها نشان میدهند که بابک زنجانی، مشهورترین ثروتمند ایرانی در دامی عظیم گرفتار شده است؛ در جامعه بینالملل متهم است که با فعالیتهای غیرقانونی، تحریمها را دور زدهاست، در ایران متهم است عامل حکومت و در واقع یک چهره امنیتی فعال در حوزه اقتصادی است، نمایندگان مجلس او را نماد فساد میدانند ولی خودش میگوید یک قهرمان است.
در طول سه دهه گذشته ایران، تنشهای سیاسی-اقتصادی همواره قربانیانی داشتهاست. پس از انقلاب 57، اموال بسیاری از سیاستمداران به بهانه همکاری با رژیم پهلوی مصادره شد. داراییهای برخی از ثروتمندان بهایی به دلایل مذهبی، تاراج شده است. فعالان اقتصادی چون براداران «افراشته پور»، «فاضل خداد»، «شهرام جزایری»، «مهآفرید امیرخسروی» و ... نیز به دلایل متعدد راهی دادگاه شده و به اتهام فساد اقتصادی، پولشویی، رشوه، اختلاس و... محکوم به زندان و یا اعدام شدهاند. در طول رسیدگی به پروندههای قضایی این افراد، پای برخی از سیاسیون مشهور ایران نیز به میان کشیده شده است.
در پرونده شهرام جزایری، افزون بر رییس مجلس و بسیاری از نمایندگان، از تلاش وی برای پرداخت پول به دفتر رهبر ایران نیز سخن به میان آمد و در پرونده مهآفرید امیرخسروی، چند وزیر و معاون اول دولت احمدی نژاد متهم به دخالت در فساد اقتصادی یک میلیارد دلاری شدند.
در واقع، رخدادهای اقتصادی در ایران تنها یک مساله اقتصادی نیستند، این رویدادها میتوانند نماد یک جدال سیاسی درون حکومت هم باشند. در این جدالها، بیشتر چهرههای سیاسی از برخورد قضایی مصون ماندند و چهرههای اقتصادی محکوم شدند. این سرنوشت ممکن است اکنون در انتظار بابک زنجانی هم باشد و چون یک مهره سوخته، قربانی شود؛ رویدادی که البته رخ دادنش اصل ماجرا را تغییر نمیدهد.
در سه دهه گذشته، پروندههای فساد اقتصادی در ایران همواره بزرگتر و بازیگران آن مهمتر شدهاند. رهبر ایران سالهاست که فرمان مبارزه با فقر، فساد و تبعیض صادر کرده ولی شبکه فساد، ابعاد تبعیض و عمق فقر وسعت و شدت یافته است. این تآتر پرتماشاگر، همواره بازیگرانی برای نقش آفرینی نیاز دارد؛ بازیگرانی که معمولا بدنام میشوند و بدشانس هستند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر