«سلامتی جلیلی که وقتی دید اشتون با ظریف به توافق رسید اسمش رو تو گوشی سیو کرد زن داداش.» این تنها یک نمونه از شوخیهایی است که درباره کاترین اشتون، رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا این روزها نقل و نبات محفل فیسبوکی، توییتری و پیامکهای تلفنی ایرانیها شده است.
شروع این شوخیها که بسیاری هم آن را زنستیز و تبعیضآمیزمیدانند، به مذاکرات بین سعید جلیلی و کاترین اشتون برمیگردد اما با روی کارآمدن حسن روحانی و انتخاب محمد جواد ظریف بهعنوان سرپرست تیم مذاکرهکننده هستهای ایران، هیچ از میزان آنها کاسته نشده است.
بسیاری از فعالان حقوق زنان معتقدند بارجنسی و تحقیرآمیز این شوخیها، آنها را از حالت طنز به «هجو سخیف و بیمعنی» بدل کرده است و خطر آن میرود که کاربرد آن به طور ناخودآگاه یک توهین زنستیز را در سطح جامعه عادی کند.
برخی هم کاربرد این نوع جملهها را نوعی خشونت کلامی نسبت به زنها میدانند و معتقدند اگر اشتون مرد بود حتما شکل این طنزها هم متفاوت بود ولی بسیاری از جوکهایی که دراین رابطه درست شده تنها به این خاطر است که اشتون یک زن است.
ماجرا با پوشش خانم اشتون آغاز شد. روزنامههای ایرانی در مذاکرات استانبول با استفاده از فتوشاپ، یقیه لباس خانم اشتون را بالاتر آوردند اما در دور بعد مذاکرات، خانم اشتون با استفاده از یک شال در مقابل عکاسها ظاهر شد.
اما در مذاکرات بغداد، خانم اشتون از این هم فراتر رفت و کتی بلند شبیه مانتو پوشید و درمذاکرات ژنو نیزهمین پوشش را حفظ کرد.
همزمان با جریان مذاکرات در دوره احمدینژاد، عکسهایی در سایتهای طنز و فیسبوک منتشرشد که خانم اشتون را با چادر و روسری در کنارسعید جلیلی نشان میداد. شوخی با لباس اشتون هیچ اعتراضی در پی نداشت و بیشتر انعطاف و ملاحظه کاری وی در مقابل دیپلماتهای ایرانی را نشان میداد.
اما طولانی شدن روند مذاکرات و نشستهای بینتیجه جلیلی- اشتون، بازار جوکهای تازه را داغ کرد. کمکم این نشستها به روابط عاطفی تعبیر شد و همچنان ادامه پیدا کرد.
«آسیه امینی»، فعال حقوق زنان و روزنامهنگار ساکن نروژ در گفتوگو با «ایران وایر» درباره این جوکها و بار جنستی آنها میگوید:«پیش از نقد مردمی که این جوکها را دست به دست میکنند، باید علت را جستوجو کرد. جوکسازی برای خانم اشتون را من بدون در نظر گرفتن زن یا مرد بودن وی، در رویارویی با مسایلی میبینم که مردم در بیان و ابراز نظر درباره آن آزادی کامل ندارند. به نظرمن، این نوع لطیفه و جوک بیشتردرمقابله با سانسورشکل میگیرد؛ شرایطی که ایجاب میکند در مقابل بسته بودن فضای نقد به جوک و لطیفه روی آورد.»
با استناد به نظر این فعال حوزه زنان، شاید بتوان این گونه نتیجهگیری کرد که بسیاری از جوکهای مربوط به جلیلی و اشتون در پی طولانی شدن مذاکرات و نشستهای پی در پی و بینتیجه شکل گرفته است. در جامعهای که نقد صریح و روشن برای اهالی رسانه سالها ممنوعیت از کار و حتی سالها زندان در پی دارد، طنزشاید تنها راهکار باقی مانده باشد. اما منتقدان برمواضع خود پافشاری میکنند و میگویند این جوکها بار جنسیتی بالایی دارند.
امینی نیز در اینباره با فعالان حوزه زنان هم عقیده است و میگوید:« نظرمن به نظر فعالان حوزه زنان نزدیک است که میگویند اگراشتون زن نبود مسیر جوکسازی عوض میشد. هرچند برای همه شخصیتهای سیاسی، از احمدینژاد تا آقای هاشمی و حتی ظریف جوک ساخته شد اما این جوکها جنسیتی نبودند. من جوکسازی را رفتاری تعبیرمیکنم که مردم برای نقد کردن یک موضوع دارند. جوک یک کاریکاتور و شکل اغراق شده از وضعیت موجود است و اگر اشتون زن نبود قطعا این کاریکاتورشکل دیگری داشت. اما همچنان اصرار دارم پیش از این که این نوع جوکها را تحقیرآمیز و توهین جنسیتی ببینم، علت را بررسی کنم.»
نمونهای از شوخیهایی که پس از شکست جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری در فیسبوک دست به دست شد، این گونه است: « پیامک روحانی به جلیلی: غصه نخور! بازم ميذارم برى با كاترين مذاكره»، «میگن اشتون مهرش رو گذاشته اجرا»، «پیامک کاترین اشتون به جلیلی: خبر مرگت تو که گفتی رای میآری. حیف من که این همه واسهات صبر کردم».
نشستهای هستهای در میان جوکها به یک نوع خواستگاری و رفت و آمد عاطفی اما بینتیجه تعبیر شده بود و با شکست جلیلی در انتخابات و کنار گذاشته شدن قطعی گفتمان مقاومتی او از مذاکرات، به یک پایان تراژیک برای او تبدیل شد.
اما با شروع مذاکرات از سوی ظریف، جوکها از سر گرفته شد. این بار رقیب عاطفی یا همان رقیب سیاسی قرار بود با اشتون دیدار کند؛ «ظریف چشم جلیلی رو دور دید با اشتون قرار گذاشت نیویورک» و جوکهای دیگری از این دست که کم هم نبودند.
در نهایت و پس از چند نشست، خیلی کمتراز زمانی که جلیلی صرف کرد، جواد ظریف با گروه 1+5 به توافق رسید و حالا باز نوبت یادآوری به جلیلی بود که در این میان به طنز یا به هجو، شکست را به او یادآوری کنند:«جلیلی الان داره این عکسها را میبینه که اشتون تیریپ زده، اشک میریزه و خودش را بسته به آهنگ شادمهر پر پرواز».
اگر این طنزها یا حتی به گفته برخی از فعالان حوزه زنان، هجوها را نقد به شرایط موجود بدانیم، باید آخرین جوک درباره جلیلی و اشتون را که کمی رنگ و بوی متفاوتی دارد جدا کنیم؛ همانجا که «جلیلی نام اشتون را در موبایلش به زن داداش» تغییر داد.
این جوک بیشتر از دست انداختن مذاکرات هستهای با بیانی طنز، به نوعی میخواهد جلیلی را درمقام معرفت و مردانگی معرفی کند.
اگر به شکل داستانی به ماجرا نگاه کنیم، قصه از آنجا آغاز شد که رابطه عاطفی بین یک زن و مرد شکل گرفت که درنهایت به توافق نرسیدند و مرد دیگری در این رقابت موفق شد به توافق دست یابد، آن هم خیلی سریعتر از زمانی که اولی صرف کرده بود. حالا اما جوک آخر میگوید مرد اول به جای دلخور شدن یا شاخ و شانه کشیدن، رفتاری برادرانه در پیش گرفته و رابطه آن دو، یا شاید بهتراست بگویم توافق آن دو را به رسمیت شناخته است.
آخرین پست فیسبوکی دست به دست شده بیشتراز آنکه حکایت از نقد مردمی داشته باشد، نشانه خوشحالی است وحس و حال آن با سایرجوکها بسیار تفاوت دارد.
خاستگاه جوکهای جنسیتی را آسیه امینی به گونه دیگری تعبیرمیکند. او که خود یک بانوی شمالی است درباره این جوکها میگوید:« آنقدرکه برای زنان شمالی جوک ساخته شد، برای هیچ کدام از زنان دیگربخشهای ایران جوکسازی نشده است، اما خاستگاه این جوکها دقیقا جایی است که زنان بیشترین نقش را در اقتصاد خانواده و منطقه برعهده دارند. زنان شمالی زنان مستقلی هستند. در مزارع، شالیزارها و باغها بیشترین بار بردوش زنان است. لباس پوشیدن آنها هم به واسطه شغلشان قطعا با زنان کویرمتفاوت است اما میبینیم بیشترین جوکها برای زنان شمالی ساخته میشود. این نوع جوک را من یک جور مقابله در برابر قدرت میدانم. جوکی که میخواهد تحقیرکند تا ازقدرت طرف مقابل کاسته شود. گوینده جوک میخواهد دراین گونه موارد، ضعف خود را بپوشاند. درباره خانم اشتون هم همینطور است. او یک زن قدرتمند در میان جمع مردان است و تصمیم گیرندهای موثر. جوک گویانی هم هستند که در برابر قدرت او احساس ضعف و ناتوانی میکنند. یک جور به نظر من پذیرش قدرت طرف مقابل در بعضی از جوکها نقش موثری دارد.»
جوک و لطیفهگویی عادتی دیرینه در میان همه مردم دنیاست اما در سالهای اخیر میزان رنجش از جوکها و لطیفهها بالا رفته است. امینی در این باره نیز معتقد است:« ما از یک سو درجامعهای زندگی میکنیم که بیشترجوکهایی که در آن تولید میشود بار تحقیری دارد؛ تحقیر یک قومیت، یک جنسیت، حتی سن و سال و... بیشتر جوکها بار ضد ارزشی دارند. اما موضوع قابل بازشناسی است. برای این که ببینیم این نوع جوک از چه نگرشی میآید، باید دید آیا تبعیض در میان ما آنقدر نهادینه شده که هرکس شبیه ما نیست برایش جوک بسازیم؟ جوکهای جنسیتی، جوکهای قومیتی و.. حاصل جامعهای پر از تبعیض است؛حاصل یک نژادپرستی آشکار، تبعیض در قانون، در مذهب و فرهنگ ماست.»
به گفته امینی، در میان مردمان کشورهای اروپایی نیز جوکگویی رایج است. نروژیها برای سوئدیها جوک میسازند و برعکس، آلمانیها برای انگلیسیها و فرانسویها برای آلمانیها. اما چرا جوکسازی در ایران یک جور نفرت پنهان را نمایش میدهد.
این روزنامه نگار در پاسخ به این پرسش میگوید:« نفرت هم از سانسور و تبعیض سیاسی نشات میگیرد. لطیفه سازی از قدیم وجود داشته اما از یک سالهایی به بعد میبینیم که شکل نفرت پراکنی به خود گرفته است؛ دقیقا از زمانی که فشارها افزایش پیدا میکنند و تبعیض بیشتر میشود؛ از جایی که تحمل یک کاریکاتور یا یک مطلب طنز در رسانهها وجود ندارد و حتی میتواند یک طنز باعث تعطیلی یک نشریه شود؛ حرف زدن ممنوع میشود، از زن نباید گفت، از سکس نباید گفت و از قومیتها نباید گفت. قطعا رفته رفته ظرفیت جامعه برای شنیدن طنز نیز پایین میآید. بار تحقیرآمیز جوکها نیز با بالا رفتن تبعیضها بیشتر میشود.»
در میان جوکسازیها و جوکگوییها، نقدهای تندی از سوی برخی فعالان حوزه زنان مطرح شده است همچنان که نقدهایی به این فعالان در حوزه زنان. امینی معتقد است که حتی رادیکالترین فعالان حوزه زنان هم درباره حق صحبت میکنند و نقد به فعالان حوزه زنان را اینگونه تعبیر میکند:« جامعهای که سالهاست دچار تبعیض بوده حالا در مقابل نقد و برابری خواهی قرار گرفته است. اگر اکثریت به حقوق برابر برسند، اقلیتی هم حقوق اضافی که تا پیش از آن داشتهاند را از دست میدهند. طبیعی است که نقدهایی به فعالان حوزه زنان هم وجود داشته باشد. در این جمع بزرگ، هزاران تفکر و منش وجود دارد. هر کسی شیوه خودش را دارد. بعضی از فعالان حوزه زنان میخواهند با ایجاد شوک به جامعه، حساسیت بیشتری ایجاد کنند. حساسیت در بهکارگیری کلمهها و جملههایی که بار تحقیرآمیز یا حتی خشونت به همراه دارد.»
دهخدا طنز را «سخن به رموز گفتن تعبیر میکند»؛ همان تعبیری که خانم امینی میگوید به داد جامعه بستهای میرسد که نمیتواند به وضوح نقد کند پس مجبور است سخن به رمز بگوید و به چاشنی طنز.
فرهنگ لغت معین طنز را «عملی که جنبههای نادرست یا ناروای پدیدهای را مورد مسخره قرار می دهد و هدف آن اصلاح است» میخواند.
هجو را معین «چیز بیهوده» میخواند و دهخدا «دشنام دادن به شعر». درعمل، فاصله میان طنز به هدف اصلاح و سخن بیهوده گفتن به قصد تحقیر شاید به اندازه یک تار مو باشد. آنقدر ظریف که گاه شاید ابزاری که میتواند به اصلاح کمک کند و نقد را به بیانی شیرین چاشنی کند تبدیل به سخیفترین هجویاتی شود که جز تمسخر و رنجاندن حاصل آن نباشد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر