حکایت آدمربایی (حصر خانگی رهبران جنبش سبز) از آنجا کلید خورد که موسوی و کروبی، جانب شهروندان معترض و دموکراسیخواه ایستادند و نه سمت ولی مطلقه فقیه و قدرت. وقتی آیتالله خامنهای حتی پیش از نظر نهایی شورای نگهبان، بر سلامت انتخابات 1388 و صحت نتیجهی غریب آن، مهر تاکید و تایید زد، و دو نامزد معترض همچون میلیونها شهروند، به تقلب و دستبرد فاحش تمکین نکردند.
قصهی حصر همچنین از آنجا شروع شد که در مناظرهی انتخاباتی و مشهور دو نامزد تغییرخواه، کروبی تاکید کرد که خود را برای «سختترین شرایط» و پرداخت هزینههای گوناگون و ایستادن مقابل خودکامگیها، آماده کرده، و با موسوی «اتمام حجت» کرد و پرسید که «آیا مهندس موسوی خودش را برای دشواریها و مشکلات جدی سر راه آماده کرده که معلوم نیست چه بسر ما بیاید؟» موسوی نیز به صراحت گفت که در برابر مشکلات و موانع، «قوی» خواهد ایستاد و «با درک همهی خطرات وسط صحنه آمده» و تا آخر خواهد ماند.
دو نامزد تغییرطلب بر عهدی که با یکدیگر و موکلان خود بستند و حتی فراتر، به اعتماد شهروندان دموکراسیخواه به خود، متعهد ماندند.
این، ایستادن در برابر حرف ولی مطلقه فقیه، «نه» گفتن به درخواست غیرقانونی رهبر و عدمهمراهی با پروژهی ضدملی کودتای انتخاباتی، و برعکس همگام شدن با شهروندان معترض، فرجامی قابل پیشبینی داشت: بازداشت خانگی.
حصر دو نامزد معترض که هر روز از 22 خرداد 88 گذشت، بیشتر جایگاه خود را در مقام رهبری جنبش اعتراضی تثبیت کردند، از 25 بهمن آغاز نشد. آنان بسیار پیش از این، هدف محدودیتها و آزارها و فشارها و تهدیدهای گوناگون واقع شدند. بیهوده نبود که ایشان تدوین و انتشار سند مهم، «منشور جنبش سبز» را در دستور کار قرار دادند.
اصرار آنان بر بیان مطالبات جنبش سبز و ایستادگی ایشان بر حقوق اساسی ایرانیان و قول و قرار نخست، چنان بود که حبس خانگی آنها را مفروض کرده بود. فهرست پرشماری از پیامهای امنیتی مستقیم و صریح (ازجمله ترور خواهرزاده موسوی و برخورد حاد با شخص کروبی و فرزندش) توسط کودتاچیان صادر شد که آنان از «راه سبز امید» پا پس کشند. دو راهبر اما بر پیمان خویش استوار ماندند.
آخرین اعلام موضع مشترک آنان، قبل از به حصر رفتن، آکنده از صراحت و شجاعت است؛ موسوی و کروبی اعلام کردند: «آیا دردناک نیست که بعد از گذشت بیش از سی سال از انقلاب، دوباره دغدغهی مردم مواجهه با باز تولید همان مناسبات پادشاهی و این بار به نام دین باشد؟ در شرایطی هستیم که هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمانهای انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است بهصورت اغراقآمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بیچون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی بهخود گرفته و عدم سئوال از قدرت فضیلت شده و هر صدای منتقد و متعارض با شبیهسازیهای مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تا آنجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.»
آنان یکسال و نیم پس از کودتای انتخاباتی و در شرایطی که زیر فشار و تهدید و ارعاب حاد و پیوسته بودند بار دیگر از «شبهکودتای اقتدارگرایان» انتقاد کردند و از «گفتمان سبز»ی گفتند که در آن، «تصمیمات و مصلحتبینیهای شخصی جای خود را به عقلانیت جمعی میدهد» و بر «رأی مردم» اصرار دارد.
چنین بود که درخواست دوبارهی آنان از وزارت کشور برای صدور مجوز راهپیمایی در 25 بهمن 1389، بار دیگر ـ و به شکلی قابل پیشبینی ـ پاسخ منفی گرفت. کروبی و موسوی به منظور «اعلام همبستگی با حرکتهای مردمی در منطقه بهویژه قیام آزادیخواهانه مردم تونس و مصر علیه حکومت استبدادی» خواستار مجوز راهپیمایی شدند؛ و قابل پیشبینی بود که این فراخوان غیرمستقیم، به چه میزان برای شخص رهبر جمهوری اسلامی و هسته اصلی قدرت، برخورنده و غیرقابل پذیرش مینمود.
وقتی سبزها بار دیگر خیابانهای پایتخت و چند شهر مهم کشور را از حضور معنادار خود متأثر ساختند، فرمان «آدمربایی» توسط نفر اول نظام سیاسی صادر شد.
حکومت متکی به شخص ولی مطلقه فقیه کوشید تا با به حصر بردن رهبران جنبش سبز، خیال خود را از «آلترناتیو» آسوده، و با موسوی و کروبی و رهنورد تعیین تکلیف و آنان ـ و جنبش اجتماعی ـ را خاموش کند.
آنها اما با تکیه بر اصول اخلاقی خود در سیاستورزی، نه تنها از موضع خویش گامی پس نگذاشته و پایان نیافتهاند، بلکه همچنان مشعل ایستادگی و صبوری و آزادگی را برافراشته حفظ کردهاند، و اساسیترین سوگیریهای راهبردی را یادآور میشوند.
کروبی خطاب به روحانی تاکید میکند که «سعی کنید حقوق ملت (اصول مندرج در فصل سوم قانون اساسی) اجرایی شود زیرا در روش سیستمی که به شرع، قانون و حقوق بشر پایبند نیست و استبداد و دیکتاتوری در ساختارش نهادینه شده، صدای مردم بینام و نشان بهجایی نمیرسد.»
و موسوی تصریح میکند که «آماده» است در «دادگاهی علنی و صالح»، «ضمن پاسخگویی به اتهامات، حقایق مربوط به سرچشمههای فسادهای عظیمی که کشور و انقلاب را در خود غرق کرده»، بیان کند.
رهبران جنبش سبز اینگونه ـ و همچنان ـ در برابر ولایت مطلقه فقیه و استبداد دینی که ایران را به خاک و خون و آتش کشیده، صبور و سبز ایستادهاند. آنان گونهای از سیاستورزی را پیشه کردهاند که در ایران معاصر، تا پیش از جنبش سبز، با کنش سیاسی شخصیتهایی چون دکتر محمد مصدق و مهندس مهدی بازرگان، تعریف میشد.
«نه»ی آنان به خودکامگی و تمامیتخواهی، البته بیهزینه نبوده، اما ریشههای ماندگار کنش سیاسی باپرنسیپ رهنورد، موسوی و کروبی، استوار گسترش یافته، و ثمرات آن روزی دیگر به بار خواهد نشست.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر