گفتوگو با علیرضا نادر، کارشناس امور بین الملل در موسسه تحقیقاتی «رند»
انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ روابط این کشور را با چین از نو تعریف کرد. محمدرضا پهلوی به طور کلی چین را نادیده میگرفت ولی انقلابیهای ایران، چین را کشور قدرتمندی یافتند که با نفرت و اکراه خود از ابر قدرتهای جنگ سرد همدل و همراه است و حاضر است تا ایران را به سلاح و تجهیزات مجهز کند.
سال ۱۹۷۹ سال سرنوشت سازی برای چین نیز بود؛ از این جهت که «دنگ ژیائوپینگ» (Deng Xiaoping) با برنامه اصلاحات اقتصادی خود تلاش کرد تا از چین، یک غول اقتصادی بسازد که امروز تحقق آن را می بینیم.
ایران سالها از موقعیت چین در شورای امنیت سازمان ملل استفاده می کرد تا بلکه از نظر دیپلماتیک برای تهران سرپناهی بسازد. ولی در سال ۲۰۱۰، وقتی چین از قطعنامه ۱۹۲۹ سازمان ملل حمایت کرد، به این رسم دیرین پشت کرد.
امروز چین در انتظار آن است که در ایران بدون هیچ محدودیتی سرمایه گذاری کند و برخی در حکومت ایران نیز چین را الگو و نمادی از رشد محسوب می کنند.
«ایرانوایر» با «علیرضا نادر»، کارشناس امور بین الملل در موسسه تحقیقاتی «رند» (RAND) و نویسنده مقاله «ایران و چین: روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی» (به همراه «اسکات هارولد») در خصوص روابط این دو کشور گفتوگو کرده است.
چه ملاحظاتی پس از انقلاب ۱۹۷۹ ایران و چین را به هم نزدیک کرد؟
- ایران به چین متکی شد چون تنها و منزوی بود و در دوران جنگ با عراق، به سلاح و تجهیزات نیاز داشت. هم حکومت چین و هم حکومت ایران محصول انقلابهایی ایدئولوژیک بودند و اهداف مشابهی را دنبال میکردند. هر دو حکومت از مداخله سابق غرب در کشورهای خود بیزار بودند و هیچ کدام از آن ها با امریکا یا اتحاد جماهیر شوروی هم پیمان نبودند. هرچند البته امریکا و چین بعد از این که «ریچارد نیکسون» در سال ۱۹۷۲ از این کشور دیدار کرد، روابط بسیار خوبی پیدا کردند.
منافع درازمدت چین در خاورمیانه چیست؟ ایران چهگونه در محور استراتژیک چین جای میگیرد؟
- عامل اصلی، انرژی است. وقتی چین در سال ۱۹۹۳ به تولیدکننده خالص نفت و گاز تبدیل شد، خاورمیانه را منبع مهم و قابل اعتمادی یافت. چین روابط خوبی با تمام تولید کنندگان اصلی نفت در خاورمیانه دارد؛ عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت و قطر. با ترکیه و اسراییل هم از روابط خوبی برخوردار است.
چین از نظر ژئوپلیتیک در خاورمیانه چندان درگیر نشده است و تظاهر نظامی یا امنیتیِ عمدهای هم نمیکند. ولی در عین حال، چینیها از ظهور رادیکالیسم اسلامی نگران هستند. گزارشهایی هم در مورد درگیریِ چینیهای مسلمان در سوریه و عراق به دست آمده است. از سوی دیگر، «دولت اسلامی» ادعا کرده که میخواهد خلافت خود را تا غرب چین نیز گسترش دهد. بعضی از چینیها به این هشدار واکنش نشان داده اند و برخی دیگر هم البته چندان توجهی به آن نکردند.
این که چین در حال حاضر در خاورمیانه از نظر امنیتی دخالت نظامی ندارد، به این معنا نیست که در آینده هم به همین روال ادامه میدهد. من فکر نمیکنم چین میخواهد در خاورمیانه به همان شیوهای درگیر شود که امریکا، روسیه و قدرتهای اصلی اروپا دخیل بوده اند. ولی در هر صوت، در مورد آینده اتکای خود به تولید کنندگان اصلی نفت نگران است.
مهمترین اَشکال کمک چین به ایران چیست؟ از نظر ایران، کدام یک از کمکهای چین بیشترین ارزش را برای اینک شور دارد؟
- چین همیشه تأمین کننده عمده سلاح به ایران بوده؛ نه فقط در دوران جنگ با عراق بلکه حتی پس از جنگ. به ایران در مورد گسترش تواناییها و ظرفیتهای داخلی آن نیز کمک کرده است؛ برای نمونه، در مورد موشکهای کروز ضد کشتی. چین در ابتدا به برنامه هستهای ایران نیز یاری رساند. هرچند در سالهای بعد هیچ کمک مستقیمی نکرد.
به هر حال، مهمترین وجه رابطه دو کشور، اقتصاد است. چین با وجود تمام تحریم ها، مشتری اول نفت ایران به شمار می رود. گرچه این کشور به ضوابط تحریمها احترام گذاشته و شرکتهای چینی بخش اعظمی از فعالیتها و سرمایه گذاریهای خود را متوقف کرده اند اما هنوز به دنبال این است که به شکلی جدی وارد بازار ایران شود. البته به شرط آن که مذاکرات هستهای و تحریمها در جهت مثبتی پیش بروند.
چین دهه ها است که ایران را از انزوا حفظ کرده است؛ چه بسا بیشتر از هر کشور دیگری. واقعاً چه قدر ایران به چین وابسته است؟
- ایران از نظر اقتصادی به چین وابسته شده است. حتی شاید بیش از حد وابسته شده باشد. ولی در دراز مدت، چین بیشتر مایل است که روابط عادی و خلاقانهای با ایران داشته باشد. چین نمیخواهد بر ایران غلبه داشته باشد یا در امور داخلی آن دخالت کند و یا حکومت ایران را مورد امر و نهی خود قرار دهد. سال ها، به ویژه در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، ایران چین را مهمترین شریک اقتصادی و ژئوپلیتیک خود میدانست. با این حال، من هرگز این دو کشور را متحد یا شریک استراتژیک یکدیگر نمیدانم. سیاست آن ها بیشتر بر «عدم مداخله» استوار است.
وقتی چین در سال ۲۰۱۰ در همراهی با امریکا، به قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت رأی مثبت داد، واقعاً ایرانیها را مبهوت کرد. چین با تحریمها همراه شد و خرید نفت ایران را محدود کرد. حکومت ایران انتظار همکاری نزدیک تری داشت، برای همین به نوعی حس خیانت کرد. دولت احمدی نژاد از این ماجرا خشمگین شده بود.
امریکا چه گونه چین را قانع کرد علیه ایران رأی دهد؟
- دولت اوباما در قانع کردن جامعه بینالملل در مورد نگرانی امنیتی برنامه هستهای ایران موفق بود به این دلیل که دیگر بازیگران را هم قانع کرد که میخواهد مسأله هستهای ایران را از راه دیپلماتیک حل و فصل کند. این بود که پای چین هم به میدان باز شد.
آیا چین هرگز از حمله نظامیِ امریکا به ایران نگران بوده است؟
- چینی ها بیشتر از حمله نظامی اسراییل نگران بوده اند ولی از درگیری نظامی در خلیج فارس هم بیم دارند به این دلیل که چین به شدت به نفت منطقه نیاز دارد، بسیار بیشتر از امریکا. اگر اختلاف ها و درگیریهای نظامی، منابع نفتی را از دسترس چین خارج کند، میتواند برای این کشور به قیمتی ویران کننده تمام شود.
آیا از نظر چین، ایرانِ اتمی واقعاً جای نگرانی دارد یا این که چین از تحریمها تنها برای راضی نگه داشتن جامعه بین الملل حمایت میکند؟
- چین نمیخواهد ایران به سلاحهای هستهای مجهز شود. در واقع، نمیخواهد دولتهای دیگری هم باشند که تواناییهای خود را در ساخت سلاحهای هستهای گسترش دهند. این است که چین نگران است ولی در عین حال، این نگرانی به روابط و رقابتهایی تلخ منجر نشده است. به طور کلی، چین ایران را قدرت خطرناکی نمیبیند. از سوی دیگر، چین میخواهد خود را دولت مسوولی در جامعه جهانی معرفی کند.
امریکا از چه ابزاری برای نفوذ به مواضع چین در مورد ایران استفاده کرده است؟
- روابط اقتصادی امریکا با چین عمدهترین عامل است. برپایه قوانینِ مربوط به تحریمهای امریکا علیه ایران، اگر شرکتها و کشورهای خارجی با ایران وارد تجارت شوند، حق تجارت با امریکا را از دست خواهند داد. امریکا بازار بزرگتری از ایران است. بنابراین، طبیعی است که چین برای روابط خود با این کشور ارزش بیشتری قایل باشد.
تا چه حد رابطه ایران و چین رابطهای مثلثی بوده؛ به این معنا که امریکا همیشه بازیگر سوم در میان بوده است؟
- منافع امریکا در خصوص ایران واقعاً بر مواضع چین در مورد این کشور تأثیر میگذراند. اگر امریکا با ایران روابط خصمانهای داشته باشد، احتمال این که چین به ایران بیش از حد نزدیک شود، پایین میرود. جالب است ببینیم با توجه به تنشهایی که میان چین و امریکا، به ویژه در آسیای شرقی در حال شدت گرفتن است، رابطه این دو کشور به کدام جهت سوق پیدا خواهد کرد. آیا چین به ایران نزدیک تر میشود؟ آیا به ایران سلاح میفروشد؟ جوابها را واقعاً کسی نمیداند.
آیا تا به حال رهبران ایران یا چین نگرانی خود را از دموکراتیک تر شدنِ همتایشان ابراز کرده اند؟
- حقیقت این است که هر دو کشور تا حدودی اقتدارگرا یا غیردمکراتیک هستند و دخالت غرب را در امور داخلی خود رد میکنند. همین نکته هر دو کشور را به شرکایی قابل اعتماد برای هم تبدیل کرده است. اگر ایران دموکرات تر یا متحد غرب شود، چین نگران خواهد شد. از نظر چین و روسیه، خصومت ایران و امریکا نتایج مثبتی در پی دارد چون ایران تنها قدرت اصلی در خاورمیانه است که متحد امریکا نیست.
چرا معترضان ایرانی در رویدادهای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸(۲۰۰۹) واکنشها و احساساتی ضد چینی از خود نشان دادند؟
- یک دلیل اصلی این بود که آنها چین و روسیه را قدرتهایی میدانستند که نزدیکترین روابط را با دولت احمدی نژاد داشتند. گزارشهایی نیز داشتیم مبنی بر این که چین به نیروهای امنیتی ایران کمک میکرده، ابزارهایی برای رصد کردن مکالمه های اینترنتی در اختیار ایران قرار میداده و حتی ایران را به نفربرهای زره پوش مجهز می کرده است. حتی اگر کمکهای چین به حکومت ایران تا این حد هم نبوده باشد، همیشه این احساس در بین ایرانیها وجود داشته که قدرتهای بیگانه در امور ایران دخالت میکنند. محافظه کاران در ایران، امریکا و انگلیس را مسوول اصلی میدانند ولی در سال ۱۳۸۸ مخالفانِ آنها در «جنبش سبز»، انگشت خود را متوجه قدرتهای دیگری از جمله چین و روسیه کرده بودند. در آن زمان، چین و روسیه با ایران روابط بسیار نزدیکی داشتند. در مورد تحریمهای سنگین علیه ایران، حمایتی از جانب روسیه و چین ندیده بودیم. معترضان ایرانی، روسیه و چین را حامیان اصلی دولت احمدینژاد میدانستند.
آیا اکنون چین مدل یا الگویی برای میانه روهای مصلحت اندیشی مثل حسن روحانی محسوب میشود؟ از این جهت که استانداردهای زندگی را بالا میبرد ولی از نظر سیاسی درها را باز نمیکند؟
افرادی مثل هاشمی رفسنجانی همیشه میخواستند ایران را به قدرتی اقتصادی بدل کنند ولی روشن نیست به چه معنا و از چه راهی تلاش می کردند تا از الگوی چین تقلید کنند چون اقتصاد ایران به شدت زیر نظارت دولت و به شدت وابسته به صادرات انرژی است. ایران تغییرات اقتصادی بنیادینی ایجاد نکرده که به این کشور امکان دهد تا از مدل چینی پیروی کند. سیاستمدارانِ ایرانی در مورد این الگو زیاد صحبت میکنند. من واقعاً معتقدم که سیاستمدارهای میانه رو، به ویژه بعضی از محافظه کاران میانه رو، چین را یک الگوی بالقوه میدانند چون در این چند دهه اخیر، از نظر اقتصادی به شکل حیرت انگیزی رشد کرده در حالی که خصلت اقتدارگرا و کمونیستی خود را نیز حفظ کرده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر