ایران و گروه ۱+۵ ضرب الاجل تعیین شده برای توافق جامع هستهای را تا ماه نوامبر به تعویق انداخته اند ولی سیدعلی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی هفته پیش در سخنانی، به نوعی از سقوطِ زودهنگام مذاکرات خبر داد.
به گفته او، مذاکره با امریکا «بی فایده» بوده است. دست کم یک عضو از اعضای گروه ۱+۵ با این ارزیابی همدلی دارد. روسیه نیز به امریکا بی اعتماد است و موضع این کشور را نسبت به برنامه هستهای ایران ریاکارانه میداند. روسیه از روند مذاکرات حمایت میکند ولی در عین حال نسبت به ایران که به ساخت برنامه هستهای آن نیز کمک کرده، موضعی همدلانه دارد.
پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، روسیه به رشد و گسترش انرژی هستهای ایران که از دوران شاه ساکن مانده بود، یاری رساند. به مجرد این که امریکا نگرانیهای خود را مطرح کرد، روسیه تلاش کرد که به این دغدغهها از راه توافقی پنهانی در سال ۱۹۹۵ پاسخ دهد. ولی وقتی «ولادیمیر پوتین» در سال ۲۰۰۰ به قدرت رسید، میز بازی را برگرداند.
نگاه واقعی روسیه به برنامه هستهای ایران همچنان ناشفاف باقی مانده است. از یک سو آشکارا قصد خود را از پایان دادن به مناقشه ایران و امریکا اعلام میکند و از سوی دیگر قراردادی را امضا میکند که از طریق آن ایران میتواند تحریمهای بیشتری را دور بزند. در این میان، ایران نیز به روسیه فشار میآورد تا برای ساخت رآکتورهای غیرنظامی جدید به این کشور کمک کند.
«ایرانوایر» با پروفسور «مارک ان. کتس» (Mark N. Katz) از دانشگاه «جورج میسون» امریکا که در مورد روابط ایران و روسیه مطالب زیادی منتشر کرده، مصاحبهای انجام داده که محور اصلی آن، این پرسش است که چهگونه مسأله هستهای ایران، روابط این کشور با روسیه را شکل داده است.
اولین بار چه زمانی ایران مسکو را به چشم شریک هستهای خود دید؟
در زمان شاه، آلمان غربی نیروگاهی را در بوشهر تأسیس کرد که البته پس از انقلاب با تزلزل روابط ایران و غرب، پروژه را تکمیل نشده رها کرد. نگاه ایران به روسیه از این جا آغاز شد. روابط این دو کشور در اواخر دوران «میخاییل گورباچف» بهبود یافت ولی در زمان ریاست جمهوری «بوریس یلتسین» بود که روسیه موافقت کرد ساخت نیروگاه بوشهر را کامل کند. البته تکمیل این پروژه بسیار بیش از آن چه انتظار میرفت به درازا کشید که ایران هم از این ماجرا هیچ دل خوشی نداشت.
چه چیزی روسیه را به گسترش برنامه هسته ای ایران علاقهمند کرد؟
یک علاقه جدی؛ و آن عبارت بود از صعنتِ با سابقه و دیرینه انرژی اتمی در شوروی. پس از فاجعه «چرنوویل»، شورویها برای فروش رآکتورهای خود دوران بسیار سختی را می گذراندند؛ نه فقط خارج از مرزها بلکه حتی در خود این کشور. در آن دوران، شوروی با مشکلات اقتصادی زیادی دست و پنجه نرم میکرد و هیچ بازاری به رویش باز نبود. این بود که صعنت انرژی اتمی روسیه همکاری با ایران را عنصری کلیدی برای حفظ این صنعت تلقی کرد.
آیا در مورد دانش هستهای روسیه هیچ بُعد غیرقانونی هم گزارش شده است؟ آیا ابزار یا وسایلی بوده که در سال های دهه ۱۹۹۰ به ایران فروخته باشند؟
انگار چند دانشمند و مهندس روس بوده اند که برای برنامه هستهای ایران کار میکردند؛ هرچند معلوم نیست که آیا با همکاری دولت روسیه بوده یا خودشان شخصاً به این کار مشغول شدند. در هر صورت، آنها هیچ شغلی نداشتند و به شدت دنبال کار بودند.
تا پیش از دهه ۹۰، دولت روسیه تمام تأسیسات و نهادهای علمی را از نظر مالی حمایت میکرد و همه جور خدمات ویژه را در اختیار آن ها قرار میداد. اما در دهه ۹۰ همه این کمکها قطع شدند. یکی از پروژههای امریکا، به خدمت گرفتن بعضی از تکنیسینها و دانشمندان هستهای روسیه بود تا برای صدام حسین یا کره شمالی مشغول به کار نشوند. با این حال، برخی از آن ها شدند و برخی هم به ایران رفتند.
در آن زمان، کشورهای دیگر چه واکنشها و اعتراضهایی از خود نشان دادند؟
انتقادها بیشتر از سوی غرب بود و نیز برخی از دولتهای خاورمیانه که با ایران روابط خوبی نداشتند که البته این حرف در مورد اکثرشان صادق بود. میگفتند ایران به دنبال سلاح اتمی است. ولی روسها از برنامه ایران دفاع و حتی امریکا را متهم میکردند که اعتراضهایش به روسیه نه به دلایل امنیت ملی که تنها به خاطر منافع تجاری و اقتصادی است؛ یعنی واشنگتن میخواهد به تدریج این تجارت را از آنِ خود کند.
در اواخر دهه ۹۰، در دورانی که «یوگنی پریماکف» (Yevgeny Primakov) وزیر امور خارجه روسیه بود و در سیاست خارجی خود موضعی ملی گرایانه گرفته بود، منطق روسیه این بود که امریکا و غرب نمیخواهند ما به برنامه هسته ای ایران کمک کنیم و ما هم به همین دلیل این کار را خواهیم کرد. روسیه نمیخواست این تصویر را از خود به دست دهد که انگار زیر بار غرب رفته است. از این گذشته، به پولی که از راه همکاری با ایران به دست میآورد نیاز داشت.
توافق نامه همکاری امریکا و روسیه که در سال ۱۹۹۵ بین «ال گور»، معاون رییس جمهور وقت امریکا و «ويكتور چرنومردين»، نخست وزير وقت روسيه امضا شد، چه معانی و پیامدهایی برای ایران داشت؟
روسها میخواستند این قرارداد علنی نشود چون نمیخواستند معلوم شود که پذیرفته اند همکاری خود را با ایران محدود کنند. این در واقع، خبر از محدودیت اقتدار و حاکمیت روسیه میداد. ولی همه میدانستند که روسها عملاً به ایران هیچ کمک دیگری نخواهند کرد؛ نه کمک نظامی و نه هسته ای. معلوم نیست که آیا روسها قصد داشتند که به این توافق نامه پایبند بمانند یا نه. آنها به همکاری با امریکا علاقه مند بودند. بنابراین، توافق نامه را امضا کردند ولی در عین حال از آن بیزار هم بودند. به نظر میرسد که میخواستند دل هر دو طرف را به دست آورند. رسانههای ایران بارها یادآور شدند که روسیه ایران را به امریکا فروخت. در این دوره، پروژه تکمیلِ نیروگاه بوشهر به کندی پیش میرفت. دیرتر، در اکتبر سال ۲۰۰۰، رییس جمهور جدید، ولادیمیر پوتین توافق نامه را زیر پا گذاشت.
انگیزه پوتین از این کار چه بود؟
قرارداد ۱۹۹۵ حرکت روسها را محدود کرده بود. بهانهای که پوتین میآورد این بود که ال گور در دوران کمپین تبلیغاتی برای ریاست جمهوریِ آن سال، از این قرارداد با عنوان قرداد گور- چرنومردين یاد کرده بود. منطق پوتین هم این بود که «اگر قولتان را مخفی نگه دارید، به این معنا نیست که به آن وفادار مانده اید؛ پس ما هم دیگر به آن پای بند نخواهیم بود». این ماجرا سطح همکاریهای ایران و روسیه را بالا برد. از نظر پوتین، این موقعیتی برد - برد بود چون از یک سو روسها میخواستند با ایران تجارت بیشتری کنند و از سوی دیگر، پوتین از ایده تخریب امریکاییها خوشش میآمد. حتی اعلام شد که دو کشور قراردادهای خرید و فروش اسلحه امضا کرده اند و در ماه مارچ سال ۲۰۰۱، محمد خاتمی از روسیه دیدار کرد.
آیا زمانی بوده که روسیه به این نتیجه برسد که برنامه هستهای ایران را دست کم میگرفته است؟
از نظر من کاملاً روشن نیست که آیا آن لحظه فرا رسیده است یا نه. روسها همیشه معتقد بوده اند که امریکا دربارهٔ تواناییهای ایران اغراق میکند. شاید بخشی هم به این دلیل باشد که روسها ایرانیها را آن قدر باهوش نمیدانند. منطق دیگر روسیه این است که «به فرض هم که ایران مجهز به سلاحهای هستهای باشد، چرا این امر باید این قدر بد باشد؟ چرا باید بدتر از پاکستان باشد؟ پاکستانی که از کنترل داخلی کمتری نسبت به ایران برخوردار است.» روسیه بر این نظر است که اگر امریکا پاکستانی اتمی را پذیرفته، هیچ گزینه دیگری ندارد جز این که ایران اتمی را هم بپذیرد؛ البته با فرض این که ایرانی اتمی در راه است. به نظر من این حرف درست است.
چرا روسیه از قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران حمایت کرد حال آن که میتوانست آنها را وتو کند؟
پوتین معتقد است که به راه حل بحران هستهای ایران دست پیدا کرده که عبارت است از غنی سازی اورانیوم ایران تا درجه تجاری. پاسخ ایرانیها هم همیشه این بوده که «ما حق غنی سازی اورانیومِ خود را محفوظ نگاه میداریم» و این چیزی است که غرب نمیخواهد. در طول این سالها، پوتین این پیشنهاد را به شکل های مختلفی به ایران داده و ایران هم آن را رد کرده است. این مسأله پوتین را آشفته کرده و همین بوده که به نفع قطع نامههای شورای امنیت رأی داده است. این مجازاتِ همراهی نکردن با پیشنهادها و ایدههای پوتین است.
تا چه حد تقابلهای روسیه با غرب - مثلاً در مورد اکراین - رفتار این کشور را در مذاکرات هستهای تحت الشعاع قرار داده است؟
در مورد اوکراین، پیشنهادهایی در کار بوده؛ مثلاً گفته میشد که یکی از راههایی که روسیه شاید بتواند در مورد اوکراین عقب نشینی کند این است که مذاکرات هستهای با ایران را از میان بردارد. ولی معلوم نیست که روسیه در موقعیتی باشد که بتواند این کار را انجام دهد. مذاکرات ۱+۵ با ایران را در نظر بگیرید؛ انگار ایران با هر شش دولتِ این گروه به یک اندازه و در یک سطح مذاکره نمیکند. بیشتر مذاکره میان ایران و امریکا است. از نظر ایران، اگر این کشور به همین شکل با ۱+۵ هم مذاکره کند، اوضاع خیلی بهتر میشود. ولی اگر ایران بتواند با امریکا به توافقی دست یابد، روسیه هم اعتراض کند، چه کاری از دست روسیه بر میآید؟
به نظر میرسد که روسیه هم علاقه ندارد که ایران به سلاح اتمی مجهز شود یا روابط خود را با غرب بهبود بخشد. روسیه چه قدر امید دارد که بتواند وضع موجود را حفظ کند؟
از نظر روس ها، شرایط آرمانی این است که ایران به سلاحهای اتمی دست پیدا نکند و روابط خصمانه خود را با غرب حفظ کند. دیر یا زود، یکی از این خواستها به شکست میانجامد. حتی قابل تصور - هرچند نه چندان محتمل - است که هر دوی این آرزوها متحقق نشوند. روسها میخواهند که در بسیاری از دیگر نقاط جهان نیز اختلافها حل و فصل نشود. همین که عدهای با هم در تقابل باشند، به روسها قدرت میدهد. اما وقتی تضاد و درگیری روی دهد، روسیه نه لزوماً میخواهد و نه میتواند کار چندانی انجام دهد.
روسها از دست واشنگتن برآشفته اند که به آن ها فشار وارد کرده که در مورد مسأله اتمی ایران با این کشور سختگیر و بی رحم باشد. خشم و دلخوری روسیه به این دلیل است که اگر بیش از حد در مورد ایران سختگیر و غیر قابل انعطاف باشد، ایران واقعاً خونش به جونش میآید و در نتیجه ممکن است باعث شود که روسیه امتیازهایی را از دست بدهد. یک احتمال این است که ایران روابط خود را با غرب تقویت کند ولی احتمال دیگر این است که ایران تبدیل به رژیمی شود که به مراتب از آن چه امروز میبینیم، نه فقط با غرب بلکه با روسیه هم تندخوتر و ناسازگارتر باشد. روسیه به هیچ وجه علاقهای به این گزینه ندارد.
روسیه، واشنگتن و به ویژه باراک اوباما را دو رو و ریاکار میداند. اوباما در سال ۲۰۰۹ بر کرسی ریاست جمهوری نشست و اعلام کرد که میخواهد روابط امریکا با ایران و روسیه را بهبود بخشد. در مورد روسیه، دلیلِ خیلی مشخصی آورد؛ این که اوباما بتواند از کمک روسیه در مورد مسأله هستهای ایران برخوردار شود. ولی این حرف را مسکو چه گونه ترجمه کرد: «عجب! شما از ما میخواهید که با اعمال فشار بر برنامه هستهای ایران، روابط خود را با این کشور تضعیف کنیم تا بلکه شما در واشنگتن روابط خود را با ایران تقویت کنید؟ ببخشید، ما احمق نیستیم!» روسها همیشه بدترین حالت را در نظر و بر اساس آن تصمیم میگیرند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر