در ورودی خانه نصرت بنری نصب کردهاند تا نشانهای برای پلهها و رفتن آنها به بیرون باشد
محوطه شهرک محل سکونت نصرت جایی که میگوید اصلا مناسب نیست و پر از چاله و پستی و بلندی دارد.
نصرت روزها ساعت ۳ به خانه میرسد و با شستن ظرفها غذای ظهر فرزندان را آماده میکند.
خانواده سه نفره چمک همه کارهای معمول زندگی را با وجود نابینایی مطلق خودشان انجام میدهند.
راضیه کلاس دهم است و در مدرسه عادی در کنار دیگر بچهها درس میخواند. او روزانه با سرویس به مدرسه میرود و میگوید: بودن در مدرسه عادی او را اجتماعیتر میکند.
نصرت، راضیه و رضا بیشتر در خانه هستند و اگر بخواهند بیرون بروند باید از تاکسی تلفنی استفاده کنند.
نصرت در گوشی پیامهایش را چک میکند. او با شنیدن صدا پیامها را گوش میکند، کارهای روزانه او بیشتر با صدا است.
نصرت با حقوق کارمندی سرپرست خانواده است و زندگی خود و دو فرزندش را میگذراند. او هیچ مستمری دریافت نمیکند
راضیه به مادرش کمک میکند تا برای خرید بیرون برود.
نصرت برای بیرون رفتن از خانه باید با تاکسی بانوان استفاده کند. او میگوید: همیشه برای گرفتن تاکسی مشکل دارم، چون نیاز است کسی دستم را بگیرد
نصرت چمک در دانشکده دندانپزشکی کرمان مسئول تلفنخانه و فراخواندن (پیج) دانشکده است
معابر کرمان اصلا برای نابینایان مناسب سازی نشده است و هنوز فرهنگ عصای سفید جا نیفتاده و وقتی به شهر میروی همه تو را دست میاندازند.
خانواده سه نفر چمک در ورودی منزلی که دانشگاه علوم پزشکی در اختیارشان قرار داده است. آنها برای اقامت در این خانه ماهیانه ۲۵۰ هزارتومان اجاره پرداخت میکنند.
ثبت نظر