close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
استان‌وایر

شهادت حسن گلزاری در دادگاه حمید نوری: صدای پرت شدن جنازه‌ها را می‌شنیدم

۱۳ مهر ۱۴۰۰
خواندن در ۸ دقیقه
سارا روزدار، خواهر عادل روزدار از اعدام‌شدگان سال ۶۷
سارا روزدار، خواهر عادل روزدار از اعدام‌شدگان سال ۶۷
حسن گلزاری از جان به در بردگان اعدام‌های ۶۷ شاهد و شاکی در دادگاه حمید نوری
حسن گلزاری از جان به در بردگان اعدام‌های ۶۷ شاهد و شاکی در دادگاه حمید نوری

استان‌وایر- بیستمین و سومین جلسه دادگاه «حمید نوری» در استکهلم سوئد با شهادت دو شاهد پی گرفته شد. ابتدا «سارا روزدار»، خواهر «عادل روزدار»، از اعدام‌ شدگان سال ۱۳۶۷ شهادت خود را ارایه کرد و در ادامه، «حسن گلزاری»، از جان به در بردگان اعدام‌های آن سال به روایت خود از روزهای اعدام و زندان پرداخت.

سارا روزدار در شهادت خود گفت آذر ۱۳۶۷ ساکی از برادرش در زندان به خانواده او تحویل خانواده داده شد بدون این که پیکری به آن‌ها تحویل داده شود.

او در شهادت خود در دادگاه حمید نوری که به اتهام دست داشتن در کشتار مخفیانه زندانیان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۷ برگزار شده است، از تهدید پدرش خبر داد و گفت به آن‌ها گفته شده بود حق برگزاری هیچ مراسم سوگواری برای فرزندشان را ندارند.

خانم روزدار گفت برادرش عادل تیر ۱۳۶۲ به اتهام «عضویت در حزب توده» دستگیر و به شش سال زندان محکوم شده بود اما پنج شهریور ۱۳۶۷، در سن ۳۲ سالگی در جریان اعدام زندانیان چپ، در زندان گوهردشت اعدام شد.

سارا روزدار که در سوئد زندگی می‌کند، گفت برادرش امیدوار بود پس از گذراندن دوران محکومیت خود، از زندان آزاد شود اما او را اعدام کردند.

سارا روزدار گفت برادرش دندان‌پزشکی خوانده بود و در زندان‌های کمیته مشترک، اوین، قزل‌حصار و گوهردشت زندانی بوده و چون به زندانیان دیگر در زمینه دندان‌پزشکی کمک می‌کرد، در زندان شناخته شده بود.

خواهر عادل روزدار سه نامه از او را به دادگاه ارایه کرد که در یکی از آن‌ها به تاریخ بهمن ۱۳۶۵، خطاب به برادر دیگرشان نوشته بود به اعتقادش پایبند و به آینده امیدوار است.

سارا روزدار سانسور نامه‌های برادرش توسط مسوولان زندان را تایید کرد و گفت آخرین نامه‌ای که از برادرش به دست آن‌ها رسیده، در تاریخ خرداد ۱۳۶۷ نوشته و در پایان نامه، به تغییر شرایط زندانیان سیاسی اشاره کرده بود: «در نامه آخر اشاره کرده که فشارها بر او و دیگر زندانیان افزایش پیدا کرده اما او و بقیه زندانیان اطلاع نداشته‌اند چه اتفاقی در جریان است. عادل نوشته بود اشک چشم جاری‌ است ولی ما به شرافت و انسانیت وفادار مانده‌ایم.»

به گفته سارا روزدار، پدر و مادر او اوایل تیر ۱۳۶۷ برای آخرین بار موفق به ملاقات با فرزندشان شده بودند. او تایید کرد که پدر و برادرش توسط روابطی که پدرش داشت، موفق شده بودند به ملاقات عادل بروند: «پدرم ارتباطاتی داشت و به او گفته بودند اگر عادل انزجارنامه بنویسد و همکاری کند، آزاد می‌شود. به عادل این را مستقیم نگفته بودند. پدرم در آخرین دیدار همین را به عادل گفته بود که نامه را بنویس اما عادل گفته بود کاری نکرده و نامه‌ نمی‌نویسد.»

خانواده عادل روزدار وقتی در ماه‌های بعد برای ملاقات مراجعه کرده، به آن‌ها گفته شده بود: «در زندان شلوغی‌هایی شده و فعلا خبری از ملاقات نیست و نیایید.»

سارا روزدار که در همان زمان هم ساکن سوئد بود، گفت نگرانی اعضای خانواده‌اش را به چشم دیده است: «اما من نمی‌خواستم باور کنم که اعدام‌ها در جریان است.»

۱۵ آذر ۱۳۶۷، از زندان اوین با برادر عادل روزدار تماس ‌گرفته شد و یک روز بعد، در شانزدهم آذر ساکی را به پدرش تحویل دادند. سارا روزدار گفت پدرش را با چشم‌بند در اتاقی منتظر نشانده بودند: «یک نفر از روی یک کاغذ اتهامات برادرم را برایش خواند. پدرم که به شدت نگران بود، گفته بود به من بگویید پسرم زنده است. بعد از تمام شدن خواندن آن کاغذ، به پدرم گفته بودند عادل اعدام شده است. پدرم را ترسانده و تهدید کرده بودند که اجازه برگزار کردن هیچ مراسمی برای سوگواری ندارد. بعد هم ساک عادل را تحویلش داده بودند. پدرم پرسیده بود پیکر پسرم کجا است. گفته بودند جسدی در کار نیست. گواهی فوت هم به پدرم نداده بودند.»

سارا روزدار تایید کرد دوستان برادرش شهادت داده‌ که عادل را در روز پنجم شهریور ۱۳۶۷ همراه با زندانیان چپ دیگر در گوهردشت اعدام کرده بودند و علاوه بر آن، یکی از جان ‌به در بردگان اعدام‌ها او را در «راهروی مرگ» دیده بود.

سارا روزدار گفت پس از گذشت این‌ همه سال، خانواده او از محل دفن برادرش مطلع نیستند: «فکر می‌کنیم با دیگر هواداران گروه‌های چپ در گورستان خاوران به صورت دسته‌جمعی دفن شده‌اند. پدر و مادران با دست زمین آن‌جا را کنده و به بدن برخی از دفن‌شدگان رسیده بودند.»

دومین شاهد دادگاه حمید نوری که در میان زندانیان سیاسی سابق با نام «حمید عباسی» شناخته می‌شود، حسن گلزاری، یکی از جان به در بردگان اعدام‌های تابستان ۱۳۶۷ است.

حسن گلزاری شهریور ۱۳۶۰ به دلیل پخش اعلامیه و فروش نشریه «سازمان مجاهدین خلق» بازداشت شد و هشت سال را در زندان گذراند.

این زندانی سیاسی سابق به‌هنگام بازداشت، ۱۹ ساله و محصل سال آخر دبیرستان بود. او ابتدا به دو سال زندان و بعد به ۱۲ سال محکوم شد اما در نهایت این حکم به هشت سال تقلیل یاقت و در شهریور ۱۳۶۸، یک سال پس از کشتار دسته‌جمعی زندانیان سیاسی، از زندان آزاد شد.

گلزاری که از کانادا و از طریق تماس ویدیویی به عنوان شاهد و شاکی این پرونده در دادگاه حاضر شده است، تایید کرد که در روزهای اجرای اعدام‌ها، در سلول انفرادی محبوس بود و صدای پرت کردن چیزهایی را می‌شنید: «من هیچ‌وقت جنازه‌های دوستانم را ندیدم اما حدس می‌زنم این صدای همان جنازه‌ها بود.»

این زندانی سیاسی سابق شهادت داد که صدها بار حمید نوری را در زندان گوهردشت و اوین، پیش و پس از اعدام‌ها دیده است.

حمید نوری که در سال ۱۳۶۷ به عنوان دادیار قوه قضایی در زندان گوهردشت کرج خدمت می‌کرد، یکی از افرادی است که بنا به گفته شاهدان، زندانیان را به حضور «هیات مرگ» می‌برده و برای اعدام آماده می‌کرده است.

او اتهامات خود را رد می‌کند و اگر چه پذیرفته است که به عنوان کارمند دفتری در زندان گوهردشت مشغول به خدمت بوده اما گفته در تابستان ۱۳۶۷، به دلیل به دنیا آمدن فرزندش، در مرخصی به سر می‌برده است.

او روز ۱۸ آبان ۱۳۹۸ با یک پرواز مستقیم از ایران وارد فرودگاه استکهلم شد و بلافاصله دستگیر شد.

حسن گلزاری در پاسخ به سوال دادستان که حمید نوری را دقیقا در کجاها و در چه فواصل زمانی دیده است، گفت:«در بندهایی که من چهار سال در گوهردشت بودم. بعد از لشکری و ناصریان که مسوولین رده اول زندان بودند، نفر بعدی همیشه حمید عباسی(نوری) بود که به پاسدارها دستور می داد چه کار کنند و چه کار نکنند. رده سازمانی‌ او را من مطلقا نمی‌دانم اما با برخوردی که با پاسدارها و با بقیه نگهبان‌ها می‌کرد، فکر می‌کنم نفر دوم زندان گوهردشت بود.»

او با اشاره به این که زندانیان به‌ صورت دسته‌جمعی غذا می‌خوردند و سفره غذایشان را وسط بند پهن می‌کردند، گفت: «این طرف و آن طرف سفره می‌نشستیم و صدها نفر با هم غذا می‌خوردیم. بارها و بارها حمید عباسی(نوری) با چند پاسدار داخل بند آمدند. می‌گفت امروز مسوول غذایی شما چه کسانی هستند؟ ما تقسیم کار می‌کردیم و آن مسوولان را می‌بردند بیرون، کتک می‌زدند و دوباره به بند برمی‌گرداندند. می‌گفتند حق غذای دسته‌جمعی خوردن ندارید و باید تک‌تک غذا بخورید.»

حسن گلزاری در شهادت خود گفت در زندان گوهردشت نفر اول ناصریان (قاضی «محمد مقیسه») بود و بعد از او لشکری و عباسی (نوری) در ردیف بعدی بودند.

او هم‌چنین تایید کرد که بارها صدای حمید نوری را در بازجویی‌هایی که در زمان اجرای احکام اعدام انجام می‌شد، شنیده است: «حمید عباسی(نوری) پیراهن من را گرفت و گفت شما نجس هستید، نباید دست ما به شما بخورد.»

او که از سال ۱۳۶۴ به زندان گوهردشت منتقل شده بود، گفت هنگام انجام ملاقات‌های کابینی با خانواده‌اش، درباره اذیت و آزار زندانیان در زندان صحبت کرده و همین موجب شده بود پدر، مادر و خواهرش را بازداشت کنند: «خود من را هم به کرج بردند و چند روز کتک زدند، اذیت کردند، بعد دوباره به انفرادی برگرداندند و شش ماه در انفرادی بودم. سپس از انفرادی به بند ۹ منتقل شدم. تقریبا اواخر من را به بند یک بردند و بعد دربند جهاد حدود ۱۰ روز بودم که اعدام‌ها شروع شدند. بعد از اتاق هیات مرگ هم مرا به انفرادی بردند و دو ماه باز انفرادی بودم.»

این زندانی سیاسی پیشین گفت با پایان جنگ ایران و عراق، اغلب زندانیان احتمال می‌دادند که آزاد شوند و خبر نداشتند که دارند آن‌ها را اعدام می‌کنند.

حسن گلزاری درباره مواجهه خود با هیات مرگ گفت: «من چشم‌بند را برداشتم و چند نفر آخوند و پاسدار را دیدم. اسامی آخوندها، ابراهیم رئیسی بود که دادستان کرج بود و حکم ۱۲ سال زندان من را رئیسی داده بود، (حسینعلی) نیری، (مصطفی)پورمحمدی، (مرتضی) مقتدایی و (اسماعیل) شوشتری هم بود ولی او لباس شخصی تنش بود. نادری دادستان کرج هم بود. دو سه تا پاسدار هم بودند که الان اسم آن‌ها را به خاطر ندارم. فاتحی که من را داخل اتاق برد، خارج شد و آن جا نماند.»

او گفت دلیل این که از اعدام نجات یافته، این بوده که پذیرفته بود به جای سازمان مجاهدین خلق، بنویسد «منافقین» و تایید کند که نظام جمهوری اسلامی را قبول دارد.

او توضیح داد که بعد از حضور در اتاق هیات مرگ، به سلول انفرادی منتقل شده و از طریق مورس زندانی سلول کناری متوجه شده بود که چند روز است اعدام‌ها شروع شده‌اند: «داخل انفرادی یکی از کرکره‌ها کاملا خم بود و من می‌توانستم بیرون را ببینم. چرخ و فلکی در خیابان سیزدهم گوهردشت بود و هر شب آن چرخ و فلک را می‌دیدم که مردم برای تفریح می‌رفتند و در دو سه کیلومتری آن چرخ و فلک، داشتند هر شب ده‌ها نفر را اعدام می‌کردند.»

او از رویت کامیون‌های یخچال‌دار در زمانی که در سلول انفرادی بود، سخن گفت: «آن کرکره‌ای را که کمی کج بود، می‌گرفتم و داخل حیاط را می‌دیدم. هر یکی دو روز، یک کامیون یخچال‌دار شب‌ها می‌آمد و من سر و صداها را می‌شنیدم. بعد صدای پرت کردن چیزی را می‌شنیدم. من هیچ‌وقت جنازه‌های دوستانم را ندیدم اما حدس می‌زنم این صدای همان جنازه‌ها بود.»

وکیل حمید نوری گفت موکلش وقوع این اعدام‌ها را رد می‌کند و موضع او این است که هرگز چنین اعدام‌هایی رخ نداده است، بنابراین اتهامات را هم نمی‌پذیرد.

این دادگاه تا آوریل سال ۲۰۲۲ ادامه خواهد داشت و بیش از ۷۰ شاکی در آن شهادت خواهند داد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

نتایج تازه‌ترین تحقیق‌ها؛ ریشه اعتراض‌های دی ۹۶ چه بود؟

۱۲ مهر ۱۴۰۰
بهنام قلی‌پور
خواندن در ۵ دقیقه
نتایج تازه‌ترین تحقیق‌ها؛ ریشه اعتراض‌های دی ۹۶ چه بود؟