close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
استان‌وایر

سوری، گلی که در جهنم رویید

۲۴ بهمن ۱۳۹۹
خواندن در ۶ دقیقه
سوری دختری بود اهل یکی از روستاهای قزوین که برای یافتن عشق خود رهسپار اردبیل شد.
سوری دختری بود اهل یکی از روستاهای قزوین که برای یافتن عشق خود رهسپار اردبیل شد.
عاصم اردبیلی شاعر بلندآوازه اردبیلی با سرودن شعری با نام «گلی که در جهنم روئید» در وصف سرگذشت سوری، او را به افسانه عشق در آذربایجان بدل کرد.
عاصم اردبیلی شاعر بلندآوازه اردبیلی با سرودن شعری با نام «گلی که در جهنم روئید» در وصف سرگذشت سوری، او را به افسانه عشق در آذربایجان بدل کرد.
بر اساس گزارش‌های رسیده به ایران‌وایر؛ در سال ۱۳۹۵خیرین اردبیلی با خریدن خانه ای برای سوری، او را پس از سالها بی‌خانمانی صاحب خانه کردند.
بر اساس گزارش‌های رسیده به ایران‌وایر؛ در سال ۱۳۹۵خیرین اردبیلی با خریدن خانه ای برای سوری، او را پس از سالها بی‌خانمانی صاحب خانه کردند.

استان‌وایر- «سوری» نامی آشنا برای آذربایجانی‌های ایران، به ویژه دوست‌داران شعر و ادبیات است. سوری دختری بود اهل یکی از روستاهای قزوین که برای یافتن عشق خود، رهسپار اردبیل شد. «عاصم اردبیلی»، شاعر بلندآوازه اردبیلی با سرودن شعری با نام «گلی که در جهنم رویید»، در وصف سرگذشت سوری، او را به افسانه عشق در آذربایجان بدل کرد.

حدود چهار دهه قبل، پسری اردبیلی به نام «ایوب» برای گذراندن دوران سربازی خود به‌عنوان «سربازمعلم»، به روستای «قازورخان» در منطقه «الموت» استان قزوین اعزام می‌شود. ایوب در این روستا در کلاسی درس می‌دهد که سوری دانش‌آموز آن است. سوری دل‌باخته معلم جوان می‌شود و این آغازِ نزدیک به نیم‌قرن سرگشتگی سوری است.

ایوب به سوری قول می‌دهد پس از پایان سربازی با او ازدواج کند اما مأموریت او در این روستا به پایان می‌رسد و به شهر زادگاهش بازمی‌گردد. تا چند ماه پس از آن، رابطه سوری و ایوب با نامه‌نگاری ادامه می‌یابد تا اين‌كه ديگر پاسخی از معلم به نامه‌های سوری داده نمی‌شود.

سوری که دل‌باخته ایوب است، دیگر تاب بی‌خبری از عشق خود را از دست می‌دهد و خانه و خانواده خود را به امید یافتن ایوب رها می‌کند و رهسپار اردبیل می‌شود. در اردبیل پرسان پرسان به خانه عشق خود می‌رسد. اما زمانی که در می‌زند، زنی جوان در را باز می‌کند و سوری در صحبت با او متوجه می‌شود که ایوب متأهل و دارای زن و فرزند است. سوری چند باری هم به مدرسه‌ای که ایوب در آن معلم بوده است می‌رود اما ایوب به او بی‌اعتنایی می‌کند. پس‌ازاین اتفاق، سوری نه روی بازگشت به روستای خود را پیدا می‌کند و نه تحمل دوری از عشقش را.

شهروندان اردبیلی می‌گویند سوری پس از فهمیدن واقعیت فریبی که از ایوب خورده بود، پریشان و سرگشته شد. او به مرور به فراموشی مبتلا شد و تنها زمانی که ایوب را به خاطر می‌آورد، مدتی مقابل خانه او منتظرش می‌ماند و سپس دوباره سرگردان کوچه‌های اردبیل می‌شد.

پس از آن، كوچه‌ها و خيابان‌های اردبيل نزدیک به نیم‌قرن در زمستا‌ن‌های پر از برف و تابستان‌های خشک و سوزان ميزبان دختر عاشق الموت بودند. سوری هرچند به عشق خود نمی‌رسد اما حکایت عاشقی او به‌سرعت در میان اهالی اردبیل می‌پیچد. هر آن‌قدر که از ایوب جفا دیده بود، از اهالی اردبیل حرمت می‌بیند و عاصم اردبیلی با سرودن شعر گلی که در جهنم رویید، سوری را به افسانه عشق در آذربایجان بدل می‌کند.

بر اساس گزارش‌های رسیده به ایران‌وایر؛ سوری از زمان ورود به اردبیل با کمک‌های مردم و خیرین این شهر زندگی کرده است. سال ۱۳۹۵ نیز خیرین اردبیلی با خریدن خانه ای برای سوری، او را پس از سال‌ها  بی‌خانمانی صاحب خانه کرده اند.

«جهنمده بیتن گول» (گلی که در جهنم رویید) شعری است که در قالب «بحرطویل» به زبان ترکی آذربایجانی سروده شده است. این شعر یکی از شاهکارهای ادبی عاصم اردبیلی، شاعر بلندآوازه اردبیلی است.

عاصم اردبیلی در سیزدهم دی‌ماه سال ۱۳۲۰ در محله «جمعه مسجد» اردبیل متولد شد. او بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی، وارد تربیت‌معلم تبریز شد و پس از پایان تحصیلات، به اردبیل بازگشت و تا اواخر عمر خود به معلمی در این شهر مشغول بود.

عاصم اردبیلی در سال ۱۳۹۰، پس از ابتلای همسرش به بیماری دیابت، به مدت سه سال از او پرستاری کرد. هرچند در این مدت، خود او نیز بیمار شد و در اردیبهشت سال ۱۳۹۳ و تنها چند ماه پس از مرگ همسرش درگذشت. مزار او در قطعه مفاخر اردبیل به خاک سپرده شد.

اشعار عاصم اردبیلی عمدتاً حول محور مسایل اجتماعی هستند و در اشعار خود درد جامعه را انعکاس داده است. وی علاوه بر مهارت در آفریدن غزل‌های اجتماعی و چار پاره‌های هجايی، منظومه‌های شيوايی به صورت بحر طويل دارد كه از آن جمله می‌توان به قطعه سوری (جهنمده بيتن گول) و «شيخ محمد» (ايكينجی بهلول) اشاره كرد.

عاصم در سال ۱۳۷۳ اولین مجموعه شعری خود را با عنوان «قانلی سحر» (سحرگاه خونین) منتشر کرد. این اثر با استقبال کم‌نظیر خوانندگان در مدت کوتاهی به چاپ هشتم رسید. شعر گلی که در جهنم رویید یکی از اشعار منتشرشده در این کتاب است که عاصم تبریزی با الهام از حکایت دل‌باختگی و سرگشتگی سوری، آن را سروده است.

«آرمین عاصم کفاش»، شاعر و پژوهش‌گر حوزه ادبیات در زندگی‌نامه عاصم اردبیلی درباره چگونگی آشنایی عاصم اردبیلی با سوری و سرودن شعر گلی که در جهنم رویید، به نقل از وی نوشته است: «با یک گروه کوهنوردی به‌قصد قلعه‌ الموت به قزوین رفته بودیم. در دامنه قلعه به روستایی به نام قازورخان رسیدیم که دوستم آقای نعمتی به ما گفت که این‌جا، روستای دختری به نام سوری است. من تا آن لحظه سوری را نمی‌شناختم. ما از اهالی آن روستا اصل ماجرا را جویا شدیم و دریافتیم که پس از رفتن سوری به اردبیل، پدر و مادر او فوت کرده‌اند و تنها یک برادر دارد که در تهران زندگی می‌کند. ولی از آن‌ جایی ‌که یکی از فامیل‌های سوری فوت کرده بود، به روستا برگشته بود. در خلال این صحبت‌ها، یکی گفت که سوری است که می‌آید. وقتی سوری به نزد ما آمد و احساس کرد که این ماشین از اردبیل آمده است، بلاتشبیه، مانند حرم آن ماشین را عاشقانه زیارت کرد و به دور آن ماشین طواف‌وار می‌گشت. به‌قدری برافروخته بود که من چنین خیال کردم که سر مرغی را کنده‌ و رهایش کرده‌اند و تا این که جان دهد، این مرغ خود را به آن‌سو و این‌سو می‌زند. این لحظه تولد شعر سوری در ذهن من بود که پس از برگشتن به اردبیل، در قالب بحرطویل آن را سرودم.»

شعر گلی که در جهنم رویید، بی‌تردید یکی از شاهکارهای ادبی شاعر است. شاید یکی از دلایل جذابیت شعر، داستان واقعی آن باشد. زبان شعر، روان و بدون تکلف است و هماهنگی درون‌مایه شعر با قالب، بر زیبایی آن افزوده است.

بخش اول شعر با تصویرسازی‌هایی بدیع و تلمیح‌های لطیف به شرح داستان عاشقانه سوری پرداخته است و شاعر علاوه بر دید زیباشناسی، با نگاه جامعه‌شناسی حکایت سوری را روایت کرده است.

در بخش دوم شعر، شاعر با به کار بردن خلاقیتی بدیع، از روایت‌گری صرف دور شده است و با نگاهی عرفانی و واردکردن احساسات خود به روایت، گاه با سوری درد دل می‌کند و گاه به او دل‌داری می‌دهد.

شاعر در این شعر از یک‌سو با دید جامعه‌شناسانه محیط تولد و رشد سوری را به تصویر می‌کشد و از سوی دیگر منتقد سنت‌های دگم حاکم بر این جامعه است. اما عاصم اردبیلی در کنار تشبیه محیط و شرایط سوری به جهنم، تصویری زیبا و بدیع از وی می‌سازد.

شاعر سوری را به گلی تشبیه می‌کند که در جهنم روییده است و سپس او را به قطره اشکی تشبیه می‌کند که به‌محض از چشم افتادن، در صورت گم می‌شود. سوری در این شعر گاه «لیلی» است، گاه «شیرین» و گاه قویی تشنه‌لب که در حال جان دادن کنار دریا است.

عاصم اردبیلی در این شعر در کنار به تصویر کشیدن عشق شورانگیز سوری، هم‌درد او می‌شود و از رسم ضعیف‌کشی زمانه گلایه می‌کند و شعری را که گلی که در جهنم رویید نامیده است، با پرسیدن این سؤال که «چه کسی خطاکار است» به پایان می‌رساند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

داستان ساخت و سانسور اولین نماد تهران؛ سردر باغ ملی کجا‌ است

۲۴ بهمن ۱۳۹۹
شما در ایران وایر
خواندن در ۵ دقیقه
داستان ساخت و سانسور اولین نماد تهران؛ سردر باغ ملی کجا‌ است