مطبوعات ایران در روزهای گذشته نسبت به ظلم حکومتی علیه بکتاش آبتین شاعر و مستندساز سکوت کردند و خبر درگذشت او نیز خبر اول هیچ روزنامهای نبود. «پژمان موسوی»، روزنامهنگار میگوید این سکوت ناشی از «خودسانسوری و منفعتطلبی» مطبوعات ایران است.
***
سکوت رسانههای داخلی ایران در خصوص درگذشت یک شاعر، نویسنده و فیلمساز زندانی در روزهای گذشته سوالبرانگیز شده است. سوال این است که سهم بکتاش آبتین در روزنامههای داخل ایران چه میزان بوده است؟
«بر سنگ گور من بنویسید هیچ، من یک خیال ساده بودم، بیخیال!» این شعری از بکتاش آبتین شاعر، نویسنده و فیلمساز ایرانی است که نحوه درگذشتِ او طی روزهای گذشته واکنشهای بسیاری در پی داشته است. آقای آبتین با حکم شش سال حبس در زندان اوین دوران محکومیت خود را سپری میکرد تا اینکه با ابتلا به بیماری کرونا نیازمند درمان و دریافت مرخصی شد. ممانعت نهادهای امنیتی و سازمان زندانها از انتقال به موقع این شاعر به بیمارستان و مداوای او در نهایت منجر به مرگ او شد. بکتاش آبتین پس از ۶ روز سپری شده در کمای مصنوعی روز ۱۸ دی ماه در بیمارستان ساسان در تهران درگذشت. اما در هیچ روزنامه یا رسانهای در داخل ایران، گزارش و بررسی در خصوص اهمال دستگاه قضایی ایران در مورد وضعیت بکتاش آبتین منتشر نکرد.
دلیل این سانسور خبری در روزنامههای ایران نسبت به مهمترین اتفاق روز دنیای سیاست و فرهنگ در ایران چیست؟
«پژمان موسوی»، روزنامهنگار باسابقه ایرانی، عضو هیاتمدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران و سردبیر مجلههای «مروارید» و «تجربه» در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست» میگوید، پشت کردن رسانههای ایرانی به بکتاش آبتین، عدم انتشار گزارشهای تحقیقی درباره دلایل بروز این فاجعه و پیگیری نکردن درباره چرایی اعمال ظلم از سوی مدیران امنیتی و قضایی، بیش از آنکه به سرکوب و دستور حکومتی مربوط باشد، به «خودسانسوری» مطبوعات مربوط است.
حکومت ایران گفته که بکتاش آبتین به دلیل ابتلا به ویروس کرونا درگذشته است؛ اما خانواده، دوستان، حقوقدانها و عده زیادی از شهروندان ایرانی معتقد هستند که دستگاه امنیتی و قضایی ایران او را «به قتل رساندهاند»؛ زیرا به گفته پزشکان متخصص، اگر بهموقع و در روزهای ابتدایی ابتلا به کرونا به بیمارستانی مجهز انتقال مییافت، میتوانستند مانع از پیشروی ویروس در ریههای او شوند.
صحبت از «بکتاش آبتین»، شاعر، نویسنده و فیلمساز ایرانی است که نه در زمان به کما رفتن و نه پس از مرگ، خبر و گزارش خاصی درباره او در مطبوعات و رسانههای ایرانی دیده نشد.
درحالی که فضای مجازی سرشار از عصبانیت و خشم شهروندان ایرانی نسبت به ظلم جاریشده علیه این شاعر بود، رسانههای ایرانی همراهی با حکومت و سکوت را ترجیح دادند تا این سوال برای بسیاری پیش بیاید که پس چرا در مواردی مانند قتل یک شهروند سیاهپوست آمریکایی توسط پلیس این کشور، روزنامههای ایرانی به صورت تمامصفحه آن را پوشش میدهند؟
دغدغه اصلی بکتاش آبتین در سالهای اخیر «دفاع از حق آزادی بیان» بود؛ آنچنان که تابستان سال جاری و طی یک مرخصی برای پیگیری وضعیت بیماری پدرش، در گفتوگویی تلفنی و کوتاه با خبرنگار «خبرنگاری جرم نیست»، گفته بود: «من با آگاهی قدم در راهی گذاشتم که میدانم انتهایش چیست؛ اما با قدرت ادامه میدهم، زیرا از نظر من، زندگی چیزی جز مبارزه با ظالم برای رسیدن به آزادی نیست.»
همین عزم او برای مبارزه با سانسور، خفقان و سرکوب حکومتی، باعث شد تا به تحمل ۶ سال زندان محکوم شود. بکتاش آبتین در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران، به دلایلی همچون «تدوین کتاب ۵۰ ساله کانون نویسندگان ایران، انتشار بیانیههای این کانون، حضور بر مزار محمد مختاری و محمدجعفر پوینده و شرکت در مراسم سالروز احمد شاملو»، با اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» مواجه شد و از ۵مهر۱۳۹۹ راهی زندان اوین شد.
در زندان به دلیل عدم وجود امکانات بهداشتی و شیوع گسترده ویروس کرونا، دوبار به این ویروس مبتلا شد که بار دوم نتوانست جان سالم به در ببرد. بازجوهای امنیتی، مسئولان زندان و قاضی پرونده، با انتقال فوری او به بیمارستان مخالفت کردند و در نهایت پس از گذشت ۱۰ روز از ابتلای او، بکتاش آبتین با دست و پای زنجیر شده به بیمارستان طالقانی منتقل شد. پس از گذشت سه روز از بستری در این بیمارستان و وخامت بیشتر حال او، در نهایت قاضی رضایت داد تا مرخصی درمانی به او تعلق گیرد و توسط خانوادهاش به بیمارستان خصوصی ساسان تهران منتقل شود.
این انتقال اما دیگر فایدهای نداشت و روز ۱۲آذر۱۴۰۰ پزشکان ناچار شدند او را در وضعیت کمای مصنوعی قرار دهند. ۶ روز بعد یعنی ۱۸ آذر، ریههای بکتاش آبتین دیگر توان مقابله با گسترش کرونا را از دست دادند تا او در عین بیگناهی و جوانی از دنیا برود.
مرگی که همزمان با دومین سالروز ماجرای شلیک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به هواپیمای مسافربری اوکراینی و مرگ ۱۷۶ مسافر این پرواز بود و داغ بزرگ دیگری را بر دل هموطنان بکتاش آبتین گذاشت.
«پژمان موسوی» امروز ۱۹دی۱۴۰۰ درباره دلیل سکوت رسانههای داخل ایران نسبت به ظلم اعمالشده علیه بکتاش آبتین میگوید: «این اتفاق را بیشتر ناشی از خودسانسوری رسانهها میدانم تا دستوری حکومتی. فکر نمیکنم دستورالعملی آمده باشد که انتشار خبر به کما رفتن بکتاش آبتین را منع کرده باشند. روزنامهها آنقدر به وضعیت فلاکتبار خودسانسوری افتادهاند که حالا خودشان تشخیص میدهند که اگر همچنین خبری را کار کنند، احتمالا برایشان مخاطرهانگیز میشود و خودشان تصمیم میگیرند کار نکنند. نشانهاش هم این است که دیگر وقتی ایشان فوت کرده، طبیعتا انتشار خبرش خطری برای رسانهها نخواهد داشت. حداقل انتظار این بود که روزنامهها به خبر فوتش به صورت کامل بپردازند. یک شاعر و فیلمساز از دنیا رفته است؛ اما هیچ روزنامهای خبر و عکس اولش را به این اتفاق اختصاص نداد و دو روزنامه سازندگی و همدلی هم عکس را در اندازه بندانگشتی کار کردند. در واقع سهم ایشان از رسانههای مکتوب ایران هیچ بوده است.»
این روزنامهنگار باسابقه ادامه میدهد: «رسانهها، روزنامهنگاران و همه ما از ابتدای حبس بکتاش آبتین و سپس ابتلای ایشان به کرونا، کوتاهی کردیم و هیچ توجیهی برای این موضوع پذیرفته نیست. دیگر نوشتن درباره سلامت یک آدم، نه به سیاست ربطی دارد و نه به اتهاماتش. او زندانی بود و زندانی هم حقوقی دارد، پس حرف زدن از حقوق یک زندانی به نظرم به هیچجایی برنمیخورد و خطری برای روزنامهها ندارد. اما روزنامهها باز ترجیح دادند خودشان به استقبال سانسور بروند و عملا مردم، مخاطبها و خانواده او را از اطلاعرسانی محروم کردند.»
پژمان موسوی، همچنین در پاسخ به سوال «خبرنگاری جرم نیست» درباره وضعیت سانسور در مطبوعات ایران، پس از روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی میگوید: «وضعیت فعلی از نظر کیفیت آزادی بیان، تفاوت چندانی با دولت قبلی ندارد، اما انگار خود رسانهها تشخیص دادهاند که احتمالا وضعیت بدتر و سیاهتر شده است و پس باید دستوپا شکستهتر از قبل عمل کنند. یعنی عملا باز به خودسانسوری بیشتر روی آوردهاند. هنوز زود است که قضاوت کنیم آیا وضعیت بدتر شده یا خیر. البته به نظرم حتما بدتر شده، اما درجهاش آنقدر ملموس نیست که قابل سنجش باشد. برآیند کلی این است که رسانههایی که قبلا منتقد بودند، حالا تلاش میکنند تا خودشان را بیشتر به دولت نزدیک کنند تا بتوانند بیشتر از منافع آن بهرهمند شوند.»
مراسم ختم بکتاش آبتین، روز ۱۹ دی در «امامزاده عبدالله شهرری» تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شد، اما حاضران در این مراسم سعی کردند با شعارهایی همچون «آبتین زنده است، راه او پاینده است»، «درود بر آبتین، مرگ بر ظالمین» و «این شاعر آزاده، کابوس این بیداده» اعتراض خود را نسبت به سرکوب و بستن دهان آزادیخواهان توسط حکومت ایران نشان دهند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر