کرونا طی چند ماه اخیر در ایران رکوردهای جدیدی از ابتلا و مرگومیر بر جای گذاشته است. تاکنون و طبق گزارشهای اعلام شده، ۱۹ روزنامهنگار در ایران به دلیل ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادهاند.
«مایا شرفی»، «مهدی حاجیآبادی»، «محمدنقی خلج زمانآبادی»، «محمود زنجانی»، «یاسمن علیاکبرلو»، «جعفر دانیالی بروجردی»، «حسین احمدی»، «علی اکرمی»، «محمدرضا حسنبیگی»، «سیروس برزو»، «ابراهیم امینزاده»، «غلامعلی قاضیزاده»، «روحالله رجایی»، «سهیل گوهری»، «مهدی کاشی نهنجی»، «شاهین شهابلو»، «علی بهزاد»، «عبدالله سیداحمدی زاویه» و «فریبرز رییسدانا» از جمله روزنامهنگارانی بودهاند که تاکنون بر اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادهاند.
تعداد بیشماری از هنرمندان نیز در همهگیری کرونا درگذشتهاند. این در حالی است که واکسیناسیون کرونا در ایران هنوز به کندی پیش میرود و آمار کشته شدگان ناشی از ابتلا به این ویروس در کشور بر اساس آمار رسمی، به حدود ۱۰۰ هزار نفر رسیده است.
هفته گذشته، «کورش هلاکویی»، متخصص اپیدمیولوژی در گفتوگو با «جوان»، روزنامه منتسب به سپاه پاسداران، آمار مرگومیر کرونایی را هفت برابر آمار رسمی عنوان کرد.
همزمان با آمار بالای مبتلایان و کشته شدگان بر اثر کرونا، بحران نبود الویتبندی مناسب گروههای پرخطر و در معرض خطر برای دریافت واکسن مورد مناقشه است.
در حالی که روزنامهنگاران به عنوان یکی از گروههای در معرض خطر، در اغلب کشورهای دنیا در اولویت دریافت واکسن کرونا بودهاند، در ایران هنوز واکسیناسیون این گروه انجام نشده است.
«محمد تاجیک»، روزنامهنگار ایرانی به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید مرگ روزنامهنگاران در ایران به دلیل ابتلا به کرونا نشان دهنده نبود حمایت حداقلی از این قشر است.
دکتر «محمد اسحاقی»، متخصص بیماریهای عفونی نیز روند واکسیناسیون در ایران را بسیار کند و منفعلانه ارزیابی میکند.
«آسیه امینی»، روزنامهنگار ساکن کشور سوئد با بیان این که اولویتبندی گروههای دریافت کننده واکسن در ایران به درستی و با آگاهی درست انجام نشده است، تصریح میکند: «در اعطای سهمیه ویژه واکسن به گروههایی مانند روحانیون، ظلمی آشکار رخ داده است.»
علاوه بر اعلام ردههای سنی برای دریافت واکسن کرونا، در ایران اصناف مختلف هم سهمیههایی را برای اعضای خود دریافت کردهاند که روزنامهنگاران ایرانی هم شامل آنها هستند اما این سازوکار نیز دارای نقصهای عجیبی است.
ماه گذشته، فهرستی از ۲۳ هزار خبرنگار ایرانی برای دریافت واکسن کرونا اعلام شد که انتقادات زیادی را برانگیخت. برخی از منتقدان که بسیاری از خبرنگاران هم جزو آنها بودند، اعلام کردند: «اصلا ۲۳ هزار خبرنگار در ایران نداریم.»
آنها معتقد بودند حجم بالایی از اسامی ارایه شده برای دریافت واکسن را اعضای خانوادهها و دوستان مدیران دولتی و مسوولان رسانهها تشکیل میدهند.
برخی دیگر نیز به طور کلی اختصاص سهمیه واکسن به اصنافی همچون خبرنگاران را نشانه تبعیض دانستند و خواستار نوبتگذاری بر اساس رده سنی شدند.
موافقان تزریق واکسن کرونا به خبرنگاران معتقدند که این قشر جزو اقشار پرخطر و آسیبپذیر جامعه محسوب میشوند که همانند کادر درمان یا رانندگان حملونقل عمومی، مجبور به حضور در اماکن جمعی برای تهیه خبر و گزارش هستند و تلفات روزنامهنگاران در دو سال اخیر هم این ادعا را ثابت میکند.
اکثریت جامعه روزنامهنگاران هنوز حتی دوز اول واکسن را دریافت نکردهاند.
اگر بخواهیم تعداد واکسنهای تزریق شده در ایران را با کشوری مانند ترکیه که دارای جمعیت و جغرافیایی مشابه با ایران است مقایسه کنیم، نتیجهای جز تاسف و حسرت باقی نمیماند.
ترکیه تا امروز ۶۰ درصد از جمعیت بالای ۱۸ سال خود را به طور کامل واکسینه کرده است که ۹۵ درصد از این واکسنها از نوع «بیونتک-فایزر»، محصول مشترک امریکا و آلمان هستند.
در ایران اما تا امروز کمتر از ۹ میلیون ایرانی هر دو دوز واکسن را دریافت کردهاند که جمعیتی حدود ۱۰ درصدی را تشکیل میدهند. ضمن این که اکثر واکسنهای تزریق شده، از نوع چینی، روسی و ایرانی هستند که درباره میزان تاثیرگذاری آنها شک و تردیدهایی جدی مطرح است.
محمد تاجیک، روزنامهنگار با سابقه حوزه سینما و فرهنگ در ایران به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید تا چند ماه قبل به دوستان و همکارانش که قصد مهاجرت از ایران داشتهاند، خرده میگرفته و آنها را تشویق به ماندن در کشور میکرده است اما حالا تنها به بیان آرزویی خوب برای آنها در کشوری دیگر بسنده میکند.
او در توصیف میزان و کیفیت واکسیناسیون روزنامهنگاران میگوید: «شنیدن خبر فوت همکارانمان به خاطر کرونا بسیار دردناک است. همین خانم مایا شرفی که چند روز پیش فوت کردند، دوست و همکار قدیمی بودند که متاسفانه به دلیل عدم دسترسی به واکسن از دنیا رفتند. نمیدانیم کی قرار است اوضاع درست شود. من خودم دوز دوم واکسن سینوفارم را دیروز زدم و تا حدودی خیالم راحت است اما بچههای زیادی هستند که هنوز واکسن دریافت نکردهاند. حرف من این است که همه جامعه باید خیلی زودتر از اینها واکسن دریافت میکردند و اصنافی مثل روزنامهنگاران، رانندگان و فعالان در حوزه کارهای خدماتی نیز پس از کادر درمان باید در اولویت قرار میگرفتند. نظم و انضباط در روند واکسیناسیون در ایران بسیار بی در و پیکر است؛ مثلا موقع تزریق دوز اول واکسن ما در باغ کتاب تهران، بلبشویی بود. واضح بگویم که همهچیز کاملا خرتوخر بود! نه سیستمی از قبل تعیین شده وجود داشت و نه لیستی. هرکسی میآمد و واکسن میزد و چند ساعت هم در صف ایستادیم.»
تاجیک در ادامه میگوید: «من هم رفتم واکسن زدم چون میدانستم اگر نزنم، سهمیه به کسانی دیگر که اصلا خبرنگار نیستند و اولویتی شامل آنها نیست، میرسد. به همین دلیل است که حالا میشنویم بعضی از شهروندان کم سن و سال که هیچ بیماری ندارند هم با پارتیبازی واکسن میزنند. ۲۳ هزار نفر را برای دریافت واکسن خبرنگاری لیست کردهاند، در حالی که ما اصلا دو هزار خبرنگار فعال هم در ایران نداریم، چه برسد به ۲۳ هزار نفر. خب این فساد و رانت است دیگر. همهچیز را که نباید هیاتی اداره کرد. مساله روغن کوپنی نیست که به اقوام و دوستان خودشان بذل و بخشش میکنند، مساله جان انسانها و آمار روزانه وحشتناک فوتیها است. اما متاسفانه مدیریت نظام درمان و تزریق واکسن افتضاح است.»
محمد تاجیک روزنامهنگاری را بدترین شغل در ایران میداند چون معتقد است این قشر در عین این که با بیشترین دردسرها و مشکلات شغلی روبهرو هستند اما کمترین حمایت مادی و جانی از آنها نمیشود.
این روزنامهنگار میگوید: «ما خبرنگارهای بسیار خوب و صادقی در ایران داریم و میبینیم که سوژههای اصلی رسانههای خارج ایران از فعالیت همین دوستان خبرنگار در ایران تهیه میشود؛ یعنی اگر خبرنگاران داخلی نباشند، دیگر کمتر خبری از اتفاقات و رویدادهای داخل ایران منعکس میشود. علیرغم این که سانسورهای شدید و مسخرهای هم روی کار بچهها قرار دارد اما آنها تمام تلاش خود را برای دور زدن سانسور در رسانههای خود یا شبکههای اجتماعی به کار میگیرند تا خبر و گزارشی دقیق را به مخاطب برسانند. من برخلاف گذشته، به هرکدام از دوستان روزنامهنگاری که قصد مهاجرت دارند، میگویم بروید و برایشان آرزوی موفقیت میکنم. چون واقعا فایدهای جز عذاب برای ما ندارد. من هم که یک سال است در هیچ رسانهای کار نمیکنم و بیکارم بس که مدیران سعی میکنند تا به جای روزنامهنگار، روابطعمومی و تملقگو جذب کنند.»
تاجیک اضافه میکند علاوه بر مخاطرات مختلف شغل روزنامهنگاری در ایران، مانند مرگ، بازداشت یا بیپولی، نبود احترام از سوی مدیران فرهنگی به جامعه روزنامهنگار نیز بسیار دردآور است.
او ادامه میدهد: «تنها دلیلی که روزنامهنگاران را در ایران همچنان تشویق به ماندن میکند، همین افشای حقیقت و جلوگیری از تخریب بیشتر مملکت است. ولی تا کی میتوان تحمل کرد؟ در سالهای گذشته بسیاری از همکاران قدیمی ما مجبور شدند در روابط عمومی سازمانها و نهادهای مختلف استخدام شوند چون دیدند اگر از سرکوب سیستمی هم نجات پیدا کنند، نمیتوانند شکم خود و خانوادههایشان را سیر کنند. این خیلی تاسفآور است که مدیران سعی میکنند با اعمال زور، روزنامهنگاران مستقل را تبدیل به کارمندی مطیع کنند. طوری به شغل روزنامهنگاری نگاه میکنند که انگار طرف قاچاقچی است. در بهترین حالت، به خبرنگاران مستقل چهار میلیون تومان حقوق میدهند. با این پول چه میشود کرد؟ علاوه بر روزنامهنگاران، این روزها هرکه را میبینیم، حالش بد است. امیدوارم حداقل سرعت این واکسیناسیون بهتر شود و واکسنهای باکیفیتتری نیز وارد کشور کنند تا اندکی از نگرانی و استرسهای مردم کم شود.»
محمد اسحاقی، متخصص بیماریهای عفونی از تهران به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید روند واکسیناسیون عمومی در ایران را بسیار کند و مبهم میبیند و با این اوضاع، بعید میداند تا پایان سال ۱۴۰۰ اکثریت جمعیت کشور واکسینه شوند.
او اضافه میکند: «علاوه بر این که واکسیناسیون گروههای پرخطر مانند خبرنگاران را لازم میدانم، واکسیناسیون عمومی نیز باید با سرعت و کیفیتی بسیار بهتر از وضعیت فعلی انجام شود؛ یعنی هم واکسنهای امریکایی و بریتانیایی که بهترین واکسنهای دنیا هستند، در حجم بالایی وارد کشور شوند و هم تعداد روزانه تزریقها هم به رقم حداقل یک میلیون دوز در روز برسد. مدیران قبلی وزارت بهداشت متاسفانه بسیار کند و منفعلانه عمل کردهاند و از وزیر جدید بهداشت و درمان هم که تا به حال چیز خاصی ندیدهایم.»
آسیه امینی، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر هم درباره روند واکسیناسیون و وضعیت روزنامهنگاران ایرانی به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید: «فرآیند اختصاص سهمیه واکسن به اصناف، تبعیضآمیز است. به دلیل قدرتمند بودن برخی از اصناف مانند روحانیون، آنها زودتر از مردم محرومی که عضو اصناف نیستند، واکسن دریافت کردهاند. گروهی از اصناف به دلیل قدرت بالای سیاسی و چانهزنی خود، گروههای دیگر مانند زنان خانهدار یا مردان کارگر و روزمزد را کنار زدهاند و این ظلم است. مگر احتمال ندارد آن زن خانهدار از همسر یا فرزندانش ناقل شود؟ آیا یک کارگر روزمزد ساختمانی یا کارمند ادارهای خصوصی در طول روز از وسایل نقلیه عمومی استفاده نمیکند و با افراد زیادی سروکار ندارد؟ از طرفی دیگر، اصنافی مانند روزنامهنگاران که خانهنشینی آنها موجب عدم اطلاع مردم از وقایع روزانه و آیندهشان میشود یا کادر درمان که جان مردم دستشان است و یا بازنشستگان و رانندگان و دیگر طیفهای حیاتی طبیعتا باید از واکسنهای سهمیهای و فوری استفاده کنند تا بحرانی عظیمتر ایران را در بر نگیرد.»
روز چهارشنبه ۱۰ شهریور یک متخصص بیماریهای عفونی از احتمال وصل شدن موج پنجم کرونا با سویه «دلتا» به موج ششم با سویه «لامبدا» خبر داد.
«ایمان قاسمزاده» درباره این که سویه لامبدا هماکنون پشت مرزهای ایران آمده و موارد مشکوک ابتلا به آن در ایران هم دیده شده است، هشدار داد.
بیش از ۳۰۰ شهر ایران هماکنون در شرایط قرمز کرونا به سر میبرند و همچنان روزانه کمتر از یکمیلیون دوز واکسن در کشور تزریق میشود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر