«اسماعیل خویی»، شاعر، نویسنده، مترجم و از بنیانگذاران «کانون نویسندگان ایران» پس از یک دوره بیماری، روز سهشنبه چهارم خرداد ۱۴۰۰ در سن ۸۳ سالگی در لندن درگذشت.
اسماعیل خویی که دارای مدرک دکترای فلسفه از لندن بود را به عنوان «شاعری علیه قدرت» میشناسند؛ شاعری که چه در دوران حکومت پهلوی و چه در حکومت فعلی اسلامی در ایران، علیه دیکتاتوری و ظلم مینوشت و به همین دلیل نیز حدود چهار دهه از زندگی خود را در غربت گذارند.
«هوشنگ اسدی»، روزنامهنگار و نویسنده در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست» از «شجاعت» خویی در «نقد گذشتهاش» تمجید میکند و «علیرضا بهنام»، شاعر و روزنامهنگار «استمرار در مبارزه» را اصلیترین خصوصیت قابل ستایش اسماعیل خویی میداند.
........
اسماعیل خویی که در دوران حکومت پهلوی برای مقابله با سانسور از زبان سمبولیک ویژهای استفاده میکرد، یکی از سرشناسترین نویسندگان در دهه درخشان ۴۰ خورشیدی در ایران بود که از قلم خود به عنوان سلاحی برای مبارزه علیه سرکوبهای اجتماعی و سیاسی و همچنین رسیدن به آزادی اندیشه و بیان استفاده میکردند.
او که در ابتدا با انقلابیون ایران همراه بود، تنها پس از گذشت چندماه از این همراهی پشیمان شد و به صف منتقدین نظام اسلامی پیوست. بعد از اعدام دوستش، «سعید سلطانپور»، شاعر و مبارز سیاسی چپ در سال ۱۳۶۰ هم مدتی را مخفیانه زندگی کرد تا اینکه به بریتانیا مهاجرت و از سال ۱۳۶۳ زندگی خود را در لندن آغاز کرد.
شجاعت خویی در عذرخواهی و نقد گذشتهاش ستودنی است
هوشنگ اسدی، روزنامهنگار، نویسنده و از دوستان نزدیک اسماعیل خویی در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست» میگوید خویی بیشک جزو برجستهترین شعرای ایرانی بود و در کنار هنر و سلیقه منحصر به فردش در انتخاب کلمات، ایستادگی و تلاش او برای روشنگری حقیقت در سالهای پس از انقلاب ایران هم ستودنی است.
هوشنگ اسدی که در پاریس زندگی میکند، با ذکر خاطرهای درباره میزان محبوبیت اسماعیل خویی در میان هموطنانش میگوید: «حدود ۱۰ سال پیش که بهخاطر انتشار کتابم به امریکا سفر کرده بودم، در یک رستوران ایرانی دیدم که صاحب رستوران به من احترام زیادی میگذارد و با محبت رفتار میکند و مدام درحال رفتوآمد بر سر میز ما است. به دوستی که همراهم بود با خنده گفتم ما هم معروف شدیم و مردم ما را میشناسند و جالب است. وقتی خواستیم بیرون برویم، باز هم آن فرد مقابل من تعظیم کرد و تشکر کردم. صاحب رستوران دوستم را صدا زد و گفت از طرف من به آقای اسماعیل خویی سلام برسانید و بگویید ما خیلی دوستشان داریم. آنجا بود که فهمیدم به دلیل موی بلندم، آن بنده خدا من را با اسماعیل خویی اشتباه گرفته بود.»
اسدی در ادامه گفت: «اسماعیل خویی چند ویژگی داشت که او را نسبت به بسیاری از شاعران متمایز میکرد؛ یکی اینکه در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی که به خاطر انقلاب مشروطه، دهههای درخشان و گشایش فرهنگ و هنر ایران بود، نمایان شد. "نیما" و "جمالزاده" و "هدایت" و بسیاری دیگر از نویسندگان، سینماگران و هنرمندان بزرگ ایرانی محصول همین نسل هستند. ویژگی دیگر اسماعیل خویی، مبارز بودن او بود. او تا آخر عمرش به مبارزه علیه استبداد وفادار ماند و شجاعانه هم از شهبانو فرح عذرخواهی کرد. ویژگی دیگر او هم این بود که سبک خراسانی در شعر را با سبک نیمایی پیوند زد و با در آمیختن فلسفه در آن، سبک خاص خودش را پدید آورد.»
خویی تمام عمر مبارزه کرد و تا لحظه آخر زندگی تاثیرگذار بود
علیرضا بهنام، شاعر، روزنامهنگار و از اعضای کانون نویسندگان ایران با تاکید بر این که اسماعیل خویی خیلی زود نسبت به لغزیدن حاکمیت به دامان استبداد هشدار داد، میگوید: «او زودتر از خیلیها حقیقت را دید و به همین دلیل هم مجبور به ترک کشور شد تا جامعه ادبی ایران را از حضور فیزیکی خود محروم کند. البته خوشبختانه در خارج از کشور هم ایشان فعال و پرکار بودند و آثار زیادی را خلق کردند. این آثار اگر چه در داخل کشور به صورت رسمی مجوز انتشار ندارند اما به صور ت غیررسمی در گوشه و کنار خیابانهای شهر به فروش میرسند که همین نشاندهنده ماندگاری آثار آقای خویی و محبوب بودن ایشان بین اهالی کتاب و فرهنگ است.»
این شاعر و روزنامهنگار که در تهران ساکن است، در ادامه میگوید: «من معتقدم که زوایای زیادی از فعالیتهای مختلف آقای خویی وجود دارد که در سایه تبعید پنهان باقی ماندهاند. باید زینپس همتی در محققان و پژوهشگران باشد تا این ابعاد را تبیین کنند و به دست جامعه ادبی برسانند. هم در زمینه اشعار نیمایی خویی، هم در اشعار کلاسیک او و هم در ترجمهها، آثار درخشانی از اسماعیل خویی بهجا مانده است که هر کدام میتوانند سرفصل تحقیقات و پژوهشها باشند. همچنین نظریات ایشان در باب فلسفه که ادامه سنت هایدگری فلسفه در ایران است، باید مورد توجه قرار گیرد.»
بهنام به تفکرات ضد استبدادی خویی هم اشاره میکند: «خیلی از گروههای فکری و سیاسی آثار خویی را به نفع خودشان تقسیر کردهاند اما واقعیت این است که ضدیت او با هرگونه استبداد و تعصب، ضدیت با سرکوب آزادیهای مردم، مخالفت با سانسور و هدایت افکار مردم توسط حکام، همیشه وجه همت اسماعیل خویی بودهاند و ایشان را به همین دلیل میتوان روشنفکری مثالزدنی محسوب کرد.»
این شاعر و منتقد ادبی، آثار اسماعیل خویی را به سه دوره متفاوت تقسیم میکند: «دوره اول به سه کتاب شعر اولش مربوط میشود که تحت تاثیر "مهدی اخوان ثالث"، شاعر نامدار ایرانی بود و خویی در ادامه به توسعه شعر نیمایی در مکتب خراسان روی آورده بود. دوره دوم به اشعار او درباره جنبشهای چریکی دهه ۵۰ خورشیدی مربوط میشود که اسماعیل خویی به همراه "سعید سلطانپور"، "علیرضا صدفی" (آتش)، "محمدرضا شفیعی کدکنی" و چند نفر دیگر، شعر اعتراض را پیش میبردند. دوره سوم کارنامه ادبی خویی هم به اشعارش پس از مهاجرت به لندن بازمیگردد که آن را هم البته باید به دو دسته تقسیم کرد.»
علیرضا بهنام با اشاره به این که اسماعیل خویی هم در قالب کلاسیک و هم شعر نیمایی تسلط داشت، میگوید: «یکی طبعآزمایی ایشان درباره قالبهای کلاسیک مانند غزل و مثنوی و اشعار طنز و هجو است و دیگری اشعار نیمایی آزاد از ایشان که با قالبهای قدمایی فاصله دارد و به مضامین شخصیتر میپردازد. در کل میتوان خویی را جزو شاعرانی از نسل دهه ۴۰ خورشیدی دانست که توانستند خودشان را در چند مرحله بهروز کنند. قاطعانه باید گفت که اسماعیل خویی تا آخرین لحظه عمرش شاعر مهم و تاثیرگذاری بوده است.»
اسماعیل خویی در طول زندگیش به طور مستمر به انتقاد از حکومت جمهوری اسلامی ایران ادامه داد؛ به طور نمونه، او جزو معدود روشنفکران ایرانی بود که در سال ۱۳۶۷ نسبت به صدور فتوای قتل «سلمان رشدی»، نویسنده معروف بریتانیایی توسط «روحالله خمینی»، بنیانگذار انقلاب ایران اعتراض کرد.
او در سال ۲۰۱۰ جایزه ادبی «فریدریش روکرت» که هر دو سال یک بار به برترین نویسنده اهل خاورمیانه تعلق میگیرد را کسب کرد.
خویی همچنین پیش از مرگ نسبت به همراهی با انقلابیون ایران و افکار چپ که در سنین جوانی در سرش بود، ابراز ندامت کرد و از همسر آخرین پادشاه حکومت پهلوی حلالیت طلبید.
اسماعیل خویی دو هفته پیش از مرگش گفته بود دوست دارد به عنوان آخرین آرزویش، کشورش ایران را دوباره ببیند.
اشعار اسماعیل خویی تاکنون به زبانهای مختلف، از جمله انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی و اوکراینی ترجمه شدهاند.
محمدرضا شفیعی کدکنی شعری در سوگ فوت اسماعیل خویی برای او سروده است: «شمیمی که از روی برگ گُل سرخ/ گُلی سرخ/ افتاده در جوی/ جوی لجنزار/ سفر میکند تا درِ باغ و آن سویِ دیوار/ به هر لحظه کز برگ گل میشود دور/ تَبَه میکند هستیِ خویشتن را/ ولیکن چه پروا/ چنان مست در لذت بخشش است او/ که هرگز فرایاد نارد/ تباهیِ جان و تُهی دستیِ خویشتن را/ همان پوید و جوید او/ مستیِ خویشتن را».
برای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید.
مطالب مرتبط:
اسماعیل خویی، از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران، درگذشت
رمان تازه هوشنگ اسدی: سفرنامه خیالی از تهران و کرونا
نخستین رمان جهان درباره ویروس کرونا به قلم «هوشنگ اسدی» منتشر شد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر