«در دهه ۶۰ در بهداری زندان اوین پزشکیاری کاری میکرد که اول اتهام زندانی را می پرسید و بعد اگر می فهمید آن زندانی همچنان سر موضع خود است، آمپول را وحشیانه به او میزد. آن موقعها علاوه بر اینکه انتقامگیری، رو کم کُنی و خرد کردن شخصیت زندانیان سیاسی جزء اهداف بازجویان و مقامات زندان بود، دوران جنگ و تحریم هم بود و یک زندانی سیاسی که تازه سر موضع خود هم میماند، دیگر هیچ حقی نداشت. بهداری زندان اوین در دهه ۶۰ چیزی شبیه یک دکوری پر از قرصهای سرماخوردگی بود.»
اینها گفتههای «تقی رحمانی»، فعال سیاسی و روزنامهنگار سابق است که همراه با تحولات انقلاب در دهههای مختلف، تغییرات نظام زندانها را نیز شاهد بوده است. او از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۰ که مجبور به ترک ایران شد، بارها بازداشت و مواجه با حکمهای سنگین شد.
دکوری که تقی رحمانی از آن میگوید، طی سالهای اخیر فقط کمی تغییر کرده؛ حالا داروهای دیگر، مکمل سرماخوردگی و آرامبخش هم در آن پیدا میشود.
تقی رحمانی که یک بار در سال ۱۳۶۰ و بار دیگر در سال ۱۳۶۵ بازداشت و به ۱۱ سال زندان محکوم شد، میگوید: «امکانات پزشکی و بهداشتی و غذای سالم در زندانهای ایران در کمترین رده اهمیت قرار دارند. وضعیت هم در طی این سالها تغییر چندانی نکرده است. در سال ۱۳۶۶، «گلی آبکناری»، از هواداران کارگری در سالن ۵ زندان اوین داروی نظافت خورد؛ اما او را با تاخیر چند ساعته به بیمارستان منتقل کردند که به فوتش انجامید. در سال ۱۳۹۰ هم در انتقال «هدی صابر»، فعال ملی مذهبی به بیمارستان تاخیر شد. مسئولان بیمارستان مدرس گفته بودند اگر او یک ساعت زودتر میرسید، میتوانستند نجاتش دهند. ماه گذشته نیز «بهنام محجوبی» فوت کرد. این چند نمونه نشاندهنده این است که اساسا رسیدگی پزشکی در زندانهای ایران به عنوان حق زندانی تعریف نشده است. از سوی دیگر همهچیز زندانیان سیاسی و عقیدتی و روزنامهنگاران سری و امنیتی است، حتی وضعیت جسمیشان هم به مساله امنیتی تبدیل میشود و فشارها بر آنها دوچندان.»
طی ۴ دهه گذشته بارها زندانیان سیاسی و عقیدتی از نبود امکانات پزشکی در زندان و عدم انتقال بهموقع به بیمارستان گفتهاند، زندانیانی نیز به دلیل همین بیتوجهیها یا جان خود را از دست دادهاند و یا مبتلا به آسیبهای جدی شدهاند.
با این حال دادستانی تهران و دادستان کل کشور، نمایندگان مجلس، بیت رهبری، دفتر ریاستجمهوری، دادسراها و زندانها هیچکدام پاسخ روشنی به خانواده زندانیان و خود آنها در مقابل عدم انتقال به بیمارستان و مداوای پزشکی نمیدهند.
«احمد زیدآبادی»، روزنامهنگاری که پس از حوادث انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ بازداشت شد؛ در سال ۱۳۹۱ در زندان دچار برونشیت و تنگی نفس شد، اما شش ماه طول کشید تا نهایتا در آبان ۱۳۹۱ او را از اوین به بیمارستانی منتقل کردند. در آن زمان یکی از نزدیکان احمد زیدآبادی به کمپین حقوق بشر در ایران گفته بود که به تشخیص دکتر بهداری زندان اوین و پزشک قانونی، او باید به بیرون زندان برای درمان منتقل میشد؛ اما دو ماه طول کشید تا او به بیمارستان منتقل شود.»
«عیسی سحرخیز»، از چهرههای مطبوعات و فعال سیاسی پس از انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ بازداشت شد. او به دلیل فشارهای دوران بازجویی و اعتصاب غذاهای متعدد در اعتراض به وضعیتش دچار بیماری قلبی شد و ماهها در بیمارستان مرکز قلب تهران بستری بود.
اما تلختر از همه داستان «علیرضا رجایی»، روزنامهنگار و از اعضای سابق هیات مدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران است. آقای رجایی نیز پس از انتخابات ریاستجمهوری دوره دهم ایران بازداشت شد. او مبتلا به سرطان بود؛ اما در دوران زندان مقامات قضایی از اعزام او به بیمارستان برای معالجه و جلوگیری از گسترش بیماریش جلوگیری کردند تا اینکه آن قدر سرطان در بدن او رشد کرد که در شهریور ۱۳۹۶ پس از انتقال او بخشهایی از فک فوقانی، عضلات صورت و چشم راستش تخلیه شد.
«هنگامه شهیدی»، روزنامهنگار و فعال سیاسی دیگری است که در دورههای زندان خود مبتلا به بیماری قلبی شد؛ اما ماموران زندان اوین در دیماه امسال در اقدامی عجیب به بهانه انتقال او به بیمارستان طالقانی برای معاینه قلبش، او را از اوین خارج کردند، در حالی که قصد بستری شدنش را در بیمارستان «روانپزشکی امین آباد» داشتهاند که این امر با دخالت یکی از مسئولان امینآباد اتفاق نیفتاده و او مجددا به زندان بازگشته است.
در ماههای گذشته نیز عدم انتقال «خسرو صادقی بروجنی»، روزنامهنگار، «کیوان باژن» و «رضا خندان مهابادی» از اعضای کانون نویسندگان از زندان به بیمارستان برای مداوای بیماریهایشان رسانهای شد.
«خسرو صادقی بروجنی»، روزنامهنگار و پژوهشگری که از شهریورماه امسال برای اجرای محکومیت ۵ سالهاش به زندان اوین منتقل شد، دچار بیماری دیسک شدید و نیاز به درمان ویژه دارد. در آذر ماه امسال خبر عدم انتقال او به بیمارستان و بیپاسخی به درخواستهایش رسانهای شد.
خبرگزاری هرانا در آذرماه اطلاع داد؛ او به دلیل درد شدید در ناحیه کمر، قادر به رفتن از بند خود تا سالن ملاقات برای دیدن اعضای خانوادهاش نبوده است. هرانا نوشته بود مسئولان زندان اوین بارها تقاضاهای او را برای درمان بیماریاش بیپاسخ گذاشتهاند.
از سوی دیگر در دیماه امسال، کانون نویسندگان ایران در صفحه رسمی فیسبوک خود اعلام کرد مسئولان زندان اوین از انتقال رضا خندان مهابادی، عضو زندانی هیات دبیران کانون نویسندگان ایران به بیمارستان برای درمان بیماریهایش جلوگیری کردهاند. او از بیماری فشار خون، مشکلات ریوی و آرتروز گردن رنج میبرد.
در ابتدای بهمنماه امسال نیز بار دیگر کانون نویسندگان ایران از عدم انتقال کیوان باژن، نویسنده و عضو دیگر کانون از زندان اوین به بیمارستان برای مداوای بیماری تیروئیدش انتقاد کرد.
رضا خندان مهابادی و کیوان باژن به اتهامهای «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام» هر کدام به شش سال و سه سال و نیم زندان محکوم هستند و هر دو در تاریخ ۵مهر۱۳۹۹ برای اجرای حکم به زندان اوین منتقل شدند.
خانوادههای زندانیان معمولا پاسخی مشخص و قانعکننده در مقابل درخواستهایشان از سوی دادستانی و یا مسئولان زندان یا بازپرس پرونده دریافت نمیکنند. از سال ۱۳۸۸ تاکنون در دروههای برخی از خانوادهها به دیدار نمایندگان مجلس میروند و از آنها درخواست کمک میکنند، درخواستهای که همگی با قول و قرارهای مساعد از سوی نمایندگان مجلس مواجه میشوند. «محمود صادقی»، نماینده سابق مجلس چندین بار در توییتر خود نسبت به وضعیت سلامت زندانیان عقیدتی از جمله دراویش هشدار داده بود، البته هشدارهایی که در حد توجهات توییتی باقی ماند.
با این حال «موسی غضنفرآبادی»، رییس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی ۱۹اسفندماه با تکذیب مخالفتها برای مداوای پزشکی زندانیان، به خبرنگاری جرم نیست گفته بود که «این حرفها ادعای ضدانقلاب است.» او حتی گفته بود که «عمر دست خداست» و اگر زندانی به بیمارستان منتقل نشده، لابد به تشخیص مسئولان زندان بیماریش در حدی نبوده که به بیمارستان منتقل شود.
تقی رحمانی که اوضاع پزشکی زندانهای ایران را در دهه ۶۰ بدترین میداند، میگوید: «خانواده اعضای حزب توده که بیشترشان پیر بودند، برایشان شیرخشک میفرستادند تا در کنار غذای زندان آن را بخورند. با این حال یادم است که چقدر آنها را اذیت کردند، یک هفته شیرخشکها را میگرفتند، یک هفته دیگر با توهین قبول نمیکردند و میگفتند که اینها باید برای جبهه فرستاده شود.»
آقای رحمانی در پاسخ به این سوال که آیا خودش در سالهای ۶۰ در زندان دچار بیماری شده، گفت: «آن زمان میانگین سنی زندانیان ۲۱ سال بود، همه جوان بودند، من هم. آن موقع کمتر آدم مریض میشود. من یادم است ۶ ماه درد دندان داشتم، چون در آن زمان حتی خمیر دندان هم به زندان نمیرسید و بالاخره یک پزشک زندانی که تازه وارد بند شده بود، دندانم را کشید.»
به گفته تقی رحمانی اساسا چیزی به نام رسیدگی درمانی زندانیان برای زندانبانها تعریف نشده است. در دهه ۶۰ و۷۰ اساسا تقاضای اعضای خانواده زندانی و یا حق مرخصی درمانی برای آنها از معنا خالی بوده است؛ ولی دردهه ۸۰ و در زمان «شاهرودی» عادت تقاضای زندانی و خانوادههایشان و درخواست برای مداواهای پزشکی بیشتر شد. با این تفاوت که از همان موقع سازمان زندانهای کشور تمام مخارج درمان را به گردن خود زندانی انداخت.»
برای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید.
مطالب مرتبط:
احتمال شیوع کرونا در زندانهای ایران؛ جان زندانیان در خطر است
از دزدیدن داروی زندانیان تا تجویز بیرویه مسکن؛ در درمانگاه زندان رجاییشهر چه میگذرد؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر