close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
خبرنگاری جرم نیست

حسین نوش‌آذر: ما همان خانه‌روشنان‌ایم

۲۹ مهر ۱۳۹۹
نیلوفر رستمی
خواندن در ۸ دقیقه
این روزها نشریه ادبی اینترنتی به نام «بانگ» با همکاری «شهریار مندنی‌پور» و «حسین نوش‌آذر» در شهر پاریس کار خود را آغاز کرده است.
این روزها نشریه ادبی اینترنتی به نام «بانگ» با همکاری «شهریار مندنی‌پور» و «حسین نوش‌آذر» در شهر پاریس کار خود را آغاز کرده است.
تصاویری از صفحات نشریه اینترنتی بانگ
تصاویری از صفحات نشریه اینترنتی بانگ
تصاویری از صفحات نشریه اینترنتی بانگ
تصاویری از صفحات نشریه اینترنتی بانگ
تصاویری از صفحات نشریه اینترنتی بانگ
تصاویری از صفحات نشریه اینترنتی بانگ

در طی ۴ دهه گذشته نشریات مختلفی از سوی ایرانیان خارج از کشور به زبان فارسی منتشر شده که تعدادی از آنها در گذر زمان موفق و ماندگار باقی مانده‌اند. این روزها نشریه ادبی اینترنتی به نام «بانگ» با همکاری «شهریار مندنی‌پور» و «حسین نوش‌آذر» در شهر پاریس کار خود را آغاز کرده است.

شهریار مندنی‌پور که گاردین از اوبه عنوان یکی از مهم‌ترین نویسندگان ایران یاد کرده، در دوران اقامتش در ایران «عصر پنجشنبه» را منتشر می‌کرد. به تازگی نشر مهری از او رمان «عقرب‌کشی» را منتشر کرده است.  او یکی از مسافران اتوبوس ارمنستان در سال ۱۳۷۵ بود که قرار بود در پروژه قتل‌های زنجیره‌ای همراه با باقی مسافران از دره به پایین پرتاب شود.

حسین نوش‌آذر، نویسنده و روزنامه‌نگار در اوایل دهه ۶۰ از ایران مهاجرت کرد. انتشارات پیام در آلمان به تازگی از او رمان «سفرکرده‌ها» را منتشر کرده.

آقای نوش‌آذر، در گفت‌وگو با «خبرنگاری جرم نیست» تاکید می‌کند که نشریه ادبی بانگ، نشریه‌ای آزاد و ضدسانسور است و در همان حال به هیچ نهادی هم متکی نیست جز به خودش و امکاناتی که هر کدام از اعضای تحریریه بانگ داوطلبانه در اختیار مجموعه گذاشته است.

گفت‌وگو با حسین نوش‌آذر را بخوانید:

جماعت روشن‌فکر و داستان‌نویس ایرانی در خارج از کشور اندک نیستند؛ چه‌طور شما و شهریار مندنی‌پور تصمیم به انتشار مجله آن‌لاین گرفتید؟

آقای مندنی‌پور همراه با گروه دیگری از نویسندگان، فعالیت ادبی‌ خود را در سال‌های دهه ۱۳۶۰، از حلقه‌های اطراف هوشنگ گلشیری آغاز کردند. فعالیت ادبی من هم به عنوان نویسنده، بعد از مهاجرتم به آلمان از همان سال‌ها آغاز شد و از طریق زنده‌یاد گلشیری بود که در ارتباط ادبی با این گروه از نویسندگان قرار گرفتم. کارهای یک‌دیگر را می‌خواندیم و در بحث‌های ادبی شرکت می‌کردیم. آن‌چه این حلقه را به هم مربوط می‌کرد، حضور پرشور و موثر گلشیری همراه با پیشنهادهایی در داستا‌ن‌ویسی بود. از دل این حلقه‌ها بود که نشریات و فصل‌نامه‌های ادبی در داخل و در خارج از ایران شکل گرفتند و فضای نسبتاً پویایی را ایجاد کردند که بعد به قتل‌های زنجیره‌‌ای و ماجرای اتوبوس ارمنستان خورد و با  اصلاحات روند آن کند شد و کم‌کم، به ویژه در ۱۰سال گذشته به یک تورم ادبی رسید که با افزایش نقدینگی در جامعه و تورم اقتصادی هم بی‌ربط نیست.  

در سال‌های گذشته، به ویژه بعد از تحریم‌های امریکا علیه ایران، این تصور به وجود آمده که جامعه مدنی ایران، از جمله جامعه ادبی ما خموده شده است. اما این‌طور نیست. به‌رغم تحریم‌های کمرشکن و همین‌طور فشار نهادهای امنیتی در داخل، هم جامعه مدنی ما زنده است و هم جامعه ادبی دارد کار خودش را می‌کند. تنها تفاوت در این است که به دلیل فشارها، افرادی که درگیری‌ آن‌ها در زندگی واقعا ادبیات و هنر نبوده است، کنار رفته ولی نویسندگان هم‌چنان سر جای خود باقی مانده‌اند. 

من و آقای مندنی‌پور در این شرایط تصمیم گرفتیم که با انتشار بانگ، به این جریان کمک کنیم. هوشنگ گلشیری داستانی دارد به نام «خانه‌روشنان». ما همان خانه‌روشنان می‌خواهیم باشیم. 

تجربه شما از انتشار آن‌لاین بانگ طی یک ماه گذشته چه طور بوده است؟

 در یک ماه گذشته کار رو به گسترش بوده است. با حلقه‌های ادبی در استان‌های خراسان، فارس و گیلان و با بدنه ادبیات تبعید و مهاجرت در هلند، آلمان، فرانسه، کانادا، امریکا و استرالیا در ارتباط هستیم. 

توجه شما بیشتر به همکاری و انتشار آثار افراد شناخته شده و هم نسل خودتان است و یا افراد تازه کار نیز در بانگ معرفی می‌شوند؟ اساسا شما چه گونه با داستان‌های افراد تازه کار در ایران آشنا می‌شوید؟- ما زیر سقف خانه زبان زندگی می‌کنیم. ما در بانگ هم داستانی از «قباد آذرآیین» را منتشر کرده‌ایم و هم از نویسندگان جوانی مانند «مرثا شیرعلی» و «ندا کاووسی‌فر» یا مجموعه مقالاتی از «راضیه مهدی‌زاده» که دو سه نسل جلوتر از ما هستند. من شماره اول «فصل‌نامه سنگ» را در سال ۱۳۷۵ با کمک «بهمن فرسی» منتشر کردم. آقای فرسی دو نسل از من جلوتر است ولی همکاری‌ ما زیر سقف زبان بسیار صمیمانه بود. دردهای مشترک سبب می‌شود که فاصله بین نسل‌ها آن‌قدر مهم نباشد.  

چه طور ارتباط شما با حلقه‌های ادبی در ایران شکل می‌گیرد و در جریان آثار افراد تازه کار در ایران قرار می‌گیرید؟

وقتی مغول ایران را ویران کرد، بر آن ویرانه‌ها سبک عراقی در ادبیات کهن ایران شکل گرفت. قبل از آن سبک خراسانی رواج داشت؛ در خراسان و در فرارود. این وضعیت امروز هم کماکان ادامه دارد. خراسان، فارس، اصفهان، گیلان و تهران مهم‌ترین کانون‌های ادبی در ایران هستند. زبان فارسی حقیقتا در این چند جا است که دارد ادامه پیدا می‌کند.در سال‌های دهه ۱۳۴۰، جنگ اصفهان الگویی را پیش روی ما قرار داد؛ نویسندگان دور هم جمع می‌شوند، آثار خود را می‌خوانند و به بحث می‌گذارند. ما با برخی از این کارگاه‌ها در ارتباط هستیم.ارتباط موضوع پیچیده‌ای نیست. همین ‌امروز که ما داریم با هم گفت‌وگو می‌کنیم، داستان عاشقانه زیبایی از استان خوزستان به دست ما رسیده است؛ زنی که همسرش مرده است و دارد لباسی را به قامت او می‌دوزد. مساله ارتباط با داخل بعد از سال ۱۳۸۸ که فضا امنیتی شد، در قالب رسانه‌های رسمی خارج از کشور که زمینه‌‌ساز فعالیت‌های شهروندی هم بودند، پیچیده شد. ما امیدواریم که در جای مستقلی مانند بانگ که فقط و فقط به خودش متکی است، ارتباط ساده‌تر برقرار شود.

در ابتدای صحبت خود گفتید نشریه شما در همان هفته اول فیلتر شده است؟

چهار پنج مطلب آماده کرده بودیم که ما را فیلتر کردند. حتی اعلان نداده بودیم. من در عجبم. ادبیات مگر چیست جز بیان کابوس‌ها، آرزوها، دردها و رویاهای ما؟ یعنی آن‌ها واقعا از کابوس‌ها و آرزوهای ما هم وحشت دارند؟ حماقت بزرگی است. اما چه باید کرد؟ چه می‌توان گفت؟

هنوز هم فیلتر هستید؟

بله متاسفانه. البته مشکلی هم نیست. کل ماجرا یک کار احمقانه است. همان که فیلتر می‌کند، فیتلر‌شکن هم در اختیار مردم می‌گذارد و از این طریق پول به جیب می‌زند. ما در شبکه‌های اجتماعی هم حضور فعالی داریم؛ در توییتر، اینستاگرام، فیس‌بوک و یوتیوب. برای آشنایی با لحن نویسندگان تیزرهایی می‌سازیم که حتی موسیقی‌ آن هم کار همکاران جوان ما است که داوطلبانه با ما کار می‌کنند. آقای «همایون فاتح»، طراح گرافیست و از اعضای «انجمن ره‌آورد آخن» طرح‌های ما را می‌زند. خانم «آرزو مرادی» که من تا امروز ایشان را ندیده‌ام، شبکه‌های اجتماعی ما را می‌گرداند. من و آقای مندنی‌پور برای این‌کار روزانه حدود یک ساعت وقت می‌‌گذاریم. داستان‌ها به بحث گذاشته می‌شوند و بعد یک روند آغاز می‌شود که معمولاً سه تا چهار هفته به درازا می‌کشد تا به انتشار برسیم. برخی داستان‌های دولبه هم باید حتما نقد شوند.   

برنامه آینده شما برای بانگ چیست؟

ما قصد داریم از ژانویه سال آینده سایت را گسترش دهیم و کتاب‌های صوتی هم عرضه کنیم به صورت بسته‌های پنج تایی برای کودکان در گروه سنی الف تا جیم؛ یعنی از مرحله پیش دبستانی تا دبستانی و کتاب‌هایی نیز برای بزرگ‌سالان در ارتباط و همکاری با گروه تئاتر خانم «نیلوفر بیضایی» در آلمان. اقتصاد نشر در ایران زمین‌گیر است و شمارگان کتاب هم کاهش چشم‌گیر پیدا کرده است. حدس می‌زنم شمارگان کتاب در ایران از ۲۰۰ نسخه بالاتر نمی‌رود و در خارج از ایران هم فکر می‌کنم بیش از ۱۰۰ جلد نباشد؛ یعنی عملا کتابی به زبان فارسی منتشر نمی‌شود. 

از سوی دیگر، ارزش پول ملی ایران سقوط کرده است و هیچ نهاد صنفی نیست که از نویسندگان مستقل حمایت کند. در این شرایط، ما بسیار مایلیم که از طریق انتشار و فروش کتاب‌های صوتی، به نویسندگان خود حق‌التحریری هرچند نمادین بپردازیم.

به عنوان یک نویسنده که در تبعید کار کرده‌اید و داستان‌های تولید شده در تبعید را هم پوشش می‌دهید، فکر می‌کنید کیفیت ادبیات در تبعید بهتر باشد یا کارهایی که هم‌چنان در داخل کشور نوشته می‌شوند؟

«بهروز شیدا»، پژوهش‌گر ادبیات ساکن سوئد سالیان درازی است درباره این موضوع تحقیق می‌کند. او نظریه‌ای دارد به نام «گفتمان سکوت». می‌گوید آن‌چه در داخل ایران به ضرورت و جبر سانسور امکان به بیان درآمدن ندارد، در خارج از ایران گفته می‌شود. اما اگر بحث برسر کیفیت ادبی باشد، ما نمی‌توانیم بر اساس جغرافیا، آثار را بررسی کنیم بلکه براساس معیارهای زیباشناسی داستان، باید آثار بررسی شوند. در ایران، داستان‌نویسان خوب بسیار زیاد هستند ولی نویسنده بد هم کم نیست. در خارج از ایران نیز وضعیت همین‌طور است.

متاسفانه از سال ۱۳۸۵ که نقدینگی در ایران رشد کرد و در عرصه‌های اقتصادی و فرهنگی تورم به وجود آمد، ملاک تشخیص خوب و بد آثار نیز از بین رفت. این یک بحران جدی است. همان‌طور که ما در سیاست، رهبرپذیر و مرجع‌پذیر نیستیم، در جامعه ادبی هم ملاک قطعی تشخیص خوب از بد پذیرفته نمی‌شود. این یک دوره ناپایدار و گذرا است. نشریه بانگ و نشریه‌های دیگر داخل و خارج از کشور موظف هستند ملاک‌های خوب و بد آثار را به تدریج مشخص و به مردم معرفی کنند. این یک تحول خوب هم هست. ادبیات دموکراتیک و به یک معنا شهروندی شده و از انحصار درآمده است. دست همه در نوشتن و تولید موسیقی، فیلم و عکاسی باز است. اما ممکن است به دلیل همین  تکثر، آشفتگی هم بروز کند و اعتماد مردم از بین برود. فکر کنید آدم کتاب گران می‌خرد اما چیز باارزشی داخلش پیدا نمی‌کند. در همان حال، کتاب ارزشمندی هم هست که خواننده ممکن است از آن بی‌خبر بماند. کار ما این است که به مخاطبان خود نویسندگان و آثار خوب‌شان را معرفی کنیم.

برای دیدن اخبار و گزارش‌های بیش‌تر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

زندگی با اضطراب؛ روایت پزشکان و بیماران دیابتی از کمبود انسولین

۲۹ مهر ۱۳۹۹
شما در ایران وایر
خواندن در ۸ دقیقه
زندگی با اضطراب؛ روایت پزشکان و بیماران دیابتی از کمبود انسولین