«پیام ماسوری»، عکاس و خبرنگار، که از سال ۱۳۹۲ مجبور به ترک ایران شده است، به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید از تقریبا یک سال پس از خروجش، افرادی از نهادهای امنیتی، طی تماس یا پیام تلفنی، مادر و برادرش را برای جان او تهدید میکنند. به گفته او، در روزهای اخیر بار دیگر این تهدید و آزارها شروع شده است.
او همچنین پیامهایی خصوصی و عمومی در توییتر از اکانتهای ناشناسی میگیرد که او را تهدید به بازداشت در خاک کشور دیگر و انتقالش با «گونی» به ایران میکنند.
پیام ماسوری فارغالتحصیل رشته عکاسی از دانشگاه «سوره» است و تا پیش از ترک ایران، در خبرگزاریهای «آنا» و «مهر»، روزنامه «کلید»، روزنامه «فرهیختگان» و مجله «اندیشه»، با عنوان عکاس و خبرنگار همکاری میکرده است.
پیام ماسوری با اظهار اینکه فقط نگران مادرش است، درباره تماسهای تلفنی تهدیدآمیز به او میگوید: «تقریبا یک سال بعد از اینکه از ایران خارج شدم، تماسهای تهدیدآمیز به مادر و برادرم شروع شد. تماسهایشان هم کوتاه است که رعب و وحشت ایجاد کنند. به مادرم میگویند به پسرت بگو برگردد. میگویند میدانیم پسرت کجاست، هر کاری دلمان بخواهد میتوانیم با او انجام دهیم. حالا اگر من یک بار به تلفن مادرم جواب ندهم، او نگران میشود، خوابش نمیبرد که نکند بلایی سر من آمده است. آنها نقطه ضعف مادرم را متوجه شدهاند و با تماس مستقیم یا پیامهای تلفنی، او را میترسانند. انگار هر وقت بیکار میشوند، یاد مادر من میافتند...»
این عکاس مطبوعات دلیل احتمالی تهدیدهای تلفنی به خانوادهاش را نوشتههای توییتری خود میداند: «آخر من جز نوشتن در توییترم فعالیت دیگری ندارم. چندین بار هم برادرم زنگ زد بهم و گفت یه مدت چیزی ننویس که اینها کاری به ما نداشته باشند.»
ماسوری درباره اینکه این تماسها از سوی چه نهادی گرفته میشود، میگوید مطمئن نیست: «اوایل از اطلاعات سپاه بود، ولی دیگر نمیدانم.»
او در آخرین توییت خود در تاریخ ۱۴اوت۲۰۲۰، با علنی کردن تهدیدها نوشته است: «تهدید و آزار مادرم و اعضای خانوادهام برای فعالیتهای من، فقط نشاندهنده بیرحمی و بیشرفی شماست. زمانی هم که به صورت علنی تهدید میکنید، تنها عِرض خود میبری و زحمت ما میداری.»
پیام ماسوری گناه خود را به دنیا آمدن در خانوادهای میداند که اکثر اعضایش فعالیت سیاسی علیه رژیم ایران داشتهاند. او میگوید: «والا به دلیل فعالیتهای سیاسی که خیلی از اعضای خانوادهام داشتند از بچگی با تهدیدهای نیروهای امنیتی آشنا شدم. اینکه مرتب به خانه زنگ بزنند یا ناگهانی وارد خانه شوند، زندگیمان را تفتیش و ما را سوالپیچ کنند.»
او میگوید: «مشکل آنها با من، با نام خانوادگیام "ماسوری" است. من را در دانشگاه و بعد محل کار به خاطر همین نام فامیلی و پیشینه و گذشته خانوادگی که ربطی به من ندارد بارها آزار دادهاند.» او میگوید برای مدت طولانی حتی نخواسته است با صدای بلند درباره این مسئله خانوادگی با کسی صحبت کند.
به گفته پیام ماسوری، چند نفر از اعضای خانوادهاش در اوایل انقلاب اعدام شدهاند، چند نفرشان به زندان رفتهاند و چند نفری هم موفق به خروج از ایران شدهاند. «سعید ماسوری»، زندانی سیاسی، پسر عمه اوست که به اتهام محاربه از طریق همکاری با «سازمان مجاهدین خلق» از سال ۱۳۷۹ در بازداشت به سر میبرد. او در ابتدا از سوی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و بعد از اعتراض، حکم او به حبس ابد تقلیل یافت.
پیام ماسوری در این باره میگوید: «تنها اتفاق مثبتی که در خانواده ما در سالهای گذشته افتاده، این بود که حکم اعدام سعید به حبس ابد تبدیل شد. او اکنون ۲۰ سالی میشود که در زندان به سر میبرد.»
پیام ماسوری در دوره دانشگاه و در محیط کار نیز به خاطر همین پیشینه خانوادگی دچار مشکل شده است: «حراست دانشکده چندین بار من را احضار کرد و درباره نسبت خانوادگیام پرسیده شد. حتما خودشان به خوبی میدانستند، فقط میخواستند اینطور آزارم بدهند و نشان دهند که حواسم هست. این هم فقط مربوط به من نبود، بقیه اعضای خانواده هم به شکلهای مختلف اذیت شدند.»
ماسوری میگوید به خاطر همین مورد نه تنها مدیران رسانهها، بلکه صاحبان مشاغل دیگر هم ترجیح میدادند با او به عنوان نیروی ثابت کار نکنند : «بارها پیش آمده بود که برای کار با رسانهای صحبت کردم و قول کار را داده بودند اما بعد از طریق یک پیام تلفنی یا از طریق دوستی میگفتند که متاسفانه قادر به همکاری ثابت نیستند. این فقط مربوط به کار روزنامهنگاری نبود. هر جایی درخواست کار میدادم همین بود. دیگر ادامه دادن این وضعیت برایم غیرممکن بود و به اجبار از ایران خارج شدم.»
او در پاسخ به این سوال که آیا خودش فعالیت سیاسی داشته است، میگوید: «من عکاس هستم و اگر اعتراضی هم داشتم با عکاسی نشان میدادم. از اعتراضات ۸۸ و برخی دیگر از اعتراضات مدنی عکاسی کردم. من هم به عنوان هر شهروند دیگر حق واکنش به اتفاقات کشورم داشتم، اما به دلیل پیشینه خانوادگی، خودم و خانوادهام تحت فشار بودیم.»
این عکاس در سال ۱۳۸۹، در حوادث انتخابات ریاستجمهوری ۸۸، برای مدتی بازداشت شده است. او درباره بازداشتش میگوید: «تقریبا یک هفته پیش از بازداشتم، دو نفر از حفاظت اطلاعات سپاه وارد خانهمان شدند. برای نصیحت کردن در واقع آمده بودند و یک قرآن هم به عنوان کادو آوردند. میگفتند که نباید کاری به سیاست داشته باشم. میگفتند برو مغازه بزن، میگفتند ما کمک میکنیم مغازه بزنی. من نمیدانستم در مقابل حرفهایشان چه بگویم و فقط لبخند میزدم. هفته بعدش وقتی دستگیر شدم، یکی از آنها که منصور صدایش میزدند، بازجویم شد و گفت اینجا هستی چون آن روز به ما خندیدی. بعد در بازجویی به من گفتند عکسهایی که از اعتراضات ۸۸ گرفتم برای رسانههای خارجی فرستادم و با بیگانگان در ارتباطم. دوربینم را هم تا مدتی ضبط کردند.»
کاربری به نام «سیگنال»، در پیامی توییتری، او را به جایی میفرستد که «عدهای نی انداختهاند»: «جناب ماسوری شما ظاهرا دوست دارید جایی تشریف ببرید که عدهای نی انداختهاند. همینطور ادامه بدهید تا هم به شما و هم به خانواده شما سلام عرض کنیم. هر چند شما از مملکت گریختهاید، اما جای دوری نیستید و میتوانیم مهمان ناخوانده شما باشیم. از ما گفتن و از شما نشنیدن. یا علی.»
گفته این کاربر چندان هم غریب نیست. پیام ماسوری در ترکیه زندگی میکند. در سالهای گذشته تعدادی روزنامهنگار و فعال سیاسی از سوی ماموران دستگاههای امنیتی ایران در خاک کشورهای همسایه بازداشت و به ایران بازگردانده شدهاند. نمونه اخیر آن «روحالله زم»، موسس سایت و کانال تلگرامی «آمدنیوز» است که در عراق بازداشت و به ایران بازگردانده شد و اکنون با حکم اعدام روبهروست.
همچنین «سعید کریمیان»، مدیر تلویزیون «جم» هم چند سال پیش در خاک ترکیه ترور شد. در جریان فرار قاضی «غلامرضا منصوری» از ایران و ماجراهای بعد از آن نیز، مشخص شد منصوری اعضای خانواده کریمیان را برای تحت فشار قرار دادن او جهت تعطیلی تلویزیون جم مدتی بازداشت کرده بود.
برای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر